چه موافق حضور آقای خاتمی در انتخابات باشیم و چه مخالف، تردیدی نیست که حضور یا عدم حضور او، روند فعالیتهای انتخاباتی در هر دو جبهه اصلاح طلبان و محافظه کاران را به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد.
آقای خاتمی اما برای حضور در صحنه رقابت انتخاباتی کاملا مردد و دو دل است و این مساله تقریبا همه نیروهای سیاسی را برای نحوه ورود به انتخابات در بلاتکلیفی فرو برده است.
تردیدهای آقای خاتمی کاملا قابل درک است، اما لازم است که او هر چه سریعتر – مثلا تا دو هفته دیگر – بر شک و تردید خود غلبه کند و تصمیم نهایی را بگیرد، در غیر این صورت، هم فرصت محدود تحرک سیاسی در ماههای مشرف به انتخابات را از نیروهای سیاسی خواهد گرفت و هم اصولا بحث آمدن یا نیامدنش لوث خواهد شد.
همه ما میدانیم که هر پدیدهای در این عالم ظرفیتی دارد و چون به حد اشباع برسد، نتیجه عکس میدهد.
بحث در باره آمدن یا نیامدن یک نامزد انتخاباتی از جمله آقای خاتمی نیز ظرفیت خاص خود را دارد و مسلما نمیتوان آن را برای ماهها مثلا تا بهمن و اسفند ادامه داد و هر روز در رسانهها شاهد خبرها و تحلیلهایی ضد و نقیض حاکی از ورود یا عدم ورود وی به عرصه رقابت انتخاباتی داشت.
افزون بر این، انتخابات ریاست جمهوری دهم از نادر انتخاباتی است که اغلب نیروهای سیاسی، به نحوی خواهان تحرک سیاسی برای تاثیر گذاشتن بر نتیجه آن هستند و بلاتکلیفی ناشی از تردید آقای خاتمی فرصت هر نوع حرکت جدی و برنامه ریزی شده را از آنان خواهد گرفت.
من پیش از این به جناب خاتمی توصیه کرده ام که بر تردید خود غلبه کند و وارد صحنه انتخابات نشود، چرا که زمان، زمان ایشان نیست و از پیروزی احتمالی در انتخابات به سبک و شیوه گذشته جز رنج و حرمان نصیب وی و حامیان نخواهد شد.
البته من حضور آقای خاتمی در انتخابات را در یک چارچوب خاص و کاملا تعریف شده، تماما نفی نمیکنم و تصورم این است که آقای خاتمی هم بر خلاف برخی از حامیان خود، در حال تفکر در باره همین موضوع است، اما به نظرم مقدمات شکل گیری چارچوب فوق در ماههای آینده فراهم نمیشود، اما شکل گیری آن، پس از انتخابات ریاست جمهوری چندان بعید نیست، لذا جناب خاتمی اگر در پی ایفای نقشی تاریخی در تحولات ایران است، بدون حضور در رقابت انتخاباتی در کمین آن فرصت بنشیند، بهتر است.
با این حال، آمدن و نیامدن آقای خاتمی فعلا دست ما نیست و اگر وی وارد صحنه انتخابات شود، چند اتفاق در جبهه اصلاح طلبان و تحول خواهان روی خواهد داد.
اتفاق نخست این است که در صورت حضور آقای خاتمی، اجماع لازم در مورد کاندیداتوری آقای نوری صورت نمیگیرد و در نتیجه، ورود ایشان به صحنه انتخابات عملا منتفی میشود.
با منتفی شدن کاندیداتوری آقای نوری، امکان شکل گیری یک جنبش آرام و مسالمت آمیز سیاسی در سطوح مختلف جامعه تقریبا از بین میرود و انتخابات صورتی بوروکراتیک به خود میگیرد هر چند که ممکن است بدون هیجان هم نباشد.
بوروکراتیزه شدن اتنخابات، قاعدتا جمع زیادی از مشتاقان حضور آقای نوری در انتخابات را مایوس و بی تفاوت میکند و جمع دیگری از آنان را به سمت حمایت سرد توام با بی میلی از آقای خاتمی سوق میدهد.
در این میان، آقای کروبی نیز در صورت اصرار بر حضور در رقابت انتخاباتی، تحت فشار شدید برخی احزاب اصلاح طلب قرار میگیرد و گمان من بر این است که در نهایت با پا در میانی برخی از ریش سفیدان، از صحنه کنار میرود، هر چند که نمی توان روی این پیش بینی شرط بست!
بدین ترتیب، آقای خاتمی عملا به صورت نامزد اغلب گروههای اصلاح طلب و احتمالا تنها کاندیدای آنها در میآید و فضای انتخابات دو قطبی میشود.
تاثیر حضور اقای خاتمی در صحنه انتخابات بر جناح محافظه کار نیز در جای خود قابل گمانه زنی است، اما بلاتکلیفی کنونی این جناح که بر اثر نامشخص بودن ورود یا عدم ورود آقای خاتمی به عرصه رقابت حاصل شده، چندان به نفع اصلاح طلبان خصوصا آن دسته از اصلاح طلبانی که نگرانی اصلیشان انتخاب دوباره آقای احمدی نژاد است، نیست، زیرا فضای بلاتکلیفی در بین جناح محافظه کار فقط به سود آقای احمدی نژاد است نه به زیان وی.