راه‌پیمایی قدس؛ حضوری مشروط

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

در حالی که روزنامه های غیرحکومتی به سختی و به صورت گزینشی قادرند دیدگاه شخصیت های اصلاح طلب و تحول خواه در خصوص چگونگی حضور در راه‌پیمایی روز قدس را چاپ کنند، در فضای مجازی بحث داغ و گسترده ای در مورد ضرورت شرکت یا لزوم عدم شرکت در این مراسم درگرفته است.

 دو رویداد موجب شده است که این بحث در شرایط کنونی بالا بگیرد، اول تغییر دولت ایران و ایجاد فضایی منطقی تر و معتدل تر در جامعه، و دوم جنایات های روزهای اخیر دولت اسرائیل علیه مردم بی دفاع فلسطین، به ویژه ساکنان بی سلاح غزه از جمله زنان و کودکان.

 اگر به اصطلاح فیلم سازان و کارگردانان فلاش بک بزنیم و پنج سال به عقب بازگردیم شاید راحت تر بتوانیم سرنخ این مباحث را بیابیم. درست است که با گذشت زمان و دور شدن از سال های اول انقلاب مراسم راه‌پیمایی روز قدس شور و حرارت و گرمی و هیجان خود را از دست داده و هیچگاه به جایگاه اول خود- آن جمعه ی تابستان که آیت الله طالقانی نماز جماعت را برگزار کرد- بازنگشته است، اما تا تابستان سال ۸۸ بسیاری از اصلاح طلبان و تحول خواهان نیز وظیفه ی خود می دانستند که در این مراسم مردمی- حکومتی شرکت کنند.

 این حضور بدون قید و شرط انجام می شد، به ویژه آن که بر اساس یک سنت دیرینه، خطبه های نماز جمعه روز قدس را هاشمی رفسنجانی می خواند که با وجود اختلاف نظر با طیف چپ قرابت و سابقه ی دیرینه ای با آنان داشت. این وضع تا زمان خوانده شدن آن خطبه ی معروف - که هنوز که هنوز است رفسنجانی بر درستی و صحت مفاد آن تاکید می کند- ادامه یافت تا او نیز به دلیل قرار گرفتن در کنار مردم و حمایت از رهبران جنبش مورد خشم حاکمیت قرار گرفت و جایگاه خود را از دست داد و این تریبون نیز افتاد به دست اقتدارگرایان، به ویژه جریان هتاک و بددهان آن.

 در جریان رویدادهای خونین سال ۸۸ و در آن روزهای سرنوشت ساز، با وجود اختلاف نظرها، میرحسین موسوی و مهدی کروبی هر دو در آستانه ی فرارسیدن روز قدس از طرفداران خود خواستند تا در این مراسم شرکت کنند؛ حضوری سبز که در نهایت به بروز درگیری های خیابانی‌ و بازداشت گسترده بسیاری از مردم معترض انجامید که حبس و زندان کمترین پیامد آن بود برای بسیاری از اصلاح طلبان و تحول خواهان.

 در آن راه‌پیمایی بود که شعار “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران” از سوی برخی از حامیان جنبش سبز در خیابان ها شنیده شد و در حرکت های اعتراضی دیگر در کنار “جمهوری ایرانی” تکرار گردید. هرچند که اصلاح طلبان و جناح هایی از تحول خواهان در آن روزها و در مناسبت های بعد از این شعارها برائت جستند، اما این اقدام واکنشی- در قبال سیاست های تندروانه حاکمیت و دولت احمدی نژاد- و برآمده از تفکر “چراغی که بر خانه رواست، بر مسجد حرام است”، پیراهن عثمانی شد تا تمامیت خواهان در این پنج سال علیه رهبران جنبش سبز داستان سرائی های فراون کنند و از جمله درخواست توبه.

 حال که دیگر باند احمدی نژاد بساط خود را از پاستور جمع کرده و به نهادهای حکومتی و کوچه و خیابان منتقل ساخته و دولت در اختیار حسن روحانی نامزد منتخب اصلاح طلبان، تحول خواهان و جریان های معتدل محافظه کار قرار گرفته است، این دیدگاه بار دیگر در میان اصلاح طلبان عمومیت یافته که بهتر است سیاست قهر با حاکمیت به گونه ای تلطیف شود و در روزی که بر برگزاری آن اشتراک نظر بیشتری وجود دارد، و در قبال جنایت هایی که اکثر قریب به اتفاق مردم از آن اعلام انزجار می کنند، در روز قدس سال ۹۳ حضوری گسترده و پر رنگ داشته باشیم.

 به این دلیل است که یکی از دوستان برای حضور در مراسم روز قدس فراخوان عام داده و نه تنها از اصلاح طلبان دعوت به عمل آورده، بلکه اقتدارگرایان را نیز خطاب قرار داده است: “امید که هنرمندان، روشنفکران، ورزشکاران، کارگران، کارفرمایان، کارمندان، دانشگاهیان، فعالان جنبش زنان، اقلیت‌های قومی و دینی، روزنامه‌نگاران، نویسندگان، اصلاح‌طلبان، اصولگرایان و گروه‌های متکثر اجتماعی صدای اعتراضِ مستقل از دولت، فراجناحی، فراطبقه‌ای و فراگروهیِ جامعه‌ی ایران به این فاجعه‌ی حقوق بشری را بلندتر کنند”.

 شخصیت های روحانی مرتبط با گروه های اصلاح طلب نیز فارغ از تحولات سال های اخیر جامعه ، با استناد به دیدگاه ها و توصیه های ضد صیهونیستی آیت الله خمینی، در منابر و شبکه های اجتماعی به پیشواز دعوت از حضور یک پارچه ی مردم در این مراسم رفته و هر یک به زبان خاص خود از آن شعارها اعلام انزجار کرده و بر سیاست “ از بین رفتن دولت اسرائیل” تاکید بیشتری کرده اند:

“عده ای گفتند فلان جریان وابسته به اصلاحات شعار«نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» سر داده است. این یک دروغ شاخدار است زیرا هیچکس از وابستگان به اصلاحات و کسانی که به مردم و انقلاب ایمان دارند، چنین عقیده ای ندارند. این دروغی است که به اصلاح طلبان بسته اند مثل همه حرف های دیگری که زده اند و ما باید با اظهارات مان، با بیانیه ها و ابزارهایی که در اختیار داریم این دروغ را تکذیب کنیم، به مظلومان کمک کنیم و نشان دهیم آنچه که برخی مغرضان می گویند، دروغ است”.

 این سخنانی است که از همان ابتدا اعتراض بخشی از طرفداران جنبش سبز به ویژه جوانان را درپی داشته است، اما در مقابل با استقبال شخصیت های اقتدارگرا و رسانه های وابسته به آن چون روزنامه کیهان و برنامه ی “بیست و سی” مواجه گردیده و دست مایه ی جدیدی شده برای فحش دادن و طلب عفو خواستن.

 هر چند که جنایات های اخیر اسرائیل در غزه و کشتار مردم بی گناه فلسطین با انزجار گسترده ی افکار عمومی ایران مواجه شده است و حتی بسیاری از نویسندگان، روشنفکران، هنرمندان و حتی زندانیان سیاسی به صورت خودجوش با انتشار بیانیه های گوناگون یا نوشتن نامه ی مختلف به شخصیت های ذیربط بین المللی خواستار جلوگیری از این کشت و کشتار و رفتار ددمنشانه شده اند، اما به گمان نویسنده حتی جذب و اقناع بسیاری از این افراد نیز برای شرکت کردن در مراسم روز قدس به راحتی صورت نخواهد گرفت و نیازمند بسترسازی های مناسب است و قول و وعده های فراوان.

 نکته ی اصلی برای قرین موفقیت شدن فراخوان شرکت در مراسم روز قدس این است که این اقدام ها یک جانبه و بدون قید و شرط نباشد. کمترین درخواست می تواند این باشد که هویت و رویکرد این گروه از افراد جامعه و حتی شعارهای اختصاصی آن ها از جانب حاکمیت به رسمیت شناخته شود و دولت نیز امنیت حضور آنان را در قبال جریان های خودسر متصل به نهادها و ارگان های خاص تضمین کند.

 درشرایطی که شرکت هاشمی رفسنجانی در مراسم مشابه - با وجود حضور محافظ و مراقبت های خاص- با تعرض ها و حاشیه هایی مواجه می شود و در حالی که تلاش مشابه اصلاح طلبان در راه‌پیمایی بهمن ماه سال ۹۲ پایان خوشی نداشت و به بازداشت جمعی از اصلاح طلبان شرکت کننده در مراسم انجامید، حضور دست بسته و غیرمشروط طرفداران جنبش سبز تنها می تواند بازار هواداران مصباح یزدی ها، احمدی نژادها، سپاهیان و به اصطلاح حزب اللهی های لباس شخصی پوش را گرم کند!

 هیچگاه آن روزی را فراموش نمی کنم که به مناسبتی مشابه در اعتراض به جنایت های اسرائیل گروهی از شخصیت های سیاسی و کنشگران اجتماعی با اعلام عمومی در برابر سفارت فلسطین گردهم آمدند. حرکت آن ها اگرچه بازتابی گسترده در داخل و خارج یافت، اما آنان در محل تجمع نصیبی جز پرخاش و توهین، و شناسایی و فیلمبرداری های آن چنانی نبردند. حتی کم مانده بود که در این جریان زنان و دختران شرکت کننده مورد تعرض فیزیکی به اصطلاح حزب اللهی نیز قرار گیرند.

مراسم روز قدس زمانی می تواند چون یک حرکت ملی، به صورت فراگیر برگزار شود که شرکت کنندگان در آن علاوه بر امکان در اختیار داشتن نشانه ها و نمادهای خاص خود و پارچه نوشته ها و شعارهای مستقل از سازمان تبلیغات اسلامی زیر نظر آیت الله جنتی، اطمینان بیابند که دولت امنیت آن ها را به طور کامل تضمین می کند و تنها ساعتی پس از دستگیر شدن در پی آزاد ساختن آنان برنمی آید!

علاوه بر این، شرکت کنندگان باید از این حق مسلم باشند که مجبور نباشند پشت سر امام جماعتی ناعادل و غیرمنصف نماز بگذارند تا نماز و روزه اشان باطل گردد. چه بهتر که آن ها از این اختیار برخوردار باشند که در پایان راه‌پیمایی در مکانی به جز زمین ورزش دانشگاه تهران، نماز جماعت خود را پشت سر یک روحانی عادل و منصف اقامه کنند.

 البته راه عاقلانه و میانه ای نیز وجود دارد. شرایط مطلوب و همگرایانه آن است که که تمامیت خواهان نیز از این فرصت خداداد بهره بگیرند و گامی پیش نهند و این امکان را فراهم سازند که پس از سال ها دشمنی و کینه توزی، باز هاشمی رفسنجانی در جایگاه امام جمعه خطبه های روز قدس سال ۹۳ قرار گیرد.