شرایط منطقه به سمتی می رود که نظامیان بازیگران اصلی می شوند. در عراق، سوریه، افغانستان، لبنان و… وضع به همین منوال است. قدرت نظامیان درمنطقه خاورمیانه، که تفکیک قوا چندان در آن مرسوم نیست، به دخالت بیشتر نظامیان در سیاست می انجامد، هرچند نظامیان در کشور های مزبور قدرتمندند، اما قدرتمندتر هم می شوند.
اما یکه سالاری نظامیان در ایران که بی ریشه تاریخی هم نیست، حدیث تلخ دیگری است که علائم آن در شرف وقوع است. مانند اسطوره ساختن از حاج قاسم سلیمانی برای آینده؛تاجایی که حتی بتواند به مقام ریاست جمهوری ایران در رقابت با اصلاح طلبان یا روحانی فکر کند. یا باز شدن دست نظامیان سیاسی سپاه پاسداران در امور سیاسی، که به مثابه حزب عمل می کند، و رسانه و پول و تفنگ را برای اعمال قدرت بیشتر تصاحب کرده است.
حال شرایط به نحوی است که روحانی هم به خطر قدرت نظامیان اشاره کرده است. نظامیان سیاسی با حمایت بیت رهبری و تمایل آقای خامئه ای توانسته اند همراه با افراطی ها در امریکا مذاکرات هسته ای در ایران را کند کنند؛ روندی که به نفع اوباما و دولت روحانی نیست.چرا که سودای ایشان آن است که تنش مدیریت شده با امریکا برای حفظ قدرت آنان در کشور لازم است. در ضمن مذاکرات هسته ای نباید از روحانی چهره موجهی بسازد تا او بتواند بر اساس این موفقیت دوباره رئیس جمهور شود.
نظامیان با پیروزی در عراق و قدرت در لبنان و مانور در منطقه قصد دارند، سکان سیاست در ایران را در اختیار درآورند تا امپراطوری مالی و فرهنگی خود را در کشور بسط دهند.
به همین دلیل است که شرایط منطقه برای کشور ما مناسب نیست. حتی اگر داعش کنترل شود، تنش های منطقه ای ادامه خواهد داشت و این تنش ها امکان و استعداد شعله ور شدن را دارند.
نظامیان سیاسی از تنش منطقه ای به دو شکل سود میبرند: ۱- قدرت خود را در سیاست ایران بیشتر میکنند ۲- با توجه به خرابی و ویرانی کشورهای درگیرجنگ داخلی مانند سوریه و عراق، مردم ایران را از خطر ناامنی و جنگ، میترسانند و در نتیجه محافظه کارتر میکنند تا به وضع موجود رضایت دهند.
نظامیان ازشرایط منطقه برای بستن فضای کشور سود میبرند. آنها در همین راستا برنامه داخلی خود را به نحوی تنظیم کردهاند که به سه موضوع سیاسی، انتخاباتی و سیاست خارجی ختم میشود؛ این برنامه در نهایت به قصد کنترل مردم است تا صدای کسی برنیاید. اما باید دید میتوانند به مقصود خود برسند یا نه، چرا که اگر حساسیت لازم در جامعه به وجود آید، برنامهها و نقشههای نظامیان و افراطیها میتواند نقش برآب شود. زیرا اگر چه جریان افراطی، به دلیل داشتن حمایت رهبری و حمایت نظامیان قدرتمند است اما تنها قدرت نیست.
اینک جریان افراطی با در دست داشتن امکانات فوق الذکر قصد دارد:
۱- در زمینه سیاست خارجی و مسئله هستهای روحانی برنده مصالحه یا توافق نباشد یا قهرمان این توافق قلمداد نگردد.
۲- در انتخابات مجلس خبرگان، هاشمی و جناح وی دست بالا را نداشته باشند.
۳-انتخابات مجلس دهم شورای اسلامی به پیروزی اصلاح طلبان ختم نشود.
به نظر میرسد که سه جناح حکومت یعنی-نظامیان و افراطی، ۲- بوروکرات ها و- طرف داران فضای بازتر در این سه موضوع تا پایان سال آینده با هم تنش جدی خواهند داشت.
پس شایسته است توجه داشته باشیم در این کشمکش، موفقیت کدام نیرو به نفع جامعه مدنی و مردم و فضای بازترست.
با این وصف باید توجه داشت که حتی در صورت مصالحه هسته ای هم، باز وضع منطقه به نفع جامعه مدنی ایران نیست چرا که شکست زمینی داعش و همچنین سرکوب در سوریه و کنترل طالبان در افغانستان، به قدرت یافتن نظامیان ایران یاری می رساند؛ نظامیانی که با دموکراسی سر سازگاری ندارند. نماد این قدرت یافتن چهره شدن آقای قاسم سلیمانی است. نظامیان به بهانه برقراری امنیت در جامعه، سکوت منفعل ایجاد و آزادی را نابود می کنند. در هرج و مرج دوره مشروطه هم، رضا خان، سرداری نظامی مناسبی بود اما شاه بدی شد.اما همین سردار نظامی در دوره نظامی گری در سودای شاهی بود؛ عاملی که باعث می شد در قالب سردار به سیاستمداری فکر کند که نتیجه اش برای نظامی گری هم مناسب نیست.
اینک در همایش تلخ تفنگ و پول و رسانه، نظامیان سیاسی سپاه در ایران محوری اقتصادی را شکل داده اند که قدرتمند است.این محور از بصره تا تهران را در بر می گیرد وکردستان عراق را هم شامل می شود.توجه کنیم که 60 درصد نفت عراق هم در قسمت جنوب این کشور قرار دارد یعنی بصره که مهم ترین شهر جنوب عراق و آرام ترین شهر مهم عراق است.مثلث بصره ـ تهران ـ قم می تواند قدرت علمای نجف را هم تهدید کند. این مثلث ثروت مند است. شاید به این بعد قدرت نظامیان سپاه کمتر توجه شده است.
نظامیان سیاسی سپاه در تلاش هستند تا قدرت خود را در تصمیم گیری سیاسی کشورحفظ کنند و برای این کار از امکان منطقه ای در داخل سود می برند.موقعیت منطقه ای نظامیان در ایران به میزان موثری بالا رفته است تا آنجا که غرب به ایران درسرکوب داعش و افراطیون القاعده به عنوان همراه نگاه می کند. البته در این مورد اروپا از امریکا جدی تر است اما در غرب با صدای بلند اعلام می کنند به خاطر امنیت اروپا و منطقه و جهان به همکاری ایران نیاز دارند تا با ایران به توافق مرحله ای و موقت برسند و به این ترتیب خطر القاعده و داعش کنترل شود. بی گمان نظامیان سیاسی از این نیاز غرب به ایران سود می برند تا شرایط خود را در سیاست داخلی تحکیم کنند. البته دولت روحانی هم می تواند در این بازی وارد شود و در عمل جلوی قدرت گرفتن نظامیان در امور سیاسی را بگیرد اما این ورود چندان آسان نیست. در همین راستا است که تحلیل از موقعیت و امکانات جناح ها و شناخت برنامه های آنان مهم می نماید، تا بتوان نظامیان را به سر جای خود بازگرداند. در این راه مردم و برخی از چهره های حکومت و نهاد های مدنی و چهره های مدنی و سیاسی و احزاب نقش مهمی بازی خواهند کرد.