گفتنیها کم نیست؛ اما چه بسیار ناگفتهها که در این روزهای سخت برای بسیاری از ایرانیان، مکشوف است و نیازی به بازگفت آنها نیست. در این یادداشت اما تنها بر یک نکته توقف میشود؛ دلیلی که این روزها، اساس پرسش نگارنده از کسانی است که متشرعاند اما هنوز نتوانستهاند نسبت خود را با وضع موجود و حوادث تلخ رخ داده، مشخص سازند.
در حوادث پس از انتخابات در ایران، تاکنون شماری از هموطنان مظلوم ما، جان باختهاند؛ حتی مراجع رسمی نیز شمار این جانباختگان را حدود 20 تن اعلام کردهاند. مستقل از چند و چون در مورد تعداد دقیق قربانیان حوادث اخیر -که به نوبهی خود موضوعی بسیار مهم محسوب میشود-، پرسش قابل طرح آن است که حتی اگر یکی از این قربانیان، “به ناحق” جان باخته و کشته شده باشد، چه کس یا کسانی و نیز کدام نهاد یا نهادهایی، از منظر درون دینی، پاسخگوی آن خواهند بود. این پرسش را مبتنی میکنم بر آیهای از قرآن، که سخن صریح و تاکید شفاف و قاطعی دارد و یکی از مهمترین آیات قرآن در بحثهای مربوط به قتل و قصاص محسوب میشود. آیهی مورد استناد و اتکای یادداشت، آیهی 32 از سورهی مائده است: “مَن قَتَلَ نَفْساً بغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً”؛ “هر کس، کسی را جز به قصاص قتل، یا به کیفر فسادی در زمین، بکشد، چنان است که گویی همهی مردم را کشته باشد.”
در حوادث پس از انتخابات، موضوع جان باختن تلخ و فجیع مادر و فرزندی که در مهد کودکی نزدیک به میدان آزادی تهران، هدف گلوله قرار گرفته بودند، تنها یکی از موارد بس ناگوار بود. مادر و کودک پشت شیشههای مهد کودک، هراسان و حیران شاهد اتفاقات بیرون (راهپیمایی میلیونی روز دوشنبه 25خرداد) و درگیری رخ داده در نزدیکی یک پایگاه نظامی بودهاند که ناگهان هدف رگبار قرار میگیرند و به شکلی بس تاسفبار جان میبازند. در میان قربانیان حوادث اخیر، حتی اگر یکی از این دو (بهعنوان نمونه، و بهگونهای ویژه، کودک) به عنوان شاهدی برای آیهی فوق، مورد استناد قرار گیرد، پرسشها و تاملها پیرامون آن، اندک نخواهد بود. این کودک، “به کدامین گناه کشته شده است؟”؛ “بای ذنب قتلت” (سورهی تکویر، آیهی 9)
هیچ پاسخی سطحیتر و غیرمسئولانهتر از این نیست که گفته -و ادعا- شود که او، قربانی حوادثی شد که آغازکنندگان آن، معترضان به انتخابات بودهاند. از این فراتر، مسئول قتل این کودک (و مادرش) حتی ضارب و صاحب اسلحه هم نیست؛ هرچند که ضارب -بیشک- بهعنوان عامل ارتکاب جنایت، باید پاسخگوی محکمه باشد. اما کدام نهاد یا نهادهایی چنین آتشی را فراهم آورده و قتلی را باعث شدهاند؟ آیا وجدان دینی ایشان (شخصیتهای حقیقی و حقوقی مرتبط با بلوک قدرت) از جنایت رخ داده، آسوده است؟ آیا ناظر بیطرف -و متدین- میتواند به سهولت از زیر بار پرسش سنگین ناشی از تصریح آیهی 32 سورهی مائده، بگریزد؟
آن کس/کسانی که کودک مورد اشاره را به قتل رسانده/رساندهاند، به تاکید صریح و قاطع آیهی مورد اشاره، از آن رو که وی (کودک) مرتکب قتلی نشده بود (که مستحق قصاص دانسته شود) یا فسادی را در زمین موجب نشده بود (چنانکه کیفری در حد قتل داشته باشد) تنها مرتکب یک قتل نشده است/نشدهاند؛ “همهی مردم را کشته است/کشتهاند.”
نمیتوان بر این استدلال بس سست و سخیف تکیه زد که در همهی رژیمهای سیاسی در طول تاریخ، چنین حوادثی رخ داده و گریزی از آن نیست. هرگزا! اگر قرار است حکومتی “دینی” باشد، باید جوهر و تصریحات ارزشهای دینی را پاس دارد و رعایت کند. چگونه میتوان جان باختن کودکی بیگناه و مظلوم را به توجیه نشست؟ آیا حق آن نیست که اگر وجدانی باشد، و مسلمانیای برقرار، انسان از شرم و عذاب وجدان (چنان که زمانی علیبن ابیطالب فرمود)، بمیرد؟
مسئولیت نهادها و شخصیتهای حقیقی و حقوقی مستقر در ساخت قدرت و مرتبط با حکومت کجا، و مسئولیت شهروندان معترض به نتیجهی انتخابات، کجا؟
بس ناگوار و تلخ است که این حادثه -و رویدادهای تلخ و فجیع مشابه- در سرزمینی رخ میدهد و بهوقوع میپیوندد که صدای اذان از منارههای مسجد و رسانهی ملی و بلندگوهای رسمیاش، بلند است.
برخورد با شهروندان، خارج از چهارچوبهای حقوق بشری و عرف جهانی و قانونی، در هر کجای جهان و با هر ایدئولوژی و مرامی که باشد، مذموم و غیرقابل دفاع، و نیز در خور طرد و نفی است؛ اما بدیهی به نظر میرسد که وقتی پای “دین” به میان میآید و سرکوبها ذیل حکومتی دینی انجام میشود، رخدادها به شکل مشدد، غیرقابل هضم و نفرتانگیز و تلخ مینمایاند. حوادث تلخی که این روزها در چین به وقوع پیوسته، چنانچه در کشوری اسلامی (بهعنوان نمونه، عربستان) رخ میداد، به مراتب اسفبار و دردناک، بود.
و از همین منظر درون دینی است که “روزی روزگاری”، از صاحبان قدرت در مورد قربانیان مظلوم حوادث پس از انتخابات 22 خرداد، پرسیده خواهد شد؛ که به کدامین گناه کشته شدند؟
“اذا الشمس کورت؛ و اذا النجوم انکدرت؛ و اذا الجبال سیرت؛ و اذا العشار عطلت؛ و اذا الوحوش حشرت؛ و اذا البحار سجرت؛ و اذا النفوس زوجت؛ و اذا الموءده سئلت؛ بای ذنب قتلت…“؛ “آنگاه که خورشید به هم درپیچد؛ و آنگاه که ستارگان همی تیره شوند؛ و آنگاه که کوهها به رفتار آیند؛ وقتی شتران ماده وانهاده شوند؛ و آنگاه که وحوش را همی گرد آرند؛ دریاها آنگه که جوشان گردند؛ و آنگاه که جانها به هم درپیوندد؛ پرسند چو زان دخترک زنده به گور؛ به کدامین گناه کشته شده است؟…” (سورهی تکویر، آیهی 1 تا 9)
توضیح: ترجمهی آیات از استاد محمد مهدی فولادوند است.