ایران روز ۱۴ ژوئن انتخابات ریاست جمهوری را برگزار می کند تا دومین شخصیت قدرتمند “جمهوری اسلامی” را تعیین نماید؛ حکومتی که دارای قوای سه گانه مجزاست، ولی رهبر انقلاب قدرت مطلقه آن محسوب می شود: یک دیکتاتوری دین سالار.
این درواقع یک نظام ویژه است که انتخابات در آن، حداقل تا سال ۲۰۰۹، به عنوان بخشی از حیات سیاسی آن تلقی می شد. اکثر منصب های دولتی و حکومتی به روحانیون تعلق دارند و سپاه پاسداران نیز وظیفه دارد در مواقع ضروری برای بقای حکومت مبارزه کند.
محمود احمدی نژاد، عضو سابق سپاه، نماد تناقضات و رویارویی های آشکار در این برهه تاریخی از بقای جمهوری اسلامی است که دومین ذخایر نفتی در جهان را دراختیار دارد. این کشور در منطقه ای که روز به روز بر تنش های آن افزوده می شود، درحال توسعه یک برنامه هسته ای جنجال آفرین است.
احمدی نژاد در سال ۲۰۰۵ به عنوان اولین رییس جمهور غیرروحانی ایران انتخاب شد و به طور آشکار با رهبر انقلاب به مقابله پرداخت.
او همواره به عنوان یک شخصیت سیاسی افراط گرا شناخته می شد و درنهایت نیز متهم به “انحراف” مذهبی گردید؛ به عنوان مثال به دلیل حضورش در مراسم تدفین هوگو چاوز و روبوسی با مادر او. ولی داستان احمدی نژاد چیز دیگری است و بیشتر به یک جریان مذهبی مربوط می شود که در انتظار بازگشت مهدی، امام دوازدهم شیعیان، است. ازسوی دیگر، مجاز نیست که در انتظار تاریخ مشخصی برای این واقعه باشیم، چرا که رهبر انقلاب به لحاظ تئوری نماینده مهدی بر روی زمین محسوب می شود.
طرفداران این رویکرد به آخرالزمان می اندیشند و اظهارات منجی گرایانه را چاشنی بیانات خود می سازند تا در انتخابات به نفع یک نامزد اصولگرا و متضاد با رهبری شور و هیجان ایجاد کنند. هشت سال پیش یکی از روحانیون مشهور آخرالزمانی از نامزدی احمدی نژاد حمایت می کرد.
به هرحال آنچه عیان است، کشمکشی است که میان روحانیون و در رأس شان خامنه ای، و رییس جمهور و مشاور اصلی اش اسفندیار رحیم مشایی وجود دارد. رحیم مشایی خود را به عنوان یکی از تئوریسین های برجسته ملی گرایی ایرانی شناسانده است.
ولی شورای نگهبان وظیفه گذراندن نامزدها از صافی حکومت را دارد و در این انتخابات از میان ۶۸۶ نامزد تنها هشت نامزد را تأیید صلاحیت کرد. مسأله تأیید صلاحیت ها تا حدی پیش رفته که یکی از نمایندگان مجلس دراین خصوص می گوید: “من فکر می کنم که اگر خمینی هم زنده شود، رد صلاحیت خواهد شد.”
ولی قدرت مطلقه رهبر نیز قابل بحث است، زیرا نهادی به نام مجلس خبرگان بر عملکرد او نظارت دارد. نهاد دیگری به نام مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز وظیفه میانجی گری میان مجلس و شورای نگهبان را برعهده دارد. ولی ساختار نظام طوری طراحی شده که هیچ یک از این نهادها نمی توانند در مورد موضوعات کلیدی اظهارنظر کنند.
ولی مقوله انتخابات و جدایی قوا به فرایند کنترل شدید بر افکار متصل است و همین مسأله باعث شده تا تکثرگرایی در نظام جمهوری اسلامی شکل نگیرد و حکومت به شدیدترین سرکوب ها دست یازد.
منبع: رادیو و تلویزیون اسپانیا، ۱۴ ژوئن