بیایم و این قلب، نو شود

نویسنده

» نگاهی به آثار و خصوصیات شعری سیمین بهبهانی

پرونده/ حکایت – کسری رحیمی: شعر فارسی، چنان که سایر حوزه‌ها، اغلب در سایه‌ی سخن‌سرایان مرد بالیده و در چنین شرایطی زبان و لحن مردانه بر فضای ادبیات همیشه مسلط بوده است. اما در این مردسالاری ادبی بوده‌اند زنانی که در طغیانی اصیل، نه به سبک انقلاب‌های فمینیستی بلکه با کشف درون و روح زنانه، جستن و یافتن زبان اصیل خود، بستر و راهی دیگر آفریده و در آن گام نهاده‌اند.

در دوران معاصر شعر فارسی، بی‌شک می‌توان از دو نام بزرگ یاد کرد؛ نخست فروغ فرخ‌زاد و بعد سیمین بهبهانی. این دو حقی بس بزرگ بر گردن ادبیات فارسی دارند. آن‌ها زبان و فریاد نیمی از جامعه‌ی ایرانی شدند و بی‌آن‌که چون بسیاری دیگر در جریان ضدیت با تسلط مردانه، رفتارها و ادبیات مردانه را تقلید کنند، خود زبان و مسیری شدند که همیشه راهنمای بسیاری از زنان بوده است.

 

سیمین بهبهانی: شاعر تمام‌وقت

سیمین بهبهانی در دوران پربار زندگی‌اش شاعری پرکار و تمام‌وقت بود. از سال ۱۳۳۰ که او نخستین دفتر شعرش به نام سه‌تار شکسته را منتشر کرد، ۱۶ مجموعه‌‌ی شعر، یک مجموعه مقاله درباره‌ی هنر و ادبیات (به همین نام) و ترجمه‌ی گزیده‌ای از شعر شاعران فرانسه منتشر شده است. بعد از انتشار سه تار شکسته، سه دفتر دیگر با عنوان “جای پا” (۱۳۳۵)، “چلچراغ” (۱۳۳۶) و “مرمر” (۱۳۴۱) از او منتشر شد. شعرهای این چهار دفتر، مشتمل بر چهارپاره‌ها و غزل‌هایی است با مضمامین عاشقانه که افکار و احساسات زنانه را با بی‌پروایی و البته در سطح عنوان می‌کند و تا سال ۱۳۵۲ که مجموعه شعر “رستاخیز” منتشر می‌شود، نشانه‌ای از ظهور شاعری بزرگ دیده نمی‌شود. رستاخیز نشان از بالیدن شاعری می‌دهد که تلاش می‌کند با رویکردی نو و مدرن، تغزل و احساسات زنانه را با مناسبات اجتماعی پیوند بزند. خصیصه‌ای که روح کلی شعر سیمین را به نمایش می‌گذارد و می‌توان همان را برای توصیف کلی آثار او به کار برد. رستاخیز، ماجرا و سرگذشت شوریدن سیمین بر خود و شعر خود است. این بلوغ فکری و هنری، با قدرت هرچه تمام‌تر تداوم پیدا می‌کند و هرچه می‌گذرد سیمین را بیش‌تر به شاعری کامل چنان‌که امروزه می‌شناسیم شبیه می‌کند.

سیمین تا سال ۱۳۷۳، مجموعه شعرهای “خطی ز سرعت و از آتش”، “دشت ارژن”، “آن مرد، مرد همراهم”، “کاغذین ‌جامه”، “کولی و نامه و عشق” و “عاشق‌تر از همیشه بخوان” را منتشر می‌کند. “با قلب خود چه خریدم؟”، “یک دریچه آزادی” و “یکی مثلا این که” از دیگر دفترهای شعری سیمین بهبانی‌اند.

زنده‌یاد “محمد حقوقی” در مجموعه‌ی ماندگار “شعر زمان ما”، در گزیده اشعار سیمین، شعر او را به درستی مورد تحلیل و بررسی قرار داده و گزیده‌ی درخشانی از آثار او را گرد‌آوری کرده است. انتشارات نگاه نیز در مجموعه‌ای که به مجموعه آثار شاعران معاصر اختصاص دارد، مجموعه‌ی کامل آثار او را منتشر کرده است.

 

سیمین بهبهانی: بانوی غزل

سیمین بهبهانی را “بانوی غزل” لقب داده‌اند، از این رو که او در سرودن غزل به سبک و زبانی منحصر به فرد دست یافت. او نه به واسطه‌ی این‌که هنوز شعر موزون و مقفا می‌نوشت دچار پوسیدگی فکر و تحجر ادبی شد و نه سعی کرد غزل را به غزل‌فیلم، غزل‌سکانس و امثال این‌ها تبدیل کند. غزل‌های او به لحاظ زبانی ساده، بی‌پیرایه و به لحاظ مونتاژ کلامی، خط سیر مشخص و بدون تکلفی دارند. او گاه در غزل‌هایش وزن‌های تازه‌تری را آزمایش کرده است که پیش از خودش در قالب شعر جدی اتفاق نیفتاده بود. برای نمونه به وزن و ریتم این غزل توجه کنید:

که چی؟ که بمانم دویست سال

به ظلم و تباهی نظر کنم

که هی همه روزم به شب رسد

که هی همه شب را سحر کنم

که هی سحر از پشت شیشه‌ها

دهن کجی‌ی آفتاب را

ببینم و با نفرتی غلیظ

نگاه به روزی دگر کنم

نبرده به لب چای تلخ را

دوباره کلنجار پیچ و موج

که قصه‌ی دیوان بلخ را

دوباره مرور از خبر کنم

قفس، همه دنیا قفس، قفس

هوای گریزم به سر زند

دوباره قبا را به تن کشم

دوباره لچک را به سر کنم

کجا؟ به خیابان ناکجا

میان فساد و جمود و دود

که در غم هر بود یا نبود

ز دست ستم شکوه سرکنم

اگر چه مرا خوانده‌اید باز

ولی همه یاران به محنتند

گذارمشان در بلای سخت

که چی؟ که نشاطی دگر کنم

که چی؟ که پزشکان خوبتان

دوباره مرا چاره‌ای کنند

خطر کنم و جامه‌دان به دست

دوباره هوای سفر کنم

بیایم و این قلب نو شود

بیایم و این چشم بی‌غبار

بیایم و در جمع‌تان ز شعر

دوباره به پا شور و شر کنم

ولی نه چنان در غبار برف

فرو شده‌ام تا برون شوم

گمان نکنم زین بلای ژرف

سری به سلامت به در کنم

رفیق قدیمم، عزیز من

به خواب زمستان رهام کن

مگر به مدارای غفلتی

روان و تن آسوده‌تر کنم

اگر به عصب‌های خشک من

نسیم بهاری گذر کند

به رویش سبز جوانه‌ها

بود که تنی بارور کنم

ریتم تند و ضربی غزل، خبر از خلجان‌های درونی شاعر و نیز خشم و دل‌زدگی او می‌دهد. کلمات بی‌آن‌که از نفس بیفتند، در هارمونی کامل با یکدیگر، حرکت، بی‌قراری و میل به گریز را به خواننده القا می‌کنند. این غزل می‌تواند نمونه‌ی خوبی باشد برای نشان دادن این خصیصه‌ی شعر سیمین؛ ویژگی مهمی که بسیاری از شاعران نسل ما از آن غافل‌اند و آن وحدت بین محتوا و عناصر شعری است. این‌که هنرمند بتواند لحن و آهنگ کلام خود را با مضمون در توازی و هماهنگی کامل قرار دهد، از اثر او فرمی منسجم و به یادماندنی می‌سازد. غزل سیمین همیشه فرمی مناسب با درون‌مایه‌ داشته و توانسته در هواهای بسیاری به زیستن ادامه بدهد. غزل سیمین با وجود استفاده از ابزار وزن و قافیه، غزلی تر و تازه و مدرن است. او عناصر مدرن و مربوط به زندگی امروزی را اغلب بدون کم‌ترین ناسازگاری در شعر خود آورده است.

سیمین بهبهانی نه تنها در شعر و شاعری، بلکه چون شعرش، شخصیتی آگاه و مستقل داشت. او فریاد فروخفته‌ی مردمش را در شعرهایش منعکس کرد و هیچگاه به تفنن و بازی شعری نسرود. غزل‌های او پا به پای زندگی مردم، جنبه‌های مختلف زندگی‌شان را به تصویر می‌کشد و در برابر اتفاقات و حرکت‌های اجتماعی سکوت نمی‌کند. این خصلت از سیمین شاعری ساخت که می‌توان با کلماتی چون «نستوه»، “جسور”، “شجاع” و “یاغی” از او یاد کرد. او هیچگاه در برابر استبداد اسلامی و سیاسی، خاموش نماند و همیشه با شلاق غزل و ترانه بر آن تاخت. سیمین بهبهانی شعر را پاس داشت و آن را چون بسیاری دیگر به پای بیداد نریخت و به خلیفه‌ای هبه نکرد. چهره‌ی زن دربند ایرانی را به وضوح می‌توان در شعرهای او دید. زنی که او تصویر می‌کند، زنی مثالی است که در مناسبات گوناگون اجتماعی محکوم به پوشیدگی و سکوت است. “لچک” یکی از موتیف‌های مهم شعر سیمین است. لچک برای او، استعاره‌ای مشخص از اسارت زن به دست مرد و قوانین جامعه‌ی مردسالار است. او این چهره را حتی در غزل‌های عاشقانه‌اش مخفی و روتوش نمی‌کند، بلکه زن شعر او در هر جایگاهی که هست، حتی در پستوی خلوت‌اش محکوم به خودسانسوری و خاموشی است. گفته‌اند و راست، که با زبان لطیف نمی‌توان به جنگ استبداد رفت و سیمین بهبهانی با همه‌ی زن بودن‌اش، زبان حماسه را برای این رویارویی برگزید و از آن سربلند بیرون آمد.