تردید خاتمی، بلا تکلیفی نیروهای سیاسی

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

چه موافق حضور آقای خاتمی در انتخابات باشیم و چه مخالف، تردیدی نیست که حضور یا عدم حضور او، ‏روند فعالیت‌های انتخاباتی در هر دو جبهه اصلاح طلبان و محافظه کاران را به شدت تحت تاثیر قرار خواهد ‏داد.‏

آقای خاتمی اما برای حضور در صحنه رقابت انتخاباتی کاملا مردد و دو دل است و این مساله تقریبا همه ‏نیروهای سیاسی را برای نحوه ورود به انتخابات در بلاتکلیفی فرو برده است.‏

تردیدهای آقای خاتمی کاملا قابل درک است، اما لازم است که او هر چه سریعتر – مثلا تا دو هفته دیگر – بر ‏شک و تردید خود غلبه کند و تصمیم نهایی را بگیرد، در غیر این صورت، هم فرصت محدود تحرک سیاسی ‏در ماههای مشرف به انتخابات را از نیروهای سیاسی خواهد گرفت و هم اصولا بحث آمدن یا نیامدنش لوث ‏خواهد شد.‏

همه ما می‌دانیم که هر پدیده‌ای در این عالم ظرفیتی دارد و چون به حد اشباع برسد، نتیجه عکس می‌دهد.‏

بحث در باره آمدن یا نیامدن یک نامزد انتخاباتی از جمله آقای خاتمی نیز ظرفیت خاص خود را دارد و مسلما ‏نمی‌توان آن را برای ماهها مثلا تا بهمن و اسفند ادامه داد و هر روز در رسانه‌ها شاهد خبرها و تحلیل‌هایی ‏ضد و نقیض حاکی از ورود یا عدم ورود وی به عرصه رقابت انتخاباتی داشت.‏

افزون بر این، انتخابات ریاست جمهوری دهم از نادر انتخاباتی است که اغلب نیروهای سیاسی، به نحوی ‏خواهان تحرک سیاسی برای تاثیر گذاشتن بر نتیجه آن هستند و بلاتکلیفی ناشی از تردید آقای خاتمی فرصت ‏هر نوع حرکت جدی و برنامه ریزی شده را از آنان خواهد گرفت.‏

من پیش از این به جناب خاتمی توصیه کرده ام که بر تردید خود غلبه کند و وارد صحنه انتخابات نشود، چرا ‏که زمان، زمان ایشان نیست و از پیروزی احتمالی در انتخابات به سبک و شیوه گذشته جز رنج و حرمان ‏نصیب وی و حامیان نخواهد شد.‏

البته من حضور آقای خاتمی در انتخابات را در یک چارچوب خاص و کاملا تعریف شده‌، تماما نفی نمی‌کنم و ‏تصورم این است که آقای خاتمی هم بر خلاف برخی از حامیان خود، در حال تفکر در باره همین موضوع ‏است، اما به نظرم مقدمات شکل گیری چارچوب فوق در ماههای آینده فراهم نمی‌شود، اما شکل گیری آن، پس ‏از انتخابات ریاست جمهوری چندان بعید نیست، لذا جناب خاتمی اگر در پی ایفای نقشی تاریخی در تحولات ‏ایران است، بدون حضور در رقابت انتخاباتی در کمین آن فرصت بنشیند، بهتر است.‏

با این حال، آمدن و نیامدن آقای خاتمی فعلا دست ما نیست و اگر وی وارد صحنه انتخابات شود، چند اتفاق در ‏جبهه اصلاح طلبان و تحول خواهان روی خواهد داد.‏

اتفاق نخست این است که در صورت حضور آقای خاتمی، اجماع لازم در مورد کاندیداتوری آقای نوری ‏صورت نمی‌گیرد و در نتیجه، ورود ایشان به صحنه انتخابات عملا منتفی می‌شود.‏

با منتفی شدن کاندیداتوری آقای نوری، امکان شکل گیری یک جنبش آرام و مسالمت آمیز سیاسی در سطوح ‏مختلف جامعه تقریبا از بین می‌رود و انتخابات صورتی بوروکراتیک به خود می‌گیرد هر چند که ممکن است ‏بدون هیجان هم نباشد.‏

بوروکراتیزه شدن اتنخابات، قاعدتا جمع زیادی از مشتاقان حضور آقای نوری در انتخابات را مایوس و بی ‏تفاوت می‌کند و جمع دیگری از آنان را به سمت حمایت سرد توام با بی میلی از آقای خاتمی سوق می‌دهد.‏

در این میان، آقای کروبی نیز در صورت اصرار بر حضور در رقابت انتخاباتی، تحت فشار شدید برخی ‏احزاب اصلاح طلب قرار می‌گیرد و گمان من بر این است که در نهایت با پا در میانی برخی از ریش سفیدان، ‏از صحنه کنار می‌رود، هر چند که نمی توان روی این پیش بینی شرط بست!‏

بدین ترتیب، آقای خاتمی عملا به صورت نامزد اغلب گروههای اصلاح طلب و احتمالا تنها کاندیدای آنها در ‏می‌آید و فضای انتخابات دو قطبی می‌شود.‏

تاثیر حضور اقای خاتمی در صحنه انتخابات بر جناح محافظه کار نیز در جای خود قابل گمانه زنی است، اما ‏بلاتکلیفی کنونی این جناح که بر اثر نامشخص بودن ورود یا عدم ورود آقای خاتمی به عرصه رقابت حاصل ‏شده، چندان به نفع اصلاح طلبان خصوصا آن دسته از اصلاح طلبانی که نگرانی اصلی‌شان انتخاب دوباره ‏آقای احمدی نژاد است، نیست، زیرا فضای بلاتکلیفی در بین جناح محافظه کار فقط به سود آقای احمدی نژاد ‏است نه به زیان وی.‏