1 ـ تفرقه بینداز و حکومت کن سیاست همیشگی نظامهای سیاسی “خودکامه” است، آنها خصوصا به دنبال ایجاد تفرقه بین نیروهای مخالف و منتقد خود بوده اند تا از این طریق راحت و فارغ البال به حیات نامشروع خویش ادامه دهند. خنثی کردن اپوزیسیون به وسیله اپوزیسیون، سیاست معمول، شناخته شده و البته در بسیاری موارد موفق این قبیل حکومت هاست. متاسفانه نیروهای سیاسی مخالف در ایران نیز برای گرفتار شدن در دام این” سیاست استبداد ساخته” استعدادی شگرف دارند.در این میان مدتهاست بخش عمده ای از اپوزیسیون می کوشد احزابی نظیر جبهه ی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب را با برچسبهایی نظیر “اصلاح طلب حکومتی” براند یا تخریب کند. اینگونه تقسیم بندی ها شاید زمانی موضوعیت داشتند اما در فضای جدید و پس از کودتای 22 خرداد، کاربست طوطی وار این واژگان نشانه ی نهایت بی بصیرتی است. مشکل مخصوصا آنجا هویدا می شود که اصلاح طلب حکومتی از وجه توصیفی و استراتژیک خود خارج شده و به عنوان کلامی “تحقیرآمیز” یا مثلا یک جور فحش سیاسی به کار می رود. اما کدام اصلاح طلب حکومتی؟ چگونه می توان احزابی را که توسط “حکومت” منحل شده اند و دبیرکل و اعضای شورای مرکزی شان توسط “حکومت” شکنجه شده و به زندانهای طویل المدت محکوم شده اند “حکومتی” آن هم در وجه تحقیر آمیز آن دانست؟
2- جبهه مشارکت به عنوان مهم ترین نهاد مدنی بر آمده از جنبش اصلاحات نقشی ممتاز و متمایز در تحولات سیاسی یک دهه ی اخیر ایران داشته است، بدیهی است که” تنها دیکته ی نانوشته، خالی از غلط و اشتباه است” بنابراین عملکرد جبهه مشارکت نیز- به عنوان یک نهاد مدنی و بشری- خالی از اشکال و اشتباه نبوده، با این حال به جد بر این باورم که این حزب سیاسی اصلاح طلب در زمینه پیگیری اصلاحات دموکراتیک و دفاع از حقوق شهروندی” در مجموع” و “ به رغم همه ی اشکالات” عملکردی بالنسبه قابل دفاع داشته است. موفقیت چشمگیر جبهه مشارکت در جلب آراء مردم طی انتخابات مجلس ششم نقطه عطفی در تاریخ “پارلمان” در ایران بود. حرفی به گزاف نزده ایم اگر مدعی شویم که مجلس ششم در راه دفاع از حقوق بشر و ارزشهای دموکراتیک سرآمد تمامی مجالس پس از مشروطه بوده است، و البته در این میان نقش فراکسیون بزرگ جبهه مشارکت در راهبری مجلس ششم به سوی دفاع از دموکراسی و حقوق بشر نقشی غیر قابل انکار است.[1]
3- جبهه مشارکت طی این سالها همواره آماج بغض و کینه ی اقتدارگرایان بوده است، بغض و کینه ای که گاه در قالب ترور سعید حجاریان سر ریز می شد و گاه در قالب صدور حکم زندان برای اعضای حزب، توقیف مطبوعات وابسته به این تشکل سیاسی و انواع حملات فیزیکی به اعضای ارشد آن و حتی بازداشت فرزندان اعضای شناخته شده ی حزب. اما به دنبال کودتای حکومتی 22 خرداد[2] جبهه ی مشارکت بیش از هر زمان دیگر با فشارهای امنیتی، نظامی و شبه قضایی مواجه شد، دفاتر این حزب در تهران و بسیاری از شهرستانها بسته شدند و بسیاری از اعضای آنها به زندان رفتند، در واقع جبهه مشارکت به علاوه ی سازمان مجاهدین انقلاب و سازمان ادوار تحکیم وحدت از جمله احزاب رسمی کشور هستند که طی یک سال اخیر متحمل شدید ترین فشارها و هزینه ها گشته و به دفعات اعضای شان محاکمه و زندانی شده اند.
4-ایستادگی شجاعانه ی اعضای جبهه ی مشارکت در برابر دولت کودتا- چه در زندان و چه بیرون از آن- در خور تقدیر است. محسن میردامادی، مصطفی تاج زاده، عبدالله رمضان زاده، مهندس صفایی فراهانی و بسیاری از اعضای دیگر این حزب سیاسی اصلاح طلب با ایستادگی بر آرمانهای دموکراتیک و پافشاری بر افشای ابعاد آشکار و پنهان کودتای 22 خرداد، خواب کودتاچیان را آشفته تر از قبل کردند. ایستادگی آنها در کنار استقامت دیگر زندانیان سیاسی مانند عبدالله مومنی، عیسی سحرخیز و احمد زید آبادی موجب تقویت روحیه بدنه اجتماعی جنبش شده است. بیانیه های این حزب سیاسی بعد از کودتا- که دست آورد اعضای هنوز در بند نشده ی جبهه ی مشارکت است- نیز بیانیه هایی هوشمندانه، روحیه بخش و روشنگرانه بوده اند.
5- مجموعه نیروهایی که خود را درون جنبش سبز تعریف می کنند انتخابی به جز پشتیبانی از همدیگر ندارند. گذشته، گذشته است. ما می توانیم بابت گذشته متاسف یا حتی خشمگین باشیم اما نباید آینده ی یک ملت و یک جنبش را به گذشته های خود و دار و دسته مان گره بزنیم، این البته کلامی است که همه طیفهای جنبش سبز را مخاطب قرار می دهد. ما البته نمی توانیم در یک “هویت واحد” جذب و حل شویم، این نه ممکن است و نه مطلوب، گونه گونی ها سر جای خودش، مسئله اما اینجاست که در روزهای سخت، طیفهای مختلف جنبش سبزنباید به بهانه ی “گذشته ای که گذشته است” در دفاع از یکدیگر ذره ای تردید به خود راه داده یا از خویشتن سستی نشان دهند. این اصل را باید بخشی از “اخلاقیات” جنبش سبز دانست. خوشبختانه رهبران جنبش سبز-آقایان موسوی و کروبی- نیز در این زمینه کارنامه ی قابل قبولی از خود به جای گذاشته و نشان داده اند که شرایط جدید را خوبی درک کرده و در بند مرزبندی های کاذب نیستند.
6- جبهه مشارکت بدنه ای جوان، نوگرا و حامی ارزشهای دموکراتیک دارد. در بسیاری از شهرهای کوچک دفاتر مشارکت تنها مراکزی بوده اند که ولو در شکلی حداقلی، پارادایم دموکراسی خواهی را منتشر می کرده اند. مشارکت همچنین مدیران لایقی- نظیر صفایی فراهانی و تاج زاده- دارد که سرمایه ی کشور هستند و فارغ از هر سیستم سیاسی می توانند در راه سازندگی کشور موثر و کارآمد باشند. همه اینها و آنچه در گزاره های بالا ذکر شد باعث می شود ما جبهه ی مشارکت را تا وقتی در کنار مردم ایستاده است در مسیر دموکراسی خواهی همراه خود بدانیم.
حال که مشارکت به جبهه ی اول حکومت کودتا برای فشار بر احزاب و نهادهای مدنی تبدیل شده است، ابایی نداریم از اینکه در این لحظه و در همبستگی با آنها که بر خواستها و حقوق ملت ایستاده اند، بگوییم “ما همه مشارکتی هستیم”.