این بازی دوران کودکی گاهی اوقات بهترین راه بیان روش رفتاری مان باید باشد و متاسفانه گاهی نیست. بازی این بود که « هر کسی کار خودش، بار خودش، آتیش به انبار خودش» البته به نظر می رسد ما از قرنها قبل مثل همین امروز مشکلات الگوی مصرف سوخت داشتیم، به همین دلیل هم دائما انبارمان آتش می گرفت. به عبارت دیگر وقتی کارمان را انجام می دادیم، تازه موفق می شدیم که انبارمان آتش بگیرد. توضیح بدهم که من قصد ندارم درباره مشکل آتش گرفتن انبار حرف بزنم، می خواستم درباره اختلاف نظر میان « تحریمی ها» و « مشارکتی ها» حرف بزنم. سه گروه اصلی در مورد مشارکت در انتخابات نظر می دهند:
اول: در انتخابات شرکت می کنیم.
دوم: انتخابات را تحریم می کنیم.
سوم: نه در انتخابات شرکت می کنیم نه آن را تحریم می کنیم.
هر کدام از این سه گروه دلایلی دارند که هم برای خودشان و هم برای گروه وسیعی از مردم این نظرات اهمیت دارد. طبیعی است که هر کدام مان باید از نظرمان دفاع کنیم. باید مخاطب مان هم مردمی باشند که ما از آنها می خواهیم در انتخابات شرکت کنند، یا شرکت نکنند، اما شوخی شوخی موضوع تبدیل می شود به دعوای خودمان. گاهی به نظر می رسد کسانی که تحریم می کنند، مشکل شان این نیست که مردم در انتخابات شرکت بکنند یا نه، بلکه مشکل شان این است که حال کسانی که دعوت به مشارکت می کنند را بگیرند. در همین راستا توضیحاتی چند ضروری است.
اول: کسانی که انتخابات را تحریم می کنند پس از اعلام نتایج انتخابات چنین نتیجه می گیرند که اصولگرایان در انتخابات پیروز شدند، انگار که بنا بود اصلاح طلبان پیروز شوند. در حالی که همه می دانستند و می دانند که در هیچ حالتی بنا نبود که اصلاح طلبان پیروز شوند. چرا که اصولا دعوای اصلی سر 30 درصد مجلس بود و طرفداران مشارکت می گفتند سی درصد بهتر از صفر درصد است.
دوم: کسانی که مشارکت در انتخابات را پیشنهاد می کردند، هم می دانستند این انتخابات عادلانه نیست، هم می دانستند وزارت کشور تقلب می کند، هم می دانستند که نامزدهای اصلی و فرصت تبلیغ و امکانات رسانه ای ندارند، با وجود اطلاع از همه این موارد تصمیم گرفتند که حتی اگر یک نفر هم از سوی آنان به مجلس برود، بهتر از این است که هیچ کسی به مجلس نرود.
تقلب در انتخابات تهران
تقریبا قطعی و واضح و مبرهن و روشن و معلوم است که وزارت کشور بفرموده رئیس جمهور که گفته بود « اعضای دولت حق ندارند در انتخابات دخالت کنند» نتایج انتخابات تهران را از یک ساعت قبل از آغاز شمارش آرا به خبرگزاری فارس داده بود. البته هنوز دقیقا معلوم نیست که نتیجه انتخابات را خبرگزاری فارس به وزارت کشور داده بود، یا وزارت کشور به خبرگزاری فارس داده بود یا احتمالا رئیس جمهور نتیجه انتخابات تهران را یک ساعت قبل از شمارش آرا از شورای نگهبان تحویل گرفته و برای وزارت کشور ارسال کرده و یک رونوشت هم برای خبرگزاری فارس فرستاده بود. اما چیزی که معلوم است، این که نتیجه انتخابات، چه اول به خبرگزاری فارس داده شده باشد، یا اول به وزارت کشور ابلاغ شده باشد، این نتیجه یک ساعت قبل از پایان ساعت اخذ آرا ابلاغ شده بود که وزارت کشور برای شمارش آرا زیاد دردسر و مشکل نداشته باشد.
چرا تقلب می کنند؟
شاید به این موضوع فکر کرده باشید که محافظه کاران با وجود اینکه مطمئن هستند که اکثریت مجلس را از طریق ردصلاحیت، کنترل حوزه های رای گیری، استفاده از تبلیغات رسانه ملی برای طرفداران دولت به دست می آورند، اما به هیچ وجه حاضر نیستند رای تهران را از دست بدهند. تقریبا مشخص است که بین 12 تا 17 نفر از فهرست اصلاح طلبان در دور اول رای تهران را آورده اند، با این وجود وزارت کشور تمام تلاشش را می کند که تمام تهران را بگیرد. به نظر من شورای نگهبان و وزارت کشور در هیچ شرایطی نمی تواند از انتخابات تهران چشم پوشی کند.
اول: تهران ویترین دکان سیاسی کشور است.
دوم: نامزدهای تهران تعیین کننده اصلی مجلس هستند.
سوم: وزارت کشور می خواهد طرفداران اصلاح طلبان را در مرحله دوم بی انگیزه کند.
چهارم: وزارت کشور در تهران است به همین دلیل تقلب در تهران بیشتر است.
برای مرحله دوم آماده شویم
ماجرا تمام نشده، لطفا مسافرت تان را جوری برنامه ریزی کنید که رای تهران را از دست ندهید. یک هفته ای وقت داریم که لیست اصلاح طلبان را تبلیغ کنیم و سعی کنیم تا می توانیم رای بیشتری را به پای صندوق ها بکشانیم. مرحله دوم برای تهران از مرحله اول هم مهم تر است، چرا که هم تعداد بیشتری از این طریق وارد مجلس می شوند( شانزده نفر در تهران) و هم این که اصلاح طلبان می توانند روی لیست مشخصی متمرکز شوند.
اول: اصلاح طلبان هرچه زودتر تبلیغات را برای مرحله دوم شروع کنند.
دوم: اعتماد ملی و اصلاح طلبان برای مرحله دوم کنار هم قرار بگیرند.
سوم: خانم حکمت و بچه های هنرمند اگر می توانند افراد جدیدی را به فهرست هنرمندان اضافه کنند و برای مرحله دوم هم فعال شوند، اثر فهرست هنرمندان شصت برابر تشکل های سیاسی است.
چه کسانی پیروز شدند؟
از نظر من ورود آدمی مثل علی لاریجانی به مجلس صدبار مفید تر از ورود آرمین و بهزاد نبوی به مجلس است، چون مطمئنا علی لاریجانی در مجلس مخالف تندرویهای احمدی نژاد خواهد بود و حضورش مفید خواهد بود، اما بهزاد نبوی در مجلس کاری نمی تواند بکند. البته من بطور طبیعی معتقدم لاریجانی موجود مفیدی است. این ها به کنار، لطفا فهرست افراد منتخب مرحله اول را نگاه کنید، به حوادث دو سال گذشته و موضع گیری افراد در مقابل دولت توجه کنید تا متوجه شوید که طرفداران دولت احمدی نژاد در مجلس هشتم از مجلس هفتم هم کمتر است. البته مجلس هم مثل سیب می ماند، وقتی الآن پرتش می کنی هوا تا چهار سال دیگر که بیفتد پائین هزار چرخ می خورد و دوهزار چرخش خواهد داشت، همانطور که قبلا اتفاق افتاد و الآن هم اتفاق می افتد. مجلس هشتم مجلس میانه روهای اصولگرا و میانه روهای اصلاح طلب است.
درس هایی برای انتخابات بعدی
اول: به جای اینکه اصلاح طلب ها را معروف کنیم، باید آدمهای معروف را اصلاح طلب کنیم.
دوم: به جای اینکه از حمایت سیاستمداران برای اصلاحات استفاده کنیم، از گروههای مرجع مثل زنان، هنرمندان، روشنفکران، چهره های اجتماعی استفاده کنیم.
سوم: اصلاح طلبان به جای تبدیل تعدادی نویسنده به نماینده پارلمان، تعدادی نماینده پارلمان را که به آنها نزدیک ترند انتخاب کنند.
چهارم: از یک سال قبل باید بدانیم که قطعا یک سال بعد احتیاج به کاندیدا داریم.
پنجم: اصلاح طلبان اصلا نباید خودشان را درگیر کسانی کنند که مخالف حضور در انتخابات هستند، حتی نباید فرصت رسانه ای برای آنها فراهم کنند، معنی ندارد کسی که می خواهد در انتخابات پیروز شود، فرصت رسانه ای در اختیار کسی بگذارد که نمی خواهد در انتخابات شرکت کند.
از بچه یاد بگیریم
به این جمله دقت کنید، “اگر یک دهم همتی که احمدی نژاد برای رسیدن به قدرتی که نداشت به خرج داد، اصلاح طلبان برای حفظ قدرتی که داشتند به خرج می دادند، الآن آقای خامنه ای با یک درجه ترفیع کاردار سفارت ایران در کابل شده بود.“