پاشو! مرحله دوم مانده است

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

این بازی دوران کودکی گاهی اوقات بهترین راه بیان روش رفتاری مان باید باشد و متاسفانه ‏گاهی نیست. بازی این بود که « هر کسی کار خودش، بار خودش، آتیش به انبار خودش» البته ‏به نظر می رسد ما از قرنها قبل مثل همین امروز مشکلات الگوی مصرف سوخت داشتیم، به ‏همین دلیل هم دائما انبارمان آتش می گرفت. به عبارت دیگر وقتی کارمان را انجام می دادیم، ‏تازه موفق می شدیم که انبارمان آتش بگیرد. توضیح بدهم که من قصد ندارم درباره مشکل ‏آتش گرفتن انبار حرف بزنم، می خواستم درباره اختلاف نظر میان « تحریمی ها» و « ‏مشارکتی ها» حرف بزنم. سه گروه اصلی در مورد مشارکت در انتخابات نظر می دهند:‏

اول: در انتخابات شرکت می کنیم.‏

دوم: انتخابات را تحریم می کنیم.‏

سوم: نه در انتخابات شرکت می کنیم نه آن را تحریم می کنیم.‏

‏ هر کدام از این سه گروه دلایلی دارند که هم برای خودشان و هم برای گروه وسیعی از مردم ‏این نظرات اهمیت دارد. طبیعی است که هر کدام مان باید از نظرمان دفاع کنیم. باید مخاطب ‏مان هم مردمی باشند که ما از آنها می خواهیم در انتخابات شرکت کنند، یا شرکت نکنند، اما ‏شوخی شوخی موضوع تبدیل می شود به دعوای خودمان. گاهی به نظر می رسد کسانی که ‏تحریم می کنند، مشکل شان این نیست که مردم در انتخابات شرکت بکنند یا نه، بلکه مشکل ‏شان این است که حال کسانی که دعوت به مشارکت می کنند را بگیرند. در همین راستا ‏توضیحاتی چند ضروری است.‏

اول: کسانی که انتخابات را تحریم می کنند پس از اعلام نتایج انتخابات چنین نتیجه می گیرند ‏که اصولگرایان در انتخابات پیروز شدند، انگار که بنا بود اصلاح طلبان پیروز شوند. در ‏حالی که همه می دانستند و می دانند که در هیچ حالتی بنا نبود که اصلاح طلبان پیروز شوند. ‏چرا که اصولا دعوای اصلی سر 30 درصد مجلس بود و طرفداران مشارکت می گفتند سی ‏درصد بهتر از صفر درصد است.‏

دوم: کسانی که مشارکت در انتخابات را پیشنهاد می کردند، هم می دانستند این انتخابات ‏عادلانه نیست، هم می دانستند وزارت کشور تقلب می کند، هم می دانستند که نامزدهای اصلی ‏و فرصت تبلیغ و امکانات رسانه ای ندارند، با وجود اطلاع از همه این موارد تصمیم گرفتند ‏که حتی اگر یک نفر هم از سوی آنان به مجلس برود، بهتر از این است که هیچ کسی به مجلس ‏نرود. ‏


تقلب در انتخابات تهران

تقریبا قطعی و واضح و مبرهن و روشن و معلوم است که وزارت کشور بفرموده رئیس ‏جمهور که گفته بود « اعضای دولت حق ندارند در انتخابات دخالت کنند» نتایج انتخابات ‏تهران را از یک ساعت قبل از آغاز شمارش آرا به خبرگزاری فارس داده بود. البته هنوز ‏دقیقا معلوم نیست که نتیجه انتخابات را خبرگزاری فارس به وزارت کشور داده بود، یا ‏وزارت کشور به خبرگزاری فارس داده بود یا احتمالا رئیس جمهور نتیجه انتخابات تهران را ‏یک ساعت قبل از شمارش آرا از شورای نگهبان تحویل گرفته و برای وزارت کشور ارسال ‏کرده و یک رونوشت هم برای خبرگزاری فارس فرستاده بود. اما چیزی که معلوم است، این ‏که نتیجه انتخابات، چه اول به خبرگزاری فارس داده شده باشد، یا اول به وزارت کشور ابلاغ ‏شده باشد، این نتیجه یک ساعت قبل از پایان ساعت اخذ آرا ابلاغ شده بود که وزارت کشور ‏برای شمارش آرا زیاد دردسر و مشکل نداشته باشد. ‏

چرا تقلب می کنند؟

شاید به این موضوع فکر کرده باشید که محافظه کاران با وجود اینکه مطمئن هستند که ‏اکثریت مجلس را از طریق ردصلاحیت، کنترل حوزه های رای گیری، استفاده از تبلیغات ‏رسانه ملی برای طرفداران دولت به دست می آورند، اما به هیچ وجه حاضر نیستند رای ‏تهران را از دست بدهند. تقریبا مشخص است که بین 12 تا 17 نفر از فهرست اصلاح طلبان ‏در دور اول رای تهران را آورده اند، با این وجود وزارت کشور تمام تلاشش را می کند که ‏تمام تهران را بگیرد. به نظر من شورای نگهبان و وزارت کشور در هیچ شرایطی نمی تواند ‏از انتخابات تهران چشم پوشی کند.‏

اول: تهران ویترین دکان سیاسی کشور است.‏

دوم: نامزدهای تهران تعیین کننده اصلی مجلس هستند. ‏

سوم: وزارت کشور می خواهد طرفداران اصلاح طلبان را در مرحله دوم بی انگیزه کند.‏

چهارم: وزارت کشور در تهران است به همین دلیل تقلب در تهران بیشتر است.‏

برای مرحله دوم آماده شویم

ماجرا تمام نشده، لطفا مسافرت تان را جوری برنامه ریزی کنید که رای تهران را از دست ‏ندهید. یک هفته ای وقت داریم که لیست اصلاح طلبان را تبلیغ کنیم و سعی کنیم تا می توانیم ‏رای بیشتری را به پای صندوق ها بکشانیم. مرحله دوم برای تهران از مرحله اول هم مهم تر ‏است، چرا که هم تعداد بیشتری از این طریق وارد مجلس می شوند( شانزده نفر در تهران) و ‏هم این که اصلاح طلبان می توانند روی لیست مشخصی متمرکز شوند. ‏

اول: اصلاح طلبان هرچه زودتر تبلیغات را برای مرحله دوم شروع کنند.‏

دوم: اعتماد ملی و اصلاح طلبان برای مرحله دوم کنار هم قرار بگیرند.‏

سوم: خانم حکمت و بچه های هنرمند اگر می توانند افراد جدیدی را به فهرست هنرمندان ‏اضافه کنند و برای مرحله دوم هم فعال شوند، اثر فهرست هنرمندان شصت برابر تشکل های ‏سیاسی است. ‏

چه کسانی پیروز شدند؟

از نظر من ورود آدمی مثل علی لاریجانی به مجلس صدبار مفید تر از ورود آرمین و بهزاد ‏نبوی به مجلس است، چون مطمئنا علی لاریجانی در مجلس مخالف تندرویهای احمدی نژاد ‏خواهد بود و حضورش مفید خواهد بود، اما بهزاد نبوی در مجلس کاری نمی تواند بکند. البته ‏من بطور طبیعی معتقدم لاریجانی موجود مفیدی است. این ها به کنار، لطفا فهرست افراد ‏منتخب مرحله اول را نگاه کنید، به حوادث دو سال گذشته و موضع گیری افراد در مقابل ‏دولت توجه کنید تا متوجه شوید که طرفداران دولت احمدی نژاد در مجلس هشتم از مجلس ‏هفتم هم کمتر است. البته مجلس هم مثل سیب می ماند، وقتی الآن پرتش می کنی هوا تا چهار ‏سال دیگر که بیفتد پائین هزار چرخ می خورد و دوهزار چرخش خواهد داشت، همانطور که ‏قبلا اتفاق افتاد و الآن هم اتفاق می افتد. مجلس هشتم مجلس میانه روهای اصولگرا و میانه ‏روهای اصلاح طلب است. ‏

درس هایی برای انتخابات بعدی

اول: به جای اینکه اصلاح طلب ها را معروف کنیم، باید آدمهای معروف را اصلاح طلب ‏کنیم.‏

دوم: به جای اینکه از حمایت سیاستمداران برای اصلاحات استفاده کنیم، از گروههای مرجع ‏مثل زنان، هنرمندان، روشنفکران، چهره های اجتماعی استفاده کنیم.‏

سوم: اصلاح طلبان به جای تبدیل تعدادی نویسنده به نماینده پارلمان، تعدادی نماینده پارلمان را ‏که به آنها نزدیک ترند انتخاب کنند.‏

چهارم: از یک سال قبل باید بدانیم که قطعا یک سال بعد احتیاج به کاندیدا داریم.‏

پنجم: اصلاح طلبان اصلا نباید خودشان را درگیر کسانی کنند که مخالف حضور در انتخابات ‏هستند، حتی نباید فرصت رسانه ای برای آنها فراهم کنند، معنی ندارد کسی که می خواهد در ‏انتخابات پیروز شود، فرصت رسانه ای در اختیار کسی بگذارد که نمی خواهد در انتخابات ‏شرکت کند.‏

از بچه یاد بگیریم

به این جمله دقت کنید، “اگر یک دهم همتی که احمدی نژاد برای رسیدن به قدرتی که نداشت ‏به خرج داد، اصلاح طلبان برای حفظ قدرتی که داشتند به خرج می دادند، الآن آقای خامنه ای ‏با یک درجه ترفیع کاردار سفارت ایران در کابل شده بود.“‏