با خواب هم می توان...

نویسنده

sergebarsoghian.jpg

نقل است میرزا علی اصغر خان اتابک ملقب به امین السلطان که در دوره سه شاه قاجار – ناصر الدین شاه، مظفرالدین شاه و محمدعلیشاه- سه باری به منصب صدراعظمی یا نخست وزیری رسید، دست کم دو بار این سمت را با استخاره به دست آورد. وقتی ناصرالدین شاه برای جانشینی مستوفی‌الممالک در بین سه گزینه قوام‌الدوله، عضدالملک و امین‌السلطان مردد بود برای انتخاب صدراعظم دست به دامن استخاره شد و با وجودی که جواب استخاره راجع به دو نفر اول خوب آمد و درباره سومی بد، مع‌الوصف شاه بی‌اعتنا به نتیجه استخاره،‌ حکم وزارت اعظم را به نام امین‌السلطان صادر کرد.

اتابک اعظم در دوره مظفرالدین شاه هم با همین شیوه استخاره صدراعظم شد، شاه اوراق اسامی نامزدها را درهم ریخت و نام امین‌السلطان را از میان آنها برداشت،‌ لای قرآن گذاشت. صبر کردند تا آیه امر بیاید و چنین شد. شاه نفس راحتی کشید و گفت: معلوم می‌شود که خداوند این‌طور خواسته که باز او بیاید. در توسل به استخاره محمد علی شاه چیره دست تر بود و سید ابوطالب موسوی زنجانی که از مخالفان مشروطه بود برایش استخاره می کرد و پاسخ ها را طبق میل و نظر خویش برایشاه می فرستاد. در یکی ازاین استخاره ها محمد علیشاه می نویسد: “پروردگارا اگر من امشب توپ به در مجلس بفرستم و فردا با قوه جبریه مردم را اسکات نمایم خوبست و صلاح است. استخاره خوب بیاید و الا فلا یا دلیل المتحرین یاالله” و سید ابوطالب در پاسخ می نویسد: “نترسید ما با شما هستیم، کارها را می بینیم و حرفها را می شنویم، اینکار باید اقدام شود، غلبه قطعی است اگرچه زحمت در اول داشته باشد.” با استخاره ای مجلس را به توپ می بندند، آزادیخواهان را بر بالای دار می برند و استبداد صغیر پدید می آید؛ آن هم در دوره ای که جهان به لطف کارشناسان و مدبران امور از استخاره بی نیاز می شد و اهل سیاست حرمت اعتقاد پاس می داشت برای اهل آن در عالم خلوت و نه در امور مملکت.

وقتی بنای سیاست داخله بر استخاره استوار شود ،سهل است رد خواب و خیال جستن در امور خارجه. از دست خط هایی که از ناصرالدین شاه به جا مانده، یکی بر پیشانی تاریخ هجدهم ربیع الاول 1272 را دارد، خصوصی و خطاب به میرزا آقاخان نوری. شاه در آشفته بازار غمزه های بریتانیا در امضای پیمان دفاعی با ایران و رسوایی که از حشر و نشر پروین خانم خواهر زنش و چارلز موری سفیر بریتانیا از چادرهای باغ قلهک سر به بیرون آورده بود، خواب می بیند در شب هفدهم ربیع الاول و شب عید مولود پیامبر اسلام، در باغی درخت کاج قوی هیکل بلندی است به اسم ویکتوریا(ملکه بریتانیا). شاه در خواب می گوید این کاج را از ریشه برکنند و در باغچه دیگر بکارند و اسمش را محمد بگذارند که اسم ویکتوریا بد است. تعبیر خواب، قطع روابط ایران و انگلیس بود و تدبیر ملک به خواب شاهی.

حال که دیگر بار پای خواب و نذر و نیاز در تدبیر مملکتی به میان کشیده شده و مادر راننده تاکسی به خواب آمده و حکم بر رای به احمدی نژاد داد، این سوال در ذهن خلیدن گرفت که در عصر انتخاب و گزینش بر مدار عقل و سنجیدن بر محور عدد،چه جایی است برای نقل خواب و حجت رای بر اساس رویای شبانه؟ هفته ای که گذشت همه بر پاسخ به این سوال شیخ کروبی تاملی کردند که مگر می‌شود با خواب و نذر و نیاز حکومت را اداره کرد؟ یکی قیاس روزنامه رسالت در شماره روز چهارشنبه گذشته اش بود که سخنرانی کروبی در سال 76 را به یاد آورد که استعفای خاتمی از وزارت ارشاد هم بسته به خوابی بود و یکی مزاح روح الله حسینیان مشاور امنیتی احمدی نژاد که خواب کروبی در شب انتخابات سال 84 را یادآور شده و گفته بود اگر با خواب شما می شود کودتا کرد چرا نشود کشور را اداره کرد؟ بر این دست خواب ها که بنگریم هم ناطق نوری شکستش در انتخابات 76 را بواسطه آن پیش بینی کرده بود و هم خواهر شهید نام خاتمی را از خوابش گرفت که برادر توصیه به رای به وی داد. جدال در چرایی خواب دیدن و نقل آن نیست که در حیطه خصوصی است و مرجعی برای باورمندانش.

پاسخ این سوال رسالت که «چطور یک شهروند عادی مملکت برای یک تصمیم‌گیری سیاسی نمی‌تواند به خواب تکیه کند اما جناب آقای خاتمی در خصوص تصمیم‌گیری “استعفا” از یک مسند کلیدی نظام که آن هنگام مسئولیت فرماندهی مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن را عهده‌دار بودند می‌تواند به خواب تکیه کند وبه قول آقای کروبی این طبیعی و معمولی است!»از اینجا استحصال می شود که به فرض تاثیر خواب بر تصمیم خاتمی، هزار و یک مشکل ریز و درشت بر سر راه وی در مسند وزارت بود که نیازی به خواب نما شدن وی نمی ماند و هر یک از آن چرت پاره می کرد. مناقشه در خواب دیدن خاتمی بدان گونه و تصمیمش نیست که پس از وی یکی از حواریون روزنامه رسالت سکان در دست گرفت و آسوده خاطر کرد نگرانان از تهاجم فرهنگی غرب را. بحث بر سر آن است که اگر با خواب و نذر و نیاز می توان فرد اصلح گزید، پس چه نیازی به انتخابات می ماند و چه معنی دارد مشروعیت و مقبولیت؟ از آنچه باید هراسید خواب هایی است که خود خواب های دیگر می زاید. گوش فلک کر کرده بود خواب های همایونی که یک بار محمد رضا خردسال را امام علی از مرگ رهانید و در خواب از جام حضرت نوشید و صبحگاه حصبه اش به دفعت العینی ناپدید شد، یک بار حضرت ابوالفضل وی را در عالم رویا از پرتاب از روی اسب نجات داده بود و دیگر بار هنگام قدم زدن در کاخ سلطنتی سعدآباد امام زمان را دیده بود. این خواب ها بود که شاه را به چنان توهمی رساند که گفت: «حقیقت این است که من از طرف خدا برگزیده شده‌ام تا مأموریتی را انجام دهم.» واهمه از توصیه مادر متوفا به رای به احمدی نژاد نیست که سخن از خواب ها و نذر و نیازهایی است که رای احمدی نژاد را به عالم غیب متصل می کند و با خواب ها و حاجاتی چنین است که نامه احمدی نژاد به بوش هم الهام الهی توصیف می شود.خواب هایی که پای امام زمان را به تائید70 تن از کاندیداهای نمایندگی مجلس هفتم پیش می کشد و هاله قدسی می بخشد.

اگر نبود جنجال رسانه های آمریکا هنوز هم بوش هوس می کرد هر از گاهی افاضات کند که «از جانب خداوند به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شدم»، «از جانب خدا دستور حمله به القاعده و صدام حسین داده شده است» و «یک روز خداوند فیدل کاسترو را از روی زمین برمی‌‏دارد.» که دموکراسی و منتخب مردم را چه به نشستن بر جایگاه قدسیان و تصمیم و تدبیر بشری پر غلط را چه به انشای مبرا و منزه از ایراد الهی خواندن؟