اعتیاد خشونتی دو سویه ایجاد می کند

فریبا داوودی مهاجر
فریبا داوودی مهاجر

» معتادان درسکوت رنج می برند

“همسرم تریاک میکشید. بدون رودربایسی و خجالت از من و بچه ها. شاید برای همین هم پسرم از سیگار شروع کرد و بعدها معتاد تزریقی شد. ده سال معتاد تزریقی بود که هپاتیت گرفت و نمیدانم کنار کدام کوچه و خیابان از دنیا رفت. وقتی صورتش را پس زدم که برای آخرین بار نگاهش کنم انگارغریبه بود. انگار نه انگار که پسرک من بود. دو پاره استخوان که پوستی زرد و سوخته رویش کشیده شده بود. برای کفن و دفن هیچکس را خبر نکردیم. من بودم و پدرش و دو خواهر کوچکش که از خجالت به شوهرانشان هم نگفته بودند که برای خداحافظی از برادری غریبه می روند”. 

 اینها را زنی می گوید که فرزندش از قربانیان اعتیاد است: “پسرکم با هوش بود و کنجکاو. با همان کنجکاوی در حالی که مشق می نوشت زیر چشمی پدرش را نگاه می کرد که دود تریاک را بالا میکشید. کاش طلاق گرفته بودم. کاش وقتی بچه هایم کودک بودند طلاق می گرفتم.هر بار که تا پای طلاق رفتم مادرم گفت تریاک که چیزی نیست. تریاک که اعتیاد ندارد. خدا را شکرکن که خانم باز نیست. حیف خانه و زندگی ات نیست. شوهرت مال و منال دارد، گدا که نیست، تو را هم که گشنه نذاشته. من هم گول همان مال و منال را می خوردم و دوباره پای بساط منقل و بافورش برمی گشتم. گاهی وادارم می کرد برایش شیره بجوشانم یا تریاکش را بچسبانم. بارها برای اعتراض از همسرم کتک خوردم و تهدید شدم ولی باز ماندم و زندگی کردم و پسرم را فدای بی عقلی خودم کردم. خشونتی که من و فرزندانم تحمل کردیم بی اندازه بود و شاید پسرکم بیشتر از همه ما قربانی خشونت شد. قربانی آتشی که بر جوانی اش زد.”

 

قربانی اعتیاد فقط معتاد نیست

زمانیکه یکی از اعضا خانواده به اعتیاد مبتلا می شود دیگر اعضا و بخصوص پدر و مادر دچار عذاب وجدان و احساس گناه می شوند و همواره از خود سوال می کنند که آیا آنها در اعتیاد فرزند خود مقصرند؟ دیگر اعضا خانواده نیز ازاعتیاد عزیزشان احساس شرمندگی و خجالت می کنند. آنچه مسلم است اعتیاد خشونتی دو سویه ایجاد می کند. معتاد و خانواده هر دو قربانیان خشونتی هستند که اعتیاد با خود به خانواده آورده و آنها را مستاصل و درمانده می کند. 

اعتیاد در خانواده نتیجه ای به جز فلاکت و ویرانگری ندارد و به همه اعضا خانواده صدمات جدی می زند. پیوندهای خانوادگی را سست، و زمینه های بروز خشونت را فراهم می کند. اعتیاد نوعی بیماری است که ثبات و آرامش خانه را برهم می زند ویکدلی بین اعضای خانواده را از بین می برد. مشکلات مالی ایجاد می کند و روح و جسم و نشاط اعضا خانواده را نابود می کند. اعتیاد اختلال شدیدی در مناسبات خانواده ایجاد کرده و مانند جذام زندگی را از شکل و قواره می اندازد.

 از سوی دیگر در خانواده های که خشونت رواج دارد نیز زمینه بروز اعتیاد بیشتر وجود دارد. در تحقیقی که درباره مصرف مواد مخدر در بین دانش ‌آموزان دبیرستانی انجام گرفته، مشخص شده است که وجود خشونت در خانه، بیش از هر عامل دیگری با مصرف مواد مخدر همبستگی نشان داده است.

این مطالعه نشان داد، مصرف مواد مخدر در بین جوانانی که در خانواده های دارای خشونت زندگی می کردند، بیش از پنج برابر جوانانی بوده که در خانواده های بدون خشونت زندگی می کردند.. ۱

رحیم کارمند بازنشسته شرکت نفت است و کوچکترین پسرش معتاد به هرویین است. او می گوید: “به گذشته که بر میگردم می بینم من در این داستان کم مقصر نبودم. فرشاد با حشیش شروع کرد و مشکل از جایی شروع شد که من اطلاعاتی درباره اعتیاد نداشتم و رفتارهای من و مادرش نسنجیده بود. ما نمی دانستیم اعتیاد بیماری است و به همین دلیل نتوانستیم مسئولیت هایمان را درست انجام دهیم. فرشاد هم نتوانست مسئولیت رفتارش را بعهده بگیرد. او ۱۵ ساله بود و ما که ۳ فرزند دیگرمان موفق و درس خوان بودند اصلا فکر نمی کردیم چنین بلایی سر خانواده ما بیایید. دوران بلوغ فرشاد هم زمان شد با ازدواج و نامزدی و بچه دار شدن خواهرانش و بکلی من و مادرش از او غافل شدیم. زمانیکه فهمیدیم اول شوک بودیم و همه ما فکر می کردیم که می توانیم با دعوا و گریه و التماس رفتار او را عوض کنیم. جالب این بود که هر وقت به او می گفتیم تو معتاد هستی میگفت : من با دیگران فرق دارم. این درست است که من مواد مصرف می کنم،ولی معتاد نیستم. آنقدر منکر شد و باور نکرد که یک روزبی خبر رفت ومدتها به خانه برنگشت. یکی و دوبارهم در زمانیکه من و مادرش خانه نبودیم آمده بود و چند تکه طلا و سکه های مادرش را برده بود. ما کلیدهای خانه را عوض کردیم و همه درها را به روی او بستیم. فرشاد از بدبختی شروع به خرید و فروش مواد مخدر کرده بود و تن به هر کاری میداد. فرشاد و ما به آخر خط رسیدیم. حالا به جرم دزدی زندان است و نمی دانم روزی می تواند مثل یک آدم عادی زندگی کند. همیشه از خودم سوال می کنم آیا من درباره او کوتاهی کردم؟”

 

اوضاع را وخیم نکنید

منصوره مهاجر مددکار اجتماعی بازنشسته که سالها در مراکز بازپروری کرده می گوید: “معتاد را تحقیر نکنید. از روش هایی چون قهر، نا امید کردن، سرزنش، کنایه و دعوا استفاده نکنید. دفاع و حمایت های نا سالم هم برای معتاد سم است. اصولا راه های ارتباط با فرد معتاد را از بین نبرید و مراقب رفتار خود باشید تا اوضاع را وخیم تر نکند. قیافه حق به جانب گرفتن مشکلی را حل نمی کند و همیشه به دنبال یک نقطه مشترک با عزیزتان باشید. مشکل خانواده ها این است که فکر میکنند فقط معتاد مقصر است، ولی اینطور نیست در اعتیاد همه اعضا خانواده مقصر هستند و باید به درمان بیماری مزمن این فرد فکر کنند و ناامید نشوند. خانواده فراموش نکند که عزیز آنها یک شبه معتاد نشده که یک شبه آنرا ترک کند”.

این مددکاری اجتماعی با قبول این موضوع که گاهی رفتارهای معتاد آزار دهنده و غیر قابل از سوی خانواده است و صحبت کردن با معتاد کار راحتی نیست تاکید می کند : “یکی از کارهایی که باعث می شود عزیز معتادتان از صحبت کردن با شما طفره رفته و یا با شما قطع رابطه کند، این است که او را مسئول همه بدبختی های خانواده معرفی کنید. اگرچه فرد معتاد عامل ایجاد اضطراب و تشویش در خانواده است، اما این برداشت که فرد معتاد عامل اصلی همه مشکلات شما است، تصوری اشتباه است و نشان می دهد که شما ساده ترین راه، که سرزنش کردن عزیزتان است را انتخاب کرده اید. این تصور که او عامل همه بدبختی ها و مشکلات شماست و انداختن همه تقصیر ها به گردن او، کاری بیهوده است. بدون شک این کار سبب می شود که او علاقه خود به صحبت کردن به طور صریح و صادقانه با اعضای خانواده را از دست داده و از انجام این کار خودداری کند. بنابراین به زبان ساده و با صراحت با او صحبت کنید. وقتی فرد معتاد ببیند که اعضای خانواده با او رک و راست هستند و با صراحت با او حرف می زنند، او نیز تمایل بیشتری به داشتن صداقت از خود نشان خواهد داد”.

وی تاکید می کند : “جنگ و مرافعه با فرد معتاد، کاری بسیار ساده و در عین حال بی نتیجه است، همچنین بهتر است بین نصیحت و اظهار نظرتفاوت بگذارید. نصیحت کردن حالت دخالت، واظهار نظر کردن، جنبه حمایتی دارد. نصیحت کردن شبیه دستور به فرد معتاد است که چه کاری انجام دهد و چه کاری انجام ندهد و در واقع به این معنی است که شمابا کنایه می خواهید به او بفهمانید که او فرق بین خوب و بد را تشخیص نمی دهد. طبیعی است که این رفتار شما با واکنش و خشم او روبرو خواهد شد، چراکه هیچ کس دوست ندارد دیگران در زندگی اش دخالت کنند یا برای او تعیین تکلیف کنند”. 

مرتضی ۱۵ سال با اعتیاد زندگی کرده و امروز در برنامه ۱۲ گام برای ترک قرار دارد. او اهل بندر انزلی است و پس از ترک در مغازه تریکو بافی پسر عمویش کار می کند. همان دوست بچگی که دست از حمایت مرتضی برنداشته و باز به او اعتماد کرده است. مرتضی در سربازی معتاد شد، زمانی که نگهبانی های شبانه امانش را بریده بود و روی برج نگهبانی به خودکشی فکر می کرد. سربازی در شهری به نام دوگنبدان که برایش آخر دنیا بود. 

مرتضی می گوید: “همیشه به یاد داشته باشید که معتاد از یک بیماری به شدت تاثیر گذار بر ذهن رنج می برد و قصد اذیت و آزار کسی را ندارد؛ خانواده نیز نباید کارها و رفتارهای ناخوشایند و عذاب آور او را به حساب دشمنی یا بد خواهی بگذارند. همه فامیل من را از خودشان راندند به جز پسر عمویم. تنها او من را تحقیر نمی کرد و وقتی حرف می زد آرامشش را حفظ و به گفتن واقعیت ها اکتفا می کرد. او به من پناه داد و حتی وقتی شب دیر به خانه برمی گشتم داد نمیزد یا منت نمی گذاشت و عصبانی نمی شد. فقط می گفت اگر زودتر بیایی نگرانی ام کمتر می شود. او به آرامی و صادقانه درباره احساسات خودش با من صحبت می کردو برای همین من، به حرف هایش گوش می دادم. جالب این است که حمایت بیخودی و ناسالم هم نمی کرد”. 

سرهنگ شهربانی سابق مهدی. ت که به دلیل مسئولیت طولانی دریکی از شعبات مواد مخدر زمان شاه مدت ها با نیروی انتظامی همکاری می کرد نیز می گوید: “به واسطه شغلم با خاطره ها و تجربه های فراوانی روبرو بودم و تنها تلاشم این بود معتاد به مجرم تبدیل نشود. از نظر من یک پسر یا دختر جوان معتاد مجرم نبود و رفتارها و شرایط آنها را به سمت آسیب و بزه و جرم سوق می داد. فرزند همکار من معتاد شد و این افسر با سابقه نتوانست از غرق شدن فرزندش جلوگیری کند. اولین برخورد او با اعمال خشونت جسمی همکار بود. او را به شدت کتک می زد و همیشه بدزبانی می کرد. دشنام می گفت و با توهین او را متهم می کرد. واقعیت این است که افسران آگاهی و قضات دادگاهها و وکلا همه باید در ارتباط با چگونگی برخورد با معتاد آموزش ببیند.فقدان آموزش پلیس یک نقطه ضعف است. آنها باید بدانند چه واکنش هایی در ارتباط با معتاد مناسب و چه واکنش های زیان آور است. چگونه یک پلیس می تواند احساسات خودش را کنترل کند و آرامشش را از دست ندهد. چطور درگیر خشم، عجله، بحث و جدل با معتاد نشود و معتاد را با مجرم اشتباه نگیرد. اگر بخواهم از تجربه هایم استفاده کنم و با خانواده حرف بزنم باید بگویم درباره فردی که درگیر اعتیاد می شود قضاوت نکنید. برخورد منفی نکنید. از هرگز و همیشه و هیچ وقت موفق نمی شوی و نخواهی توانست و نمی توانی ترک کنی استفاده نکنید. او را نا امید نکنید و خودتان نا امید نشوید. به او حمله نکنید. او را در حالت دفاع قرار ندهید. به رخش نکشید و از خانه بیرونش نکنید. او را تبدیل به سیبل در میدان تیر نکنید و با روانشناس و درمانگر در ارتباط باشید.وقتی معتاد نشئه است با او حرف نزنید که به دیوار بتونی برخورد می کنید و بپذیرید که عزیز شما از بیماری اعتیاد رنج می برد و قدرت انتخاب و کنترل مصرف مواد را از دست داده است و بپذیرید که اعتیاد یک مساله اخلاقی نیست” 

 در پایان شاید بد نباشد به جمله یکی از معتادان در حال ترک اشاره کنیم: “ما معتادان به علت ناآگاهی از شرایط و وضعیت خود وانکار و خودفریبی درباره مشکلی که با آن دست به گیریبانیم یا داغی که به عنوان معتاد بر پیشانی ما خورده است، کسانی هستیم که در سکوت رنج می بریم و کسی از رنج ما آگاه نیست”.