حرف روز

مهدی عبدالله زاده
مهدی عبدالله زاده

نگاهی به مصوبه اخیر صدا و سیما درباره تولیدات تلویزیونی

چکاندن ماشه به شیشه نقره ای

 

در سال های اخیر و به موازات رشد قارچ گونه شبکه های ماهواره ای فارسی زبان خارج از کشور، تلویزیون حکومتی ایران با معضل کاهش چشمگیر مخاطب روبرو بوده است. نگرانی مسولان مربوطه در طی این سالها باعث شده  تا اغماض ها و مماشات در دو عرصه سریال سازی و موسیقی پاپ مجاز، بیشتر از گذشته به چشم آید. با وجود انتقادات گاه و بیگاه برخی از مراجع تقلید همچون مکارم شیرازی به پخش “غیر شرعی” موسیقی از رادیو  و تلویزیون و یا الگو سازی های به زعم آنها “غیر اخلاقی” در سریال های تلویزیونی، سازمان صدا و سیما تا به امروز از حداکثر امکانات خود در این حیطه برای جذب مخاطب استفاده کرده است. اما اکنون و در شرایطی که بخشنامه جدید معاونت سازمان از تشدید محدودیت های اخلاقی سخن می گوید، آیا صدا و سیما  خواهد توانست سطح کمی مخاطبان فعلی اش را حفظ کند؟

 چنانکه از این بخشنامه تعبیر می شود، مساله  صرفا به مثلث عشقی و یا مردان نیمه برهنه محدود نمی شود. بلکه هدف، حذف هر آن چیزی است که به زعم دینداران حکومتی، در زندگی عادی “دین گریزان و غیر مومنان” وجود دارد. جذابیت های پنهانی که در این بخشنامه سخن از حذف آنها می رود عمدتا ریشه در پی رنگ های داستانی و الگوهای رفتاری داشتند که تصویری رویایی و متفاوت از واقعیت جامعه را در سریال های تلویزیونی تولید داخل ارائه می کردند: در تمام این سال هایی که دختر و پسر های مجرد و جوان به جرم با هم بودن و قدم زدن با هم دستگیر می شدند، دختر و پسر های نامحرم همه سریال ها “بدون استثنا” بی مزاحمت پلیس در اتوموبیل و خیابان و رستوران و هر مکان عمومی دیگر و به شکلی کاملا رویایی با هم تنها بودند. زن ها و مرد ها، اگر نماز خوان بودند می توانستند تا همین ماه رمضان گذشته، جلوی چشم 70 میلیون بیننده همچون رمانتیک های فیلم هندی- والبته با حجاب برتر- ابراز عشق و تمنا کنند و حامله شدن و بچه دار شدن با معشوقه شان را به خواب ببینند. حتی کارگردان ناز پرورده و ارزشی-انقلابی-ولایی همچون ابوالقاسم طالبی می توانست در سریالش (به کجا چنین شتابان) نشان دهد که یک دختر پولدار بی دین چگونه می تواند با لوندی ها و عشوه ها و غمزه هایش دل و دین از یک دیندار ببرد.

همه مثال های بالا و صد ها مثال دیگر حکایت از تعارضی عمیق میان روند سریال سازی در تلویزیون از یک سو و  واقعیتهای جامعه و خواست مراجع و حاکمیت از سوی دیگر داشت. ایجاد این تعارض تنها امکان و حداکثر تلاشی بود که صدا و سیما می توانست برای سر پا ماندن و حفظ مخاطب سنتی اش به کار گیرد. بنابر این، بخشنامه اخیر معاونت صدا و سیما (به شرط آنکه اراده ای جدی برای اجرای آن وجود داشته باشد و صرفا روی کاغذ باقی نماند)  خود به خود در حکم شلیک گلوله ای به پیکره این سازمان خواهد بود. چرا که از این پس، فضای سریال ها به دور از این جذابیت های ظاهری و مردم پسند، بیش از پیش به مراسم سینه زنی و جلسات جداگانه برادران بسیج در مسجد محل و خواهران بسیجی در اتاق پشتی مسجد شبیه خواهد شد.

در این صورت این سوال پیش می آید که  هدف از اتخاذ این تصمیم خود ویرانگرانه چه می تواند باشد؟ و چرا بعد از این همه سال مدارا و سکوت و در پی تحمل این همه انتقاد های مداوم تند رو ها و متعصبان مذهبی ناگهان چنین تصمیمی باید در این مقطع از زمان گرفته شود؟

به نظر می رسد صدا و سیما که مدت هاست می داند قافیه را باخته، اکنون  به این باور رسیده است که دوران تاثیر گذاری اش بر جوانان و اقشار با سواد و شهر نشین سپری شده و مخاطبان واقعی اش همان هایی هستند که همین سریال ها را هم با یک چشم بسته و صد استغفرالله نگاه می کردند. از سوی دیگر ظاهرا مصلحت حاکمیت چنین ایجاب می کند که تشدید فضای رعب و وحشت و  ضرب و شتم و گسترش بگیر و ببند ها شکلی عمومی تر و همه جانبه تر پیدا کند، اما روند سریال سازی تلویزیونی، با نشان دادن فضای شاد و رمانتیک-مذهبی و پر از رویابافی، این فضا را به شکل قابل توجهی مخدوش می کرد و در تلفیق رویا و واقعیت، باور خفقان و سرکوب را کمرنگ جلوه می داد. بنابر این، این تصمیم اخیر می تواند به هماهنگی بیشتر صدا و سیما با روند فعلی حاکمیت تعبیر شود.

تصویر “مثلث عشقی” و “مردان نیمه برهنه” ، که به طور مشخص در بخشنامه ذکر شده، تنها به دو مورد از سختگیری های اخلاقی اشاره دارد؛ آنهم مواردی که در حاشیه بوده اند و هیچگاه روندی تکرار شونده نداشته اند. تا آنجا که نگارنده پی گیری کرده نمایش بدن مردان نیمه برهنه در دست کم پانزده سال گذشته بسیار نادر و کم سابقه بوده است. نمونه های مثلث عشقی نیز- صرف نظر از این که اصولا خطوط این مثلث به طور بسیار کمرنگ و با رعایت مسائل شرعی ترسیم می شده- در طول یک دهه گذشته حتی به تعداد انگشتان یک دست نمی رسد. بنابر این به نظر می رسد که هدف کلی این بخشنامه “تحدید اخلاقی” در همه سطوح بوده ، اما ظاهرا نویسنده و تنظیم کننده متن بخشنامه نتوانسته ذهنیت اش را به درستی روی کاغذ بیاورد و مواردی به جز این دو مورد را نتوانسته در کنار هم ردیف کند!

به هر حال قدر مسلم این است که در صورتی که این بخشنامه لازم الاجرا باشد و در پیاده کردن آن اراده ای جدی و از بالا وجود داشته باشد، در همین کوتاه مدت روند برنامه سازی و تامین برنامه های خارجی دچار یک تحول اساسی و بنیادی خواهد شد. این به معنای ایجاد موجی تازه از سانسورهای اعمال شده بر محصولات تلویزیونی است که تهیه، خرید یا تولید آنها قبل از تصویب این بخشنامه آغاز شده و همه آنها با رعایت خطوط قرمز قبلی و مرسوم صدا و سیما سفارش داده شده اند. در این صورت، بازار ساخت آثار نمایشی نیز از رونق خواهد افتاد و تلویزیون دیگر سکوی مهم و ایمنی برای بروز چهره های جدید نخواهد بود.