تفقط مصباح حق توهین دارد

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

به نظر می رسد در غیاب مموتی انقدر فضای سیاسی کشور پاستوریزه شده و آن قدر همه مودب شده اند که دیگر نمی شود کنترل کرد، و چنین فضای مامانی باعث شد عده ای که ضریب هوشی شان در حد فهمیدن خیلی حرف ها نیست، هر حرفی درباره مسایل دینی بزنی، احساس می کنند داری به دین توهین می کنی. می گویم مردم نماز نمی خوانند، طرف می گوید چرا به دین و نماز توهین می کنی. اصلا درباره دین و نماز حرف نمی زدم، من درباره مردم حرف می زدم. آقای مصباح گفته “سیل بی دینی جامعه را تهدید می کند.” یعنی باید به مصباح بگوییم چرا به دین توهین می کنی؟ یا آیت الله سیستانی گفتند که “شیوه زندگی روحانیون باعث بی اعتقادی مردم شده است.” در این جمله آقای سیستانی گفته است که مردم بی اعتقاد شده اند. آیا این جمله توهین به اعتقادات مردم است؟ یا عمل روحانیونی که میلیارد میلیارد پول مردم را بالا می کشند و باعث میشوند مردم به روحانیت و دین بی اعتقاد شوند توهین به اعتقادات مردم است؟

ابراهیم اصغرزاده در مصاحبه ای که با روزنامه اعتماد کرده، گفته است “امام حسین و وقایع عاشورا اسطوره ای است که دیگر برای جوانان جذابیت ندارد.” آقای سالک هم بلافاصله گفته: “اصغرزاده در روزنامه اعتماد چند روز قبل به امام حسین توهین کرده و این روزنامه باید بسته شود.” واقعا این موجودات به نظرم به دلیل سوء تغذیه در دوران کودکی یا مصرف جنس بد شعورشان را از دست داده اند که چنین برداشتی می کنند. اصغرزاده توهینی نکرده. او گفته امام حسین و عاشورا اسطوره است. بعد هم گفته این اسطوره برای جوانان جذابیت ندارد. نگفته که اسطوره نیست یا برای من جذابیت ندارد. گفته برای جوانان جذابیت ندارد.

یک واقعیت است به نام بی اعتقادی مردم، اگر آقای مصباح از آن حرف بزند حرفش می شود یک حرف انقلابی دیندارانه، کمااینکه مصباح دهها بار اعلام کرده که مردم به دین و نماز بی اعتقاد شدند و همه هم برایش کف زدند. گفته دانشگاهیان بی اعتقاد هستند برایش دست زده اند، حالا همین جمله را اگر مثلا آقای اصغرزاده بگوید می شود توهین به دین. این دیوانه ها خودشان باعث شدند مردم به هیچ چیزی دیگر اعتقاد نداشته باشند، بعد که تو همین حرف را می زنی می گویند به دین توهین می کنی. با این حساب جمله آیت الله امینی که “ مردم به نماز بی اعتقاد شدن اند” توهین به نماز و دین است؟ یا مثلا همین جمله حسن عباسی دیپلمه بیکار و علاقمند به دیدن سریال های هالیوودی که گفته: “مردم به آخرت بی اعتقاد شده اند.” آیا به معنی توهین به آخرت و اعتقادات مردم است؟

یعنی این یک بستر و دو کابوس یعنی چه؟ چطوری می شود که اگر یک جمله را آقای مصباح بگوید نشانه اعتقادات عمیق و دلسوزی اوست، ولی اگر همان جمله را اصغرزاده بگوید نشانه بی اعتقادی و توهین است؟ یعنی واقعا به این نتیجه رسیدم که این امت ویزویز یا مشکل جدی در فهم مسائل دارند یا بیمارند. البته ترکیبی از این دو تا هم ممکن است، چون واقعا حال طرف خیلی خراب است.

 

ده میلیون متهم، ده میلیون شاکی

حالا اگر این انقلاب ارتش بیست میلیونی درست نکرد، ولی الحدالله موفق شد کاری کند که بیست میلیون ایرانی در پرونده های قضائی حضور داشته باشند. یعنی که نصف ملت شدند شاکی و نصف شان متهم، ایستادند در صف ترازو و چکش قوه قضائیه، ترازو هم که خراب است و بقول احمد توکلی مجازات متهمان اقتصادی براساس گرایش سیاسی آنها انجام می دهد. یعنی این ترازو را باید برد و بکلی تعویض کرد. الهام امین زاده مشاور آقای روحانی گفته است “قوه قضائیه ده میلیون پرونده دارد.” و این یعنی اگر در هر پرونده حداقل دونفر باشند، یعنی یک شاکی و یک متهم، یعنی بیست میلیون نفر مستقیما در یک پرونده درگیرند، و اگر فرض کنیم بعد خانوار یعنی تعداد اعضای یک خانوار حدود چهار نفر باشد، این یعنی از بیست میلیون خانوار در کشور هر کسی در یک پرونده قضایی درگیرند.

 البته خانم الهام امین زاده توضیح داده که “در حال ساده سازی قوانین هستیم.” خدا خیرش بدهد، ولی وقتی قوه قضائیه از یک طرف درگیر کنترل واتس آپ و وایبر و تانگو است، از طرف دیگر باید جلو کنسرت های موسیقی را بگیرد، از طرف سوم هفته ای سه بار محسنی اژه ای تخم دوزرده می گذارند برای ممنوعیت خاتمی و سایرین، از طرفی یکی از مشکلات مهم قوه قضائیه همین است که چون مراسم افتتاحیه پیست شمشک با حاشیه هایی برگزار شده فعلا چهار نفر را گرفتند و کلا پیست اسکی را تعطیل کردند، طبیعی است که قوه قضائیه وقت نمی کند به این ده میلیون پرونده برسد. یعنی یک جمله در یک روزنامه نوشته شده باشد، کل روزنامه را به فاک فنا می دهند.

آقا جان! چرا کل روزنامه را تعطیل می کنی. جریمه اش کن. یا مثلا بخاطر اینکه ده تا خانم به جای مقنعه و چادر از مانتووروسری برای رفتن توی آب استفاده کردند، کل دریای خزر را دورش دیوار کشیدند و کلا دریا تعطیل است. اگر می توانستند اصلا خشکش می کردند. از آن طرف کلا کوه را بخاطر اینکه تعدادی در مراسم گفتند و خندیدند، همه کوه را تعطیل کردند. بعید نیست فردا دو تا زن و شوهر بروند قله دماوند و در آنجا دست همدیگر را بگیرند و کلا قله دماوند را تا اطلاع ثانوی تعطیل کنند.

البته من حدس می زنم که اگر قوه قضاییه بخواهد با ساده سازی در قوانین و حذف بعضی از قوانین می شود تعداد پرونده ها را به یک دهم کاهش داد. از این راهها:

یک: قوه قضائیه فرض را بر این بگذارد که خداوند خودش بلد است از دین خودش حفاظت کند، البته خدا هم خودش همین را گفته. و اگر این فرض را قوه قضاییه بپذیرد دیگر دلیلی ندارد که از صبح تا شب چهارچنگولی ار فیسبوک تا شمشک مردم را کنترل کند.

دو: قوه قضائیه بپذیرد که مردم بعد از ۱۸ سالگی بالغ شده اند و علاوه بر این که توانایی تشخیص نماینده مجلس و رئیس جمهور را دارند، توانایی انتخاب لباس و مدل مو و نوشیدن و پوشیدن شان را دارند. من قول می دهم به محض اینکه پلیس اخلاقی کشور تعطیل شود، میزان مصرف مواد مخدر و الکل و آسیب های جنسی همه به سرعت کم می شود. به همین سوی چراغ.

سه: حکومت قبول کند که قانون اساسی موجود را اجرا کند و افرادی که نظر متفاوتی با حکومت دارند حق داشته باشند که در چارچوب قانون انتقاد کنند.

چهار: حکومت قبول کند که همه کسانی که حکومت را صددرصد قبول ندارند جنایتکار نیستند و حق دارند گاهی اوقات حرف بزنند.

پنج: حکومت فرض کند که زنها همه فاسد و بیمار نیستند و جوانان همه فاسد نیستند و کسی بخاطر زیبا بودن یا جوان بودن و خوشحال بودن نباید مجازات شود.

به نظرم همین پنج تا را فعلا در نظر بگیرند خودش موفقیت بزرگی خواهد بود.