در تاریخ ادبیات کشورمان نام سرایندگان زن بسیاری به چشم میخورد که پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد از جمله سرایندگانی بودند که در این عرصه خوش درخشیدند. پروین با زبان شیوا و نکته سنجی های خود در آگاه کردن زنان زمانه خویش و احقاق حقوق اجتماعی آنان بسیار کوشید و به همین دلیل نام و آوازه ی وی تا کنون باقی مانده و تا سالیان سال نیز باقی خواهد ماند.
ویژگی های شعری پروین
“اولین ویژگی شعر پروین، تعلیمی بودن اشعار اوست، خواه دارای مضمون اخلاقی باشد، خواه مضمون اجتماعی که البته بخش عمده ای از اشعارش به پندهای اخلاقی او اختصاص دارد و از این نظر به شاعران کهن شعر فارسی به خصوص سعدی شبیه اس و این نظام اخلاقی را در سراسر دیوان او می توان یافت: (برگرفته از دیوان پروین)
کار مده نفس تبهکار را
در صف گل جا مده این خار را
کشته نگه دار که موش هوی
خورده بسی خوشه و خروار را
چرخ و زمین بنده تدبیر توست
بنده مشو درهم و دینار را
دومین و مهم ترین ویژگی شعری پروین که قوی ترین عامل تاثیر گذاری آن نیز می باشد، عاطفی بودن اشعار وی است، به خصوص که این عاطفه رنگی زنانه دارد و بر همین دلیل شخصیت پیرزن، یتیم، مادر، پری رو، فرزند بیشترین حضور را در شعر پروین دارد.
کودکی کوزه یی شکست و گریست
که مرا پای رفتن به خانه نیست
روی مادر ندیده ام هرگز
چشم طفل یتیم روشن نیست
دختری خرد شکایت کرد
که: مرا حادثه بی مادر کرد
دیگری آمد و در خانه شکایت کرد
صحبت از رسم و ره دیگر کرد
موزه سرخ مرا دور نکند
جامه مادر من در بر کرد
مادرم بال و پرم بود و شکست
مرغ، پرواز به بال و پر کرد
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
این تابناک چیست که بر تاج پادشاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت
این اشک دیده من و خون دل شماست
علت تاثیرگذاری شعر پروین را میتوان در رویکرد عاطفی وی در سروده هایش دانست، به طوری که موفقیت اکثر شعرهای او مدیون این وجه در شعر است.
ویژگی دیگر پروین زبان شیوا و فصیح شعرهای اوست که از تسلط او بر زبان فارسی حکایت می کند. وزن اغلب سروده های پروین، مثنوی و قطعه است که از مهم ترین قالب های شعری او هستند، اما بیشترین قالبی که که در شعرهای پروین مشاهده می شود، قطعه است. زیرا قطعه بیشتر از قالب های دیگر برای پند و اندرز است. به گفته صاحبنظران او در سرودن قصیده و غزل توفیق چندان به دست نیاورده، سروده هایی مثل اشک یتیم، شکایت پیرزن، مست و هشیار، بام شکسته و سر و سنگ، نمونه هایی از قطعات موفق پروین به شمار می رود. چند بیت از قطعه مست و هشیار را برای نمونه می آوریم:
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرمِ راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهی قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیارمردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
قالب دیگری که شعر پروین در آن موفق بوده، مثنوی ست که از آن میام می توان مثوی های لطف حق، گنج درویش، دزد و قاضی، طوطی و شکر و زاهد خودبین را نام برد.
مسمط، قالب دیگری ست که مورد عنایت او بوده است. البته مسمط های پروین با مسمط های قدیم از نظر صورت تفاوت دارد. مسمط های قدیم از چند بند یا رشته نشکیل می شدند که هر رشته شامل چند مصراع بوده و همه مصراع ها جز مصراع آخر به یک قافیه بودند و مصراع های آخر هر بند نیز تا آخر مسمط هم قافیه بوده، اما نظم قوافی در مسمط های پروین به گونه ای دیگر است. هر پنج مسمط پروین، در وزن مسمط مشهور علامه دهخدا سروده شده اند.
هر قصد که گفتنی ست، گفتی
هر نامه که خواندنی ست، خواندی
پهلوی شکستگان نشستی
از پای فتاده را نشاندی
فرجام چرا ز کار ماندی
مهم ترین شیوه بیانی پروین، روایت، تمثیل و داستان پردازی است و بخش مهمی از موفقیت وی در گرو تاثیرگذاری داستانی ست که در قالب شعر نقل می شود.
از ویژگی های دیگر شعر او استفاده از گفت و گو و مناظره است که پرون با قدرت خاصی از این شیوه استفاده کرده، چرا که تمثیل ها با ایجاد تقابل و درگیری بین طرفین گفت و گو، اثرگذاری شعر را افزون کرده است. از نمونه این گفت و گوها می توان به قصاید مست و هوشیار که قبلا ذکر گردید و دزد و قاضی اشاره کرد.
آنچه مهم است این که پروین در روزگاری می زیسته که “محدودیت های شدیدی چه در عرصه فعالیت های اجتماعی و چه از نظر کسب علم و هنر بر طبقه زنان جامعه حاکم بوده و زنان در انزوای کامل اجتماعی به سر می بردند. در چنین روزگاری زنی شاعر، آن هم شاعری که شعرش بیانگر وسیله ای برای مبارزه با ستم و اختناق بود، گاه به شکلی پوشیده و پنهان و گاه آشکار و با استفاده از داستان های تاریخی بر ظلم ظالمان می تازد و گاه نیز با استمداد از تمثیل های کلیله و دمنه وار و به کارگیری شخصیت هایی از میان حیوانات و اشیا، ستم و جور وضع حاکم را به نقد می کشد. شعرهای اشک یتیم، شکایت پیرزن، دزدخانه از این گونه اشعار هستند.” چند بیت از اشک یتیم را برای نمونه می آوریم:
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاچ پادشاست
آن یکی جواب داد: چه دانیم ما که چیست؟
پیداست آن قدر که متاعی گران بهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت:
این اشک دیده من و خون دل شماست
بنابراین زن بودن شاعر امتیاز بسیار مهمی در آن زمان بود که همین امتیاز باعث شد که اثر خویش را تا زمان ما حفظ کند. پروین به حق شاعری ستودنی و قابل احترام است که پندها و اندرزهای شاعرانه او تا سال های متمادی در میان مردم ما خواهد بود و از او به عنوان زنی فرهیخته و آزاده یاد خواهند کرد.
ویژگی های شعری فروغ
دوره شاعری فروغ را می توان به دو دوره تقسیم کرد، در دوره ی اول که انزواطلب و گوشه گیر بوده و در حصار و تنگنای زندگی بسته و محدود خانوادگی قرار داشته، به سرودن شعرهای اسیر- دیوار و عصیان می پردازد. در این مجموعه شعری که از سال های 31 و 32 تا سال های 37 و 38 سروده شده، فروغ شاعری چارپاره سراست که می توان گفت هم از نظر تصویر و محتوا و ترکیب و هم از لحاظ محتوا و فکر با شاعران رمانتیک آن زمان متفاوت است.
کتاب اسیر که شامل 29 قطعه است، اولین مجموعه شعری فروغ می باشد که همه در یک حد از ارزش قرار دارند و در بحرانی ترین سال های زندگی شاعر و جدایی از فرزند سروده شده است. شعرهای او شخصی و بازتاب حس ها، عاطفه ها و اندیشه های او به زبان ویژه اوست:
نمی دانم چه می خواهم خدایا
به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من
چرا افسرده است این قلب پرسوز
شاعر نمی داند به دنبال چه می گردد و چگونه از این حصار تنگ زندگی خانوادگی خود را رها سازد.
در این فکرم من و دانم که هرگز
مرا یارای رفتن زین قفس نیست
اگر هم مرد زندانبان بخواهد
دگر از بهر پروازم نفس نیست
فروغ زندانی تنهایی ست که از دوست و آشنا می گریزد و تنها به حرف های دل خود گوش می دهد. شعرش تنها مامن و پناهگاه او می شود، از همین روست که حرف های خود را چنان صریح و اشکار بیان می کند و حتی می توان از عناوین کتاب به مفاهیم آن پی برد.
دومین مجموعه شعری فروغ کتاب دیوار است که شامل ۲۵ قطعه می باشد. می توان در آن همان خط سیری را یافت که که در مجموعه اسیر بیان شده بود. اشعار این مجموعه نیز حاکی از همان غم و اندوهی ست که فروغ در آن به سر می برد، از جمله شعرهای اندوه تنهایی، شکوفه اندوه، اندوه پرست، نغمه درد و…
غرق غم دلم به سینه می تپد
با تو بی قرار و بی تو بی قرار
وای از آن آدمی که بی خبر ز من
برکشی تو رخت خویش از این دیار
سومین مجموعه شعری فروغ، کتاب عصیان است که شامل ۱۸ قطعه می باشد، می توان گفت این مجموعه نیز با زبانی صریح و منطقی نثر و اغلب در قالب چارپاره سروده شده اند، با این تفاوت که در این مجموعه ترکیب های رمانتیک و احساساتی کمتر به چم می خورد و از همین زمان است که نام فروغ به عنوان شاعری بی پروا زبانزد خاص و عام می گردد.
شاعر در این مجموعه با توجه به متو کتب مقدس و خاصه به آن بخش ها که به مساله خلقت انسان و عصیان شیطان ارتباط دارد و نیز با عنایت به خط اندیشه خیامی از بیان حالات و احساسات غریزی زنانه خود دور می شود. از همین روست که بر خلاف دو مجموعه پیشین که در آن ها دو واژه شب و عشق ب کار رفته، از جمله واژه های به کار رفته در این کتاب، واژه خداست. در همین حیطه است که به تدریج نفکر مرگ جای توجه به عشق را می گیرد و رفته رفته اندوه مرگ بر روح شاعر سایه می افکند.
مرگ من روزی فراخواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبارآلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور
چهارمین مجموعه شعری فروغ را با نام تولدی دیگر دنبال میکنیم که مشتمل بر 35 قطعه است و از لحاظ محتوا به سه مجموعه پیشین شاعر متفاوت است و در واقع با چهره دیگر فروغ مواجه می شویم. شعرهای اوهام بهاری و وهم سبز ار آن جمله اند.
می توان گفت چاپ تولدی دیگر یکی از مهم ترین حوادث شعری امروز به شمار می رود. آشنایی اش با ابراهیم گلستان و ورود او به عرصه سیما و سفرهایش به خارج از کشور باعث شد تا افق های گسترده تری را در برابر دیدگان خود بیابد و حس هایی را دریابد که هرگز در زندگی بسته قبلی خود توان دیدنش را نداشت. این مجموعه ما را با دنیای زبان، فکر و شیوه ویژه فروغ آشنا می کند. برخی از این شعرها از بهترین و والاترین شعرهای امروز به شمار می رود.
تمام روز در آیینه گریه می کردم
بهار پنجره ام را
به وهم سبز درختان سپرده بود
تنم به پیله تنهاییم نمیگنجید و
بوی تاج کاغذیم
فضای آن قلمرو بی آفتاب را آلوده کرده بود.
در خصوص ویژگی های شعری فروغ به قول محمد حقوقی:
“از لحاط فکر و محتوا زنی بو که گستاخانه و اشکار به بیان حرف های ضد سنت خود ادامه می داد و جز بر محور من خاص خود نمی گشت، همان منی که در همه اثار او تجلی داشت تا آن جا که می توان گفت فروغ از همان آغاز یک شاعر من سرا بود و شعرهایش جز در جهت تبیین و تعریف این من پیش نمی رفت. من فردی و شخصی و ایرانی که بعدها در دوره دوم شاعری او توسعه یافت و به من اجتماعی، عمومی و جهانی او مبدل گردید.”
شعر فروغ شعری ست کمتر تاثیرپذیر و بیشتر تاثیرگذار. تاثیرپذیری که بیشتر از نظر محتواست و از دو طریق توجیه می شود. یکی تاثیر اکتسابی به اعتبار مطالعه تورات و دیگر تاثیر تجربه به علت توجه به سینما. خاصه پس از تجربه در جذام خانه تبریز و مشهد.
مشخصه های زیر را می توان برای شعر فروغ برشمرد: “یکی زبان شیوا و ساده او و استفاده از تمام کلمات فارسی چه شاعرانه و چه غیرشاعرانه. دوم وزن طبیعی و مناسب که در اشعار فروغ وجود دارند و سوم طنزی که در بسیاری از اشعار وی خودنمایی می کندو طنزی گاه ناموفق و بی تاثیر و گه موفق و موثر همچون ظنر محتوایی و بیانی که در شعر “کسی که مثل هیچکس نیست” از آغاز تا پایان جریان غم انگیز آن حس شدنی ست و و گاه نیز به منزله پیچ هایی ست که در جریان مستقیم شعرهای نو دیده می شود. (محمد حقوقی)
شباهت ها و تفاوت های پروین و فروغ
آن چه در مورد این دو شاعره ی به نام کشورمان، پریون اعتصامی و فروغ فرخزاد بیان کردیم، خلاصه ای از زندگی و ویژگی های آن دو بود که در این نوشتار کوتاه به برخی از ویژگی های مشترک و تفاوت های بین آن ها پی بردیم.
اولین مشخصه و شباهت این دو، زن بودن آنهاست که خود ممیزه ای برای هر دوی آن ها به شمار می رود، زیرا همیشه این خط کشی و مرزبندی را در ادبیات مان شاهد بوده ایم و هوز هم این زمینه ذهنی به قوت خود باقی ست و در همین راستاست که بخشی از پدیده بودن فروغ و پروین به زن بودن آنهاست و گویا این امرف نقش یک امتیاز مضاعف را برای آن ها در سروده هایشان بازی می کند و این تاکید بر زن بودن و جنسیت را به خصوص در بسیاری از اشعار فروغ می بینیم: “… این منم، زنی تنها در آستانه فصلی سرد…” که در ساختار معنایی همین عبارت نیز نوعی انفعال و اعتراف قابل تشخیص است. پروین نیز از “زن” به عنوان عاطفه و مهربانی استفاده می کند. اما “تاکید بر جنسیت را آن طور که به خصوص در اشعار فروغ می بینیم در آثار شاعران رد کمتر می توان یافت، انگار مرد به مثابه ی ایرانیان پیشاپیش تعریف شده و این زن است که نیاز به دیده شدن و معرفی و تشریح دارد.”
شباهت ظاهری آن دو را می توان ازدواج ناموفق و مرگ نا به هنگام و زودرس آن ها دانست. اما از نظر فکر و اندیشه می توان گفت پروین و فروغ حداقل صد سال از زمانه خود جلوتر بودند و اگاهی نسبت به زمان و شرایط اجتماعی خود خصیصه مهم دیگری است که هر دو از آن برخوردار بودند، با رنج ها و دردهای جامعه خود وظلم حاکم بر آن آشنا بوده و با شعر خود فریاد اعتراض شان را علیه ظالمان وقت و جو حاکم بر جامعه بیان می داشتند.
پروین در زمانه و اجتماعی زندگی میکرد که اعتراض نسبت به وضعیت زنان را باید آهسته و ظریفانه بیان کرد تا اختناق شدید مانع رسیدن به هدفش نگردد و هم چنین در آن زمان اکثریت افراد جامعه به خصوص اکثریت زنان، بی سواد بودند و تنها زبان سلیس و روان پروین را برای آگاه کردن زنان می طلبید.
پروین فلسفه زندگی را از زبان اشیا و ابزاری و مانند نخود و لوبیا و نشان آادگی را از زبان سوزن و پیراهن و… بیان می کند. شاید این تنها زبانی بود که برای زن زمانه خویش می توانست به کار گیرد، هم چنین او با شعرهای تمثیل گونه و داستانی بر ظلم و جوری که بر مردم می رفت شجاعانه می تازد.
پروین حتی دردها و رنج های درونی خویش را به صورت عام و اجتماعی بیان میکرد و از فن مناظره و موعظه استفاده می کرد، مناظره بین دو گیاه، دو حیوان، دو انسان، دو شی و…
فروغ نیز مانند پروین از زبان سلیس و روانی برخوردار بود و حتی از نام اشعارش می توان به مفهوم آن پی برد. اما بیشتر شعرهای او من محور بود و دردها و رنج های خود فروغ را می رساند، به خصوص در دوره اول شاعری اش که به دنبال من درونی خود بود، اما زمانه فروغ کمی متفاوت بود. زنان تا حدود زیادی به وضعیت و جایگاه خود آگاه شده بودند. چرا که اگر چنین نبود اشعار گستاخانه و فریادهای بی پروای فروغ هرگز چاپ نمی شد، اشعاری که از استقبال زیادی نیز برخوردار بود.
اما تفاوت عمده این دو شاعر، سبک شعری آنان بود. پروین از همان شوه و قالب کلاسیک شعری استفاده می کرد که شاعران کلاسیک قبل از او استفاده می کردند، اما فروغ دارای سبک شعری مختص خود بود و با وجودی که به گفته خود شاعرانی مثل مشیری، حمیدی، نادرپور و نیما مورد علاقه او بودند، اما تاثیرپذیری چندانی از آن ها نداشت. در واقع فروغ خود صاحب سبک بود و شاهد نوآوری او در اشعارش هستیم، به خصوص در دوره دوم شاعری اش.
در شعر پروین ما کمتر خیال پردازی های شاعرانه می بینیم و در واقع عنصر خیال در شعرهای وی نمودی ندارد، اما در شعرهای فروغ کمتر ترکیبی را می توان یافت که از خیال پردازی های وی نشانی نداشه باشد. ذهنی خلاق داشت و همواره دنیای تازه ای را کشف می کرد، در صورتی که عر پروین آهنگ ویژه ای نداشت و از همان اوزان رایج و معمول شعر فارسی استفاده می کرد و هیچگونه نوآوری و نوگرایی در اشعار او دیده نمی شود.
منتشر شده در نشریه حافظ/ 1387