سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان، طی سخنانی به مناسبت عاشورا (برابر با ۲۴ مهر ۹۲) برای اولین بار در پرونده مذاکرات هستهای ایران و ۵+۱ و رود نمود. چنین اقدامی از سوی او پیش تر سابقه نداشته است. وی با ترسیم اینکه روند مذاکرات یا منتهی به توافق می شود یا شکست، فرض دوم را برابر با وقوع جنگ با ایران و سپس فراگیر شدن آن به منطقه دانست و گفت: “برخی از این کشورهای عربی… به شدت با هرگونه توافقی میان ایران و کشورهای جهان مقابله میکنند… ای ملتهای منطقه، ای ملتهای جهان عرب، و مخصوصا ای ملتهای کشورهای عربی خلیج (وی از به کار بردن نام خلیج فارس همیشه امتناع ورزیده است)، ای ملت عربستان سعودی، ای ملت کویت، ای ملت قطر، ای ملت بحرین، ای ملت امارات، ای ملت عمان، جایگزین توافق ایران و کشورهای جهان چیست؟ جایگزین آن جنگ در منطقه است… کسانی که ممکن است… جنگی را در گوشهای به راه بیاندازند ولی از نگه داشتن آن در همان گوشه ناتوان خواهند بود. اینها به دنبال ویرانی و نابودی تمام منطقه هستند… اگر توافقی بین المللی دربارهی پروندهی هستهای ایران صورت بگیرد بعد از آن «گروه ما» در داخل و منطقه قدرتمندتر و برتر خواهد بود.”
سخنان نصرالله را با توجه به قرابتی که با جمهوری اسلامی دارد باید ترجمان آنچه در تهران می اندیشند، دانست. از این رو، سخنان او از لحاظی چند درخور تحلیل است که ذیلاً به آن می پردازیم.
ورود نصر الله در پرونده هسته ای
تاکنون سابقه نداشته که رهبر حزب الله لبنان این گونه به صراحت ورود در پرونده هسته ای کند. نصرالله به مقتضای اهمیت یک موضوع، زمان و مکان خاص آن را برای بیان موضوع بر می گزیند. ایراد این سخنان به مناسبت روز عاشورا با اهمیتی که این روز در فرهنگ شیعه (به عنوان مظهر خون و شهادت و جنگ) دارد، نشان از اهمیتی دارد که نصرالله را واداشته تا این روز و این مناسبت را برگزیند. اما اهمیت پرونده هسته ای برای حزب الله لبنان ناشی از چیست؟
اهمیت پرونده هسته ای برای نصرالله
ورود نصرالله در پرونده هسته ای برای جلب توجه پیروانش و هشدارهای زود رَس او درباره احتمال فراگیر شدن جنگ منطقه ای در صورت شکست مذاکرات و ایراد سخنرانی به این مناسبت در روز عاشورا، ناشی از تشخیص نوعی « تهدید امنیتی» توسط نصرالله است. بیم و اندرز دادن نصرالله در خصوص وقوع جنگی فراگیر در پی آن اتفاق افتاده که کشورهای اصلی منطقه علیه پرونده هسته ای ایران موضعگیری نموده اند.
مواضع اسرائیل و شخص نتانیاهو بر همگان روشن است ولی روی سخن نصرالله، نه با اسرائیل بلکه با کشورهایی عرب مثل امارات، عربستان، بحرین و.. است که با اسرائیل در خصوص اعمال فشار بیشتر در پرونده هسته ای همصدا شده اند.
از نگاه نصرالله این مجموعه از کشورها، همان هایی هستند که موجبات بحران در سوریه را فراهم آورده و با حمایت از اپوزیسیون بشار اسد در صدد حذف او از صحنه سیاسی سوریه هستند؛ اقدامی که واکنش حزب الله و مداخله نظامی به نفع اسد را موجب شده است. نصرالله در همین سخنرانی تاکید کرد «تا زمانی که دلیل به قوت خوب باقیست، حضور ما نیز (در سوریه) ادامه خواهد داشت…و مانع خطری میشویم که از سوی کشورهای دیگر، در منطقه و از طرف تکفیریها» متوجه لبنان است.
سه نگرانی نصرالله
مستفاد از سخنان اخیر حسن نصرالله این است که اگر تا پیش از این وی اسرائیل را تنها عامل نگرانی امنیتی خود تلقی می کرد اینک با افزوده شدن دو مورد دیگر، موجبات نگرانی او به سه مورد افزایش یافته که عبارتند از:
- نگرانی از احتمال ورود اسرائیل در جنگی دیگر با حزب الله
- نگرانی از فروپاشی دولت بشار اسد و قطع راه مواصلاتی تهران- دمشق-حزب الله.
- نگرانی از شکست مذاکرات هسته ای که تأمین کننده خواست اسرائیل و کشورهای عرب منطقه است.
وجه مشترک این سه نگرانی این است که حسن نصرالله هر یک از این سه را موجبی از موجبات افروخته شدن جنگی علیه حزب الله می داند اما تفاوت آن ها در این است که در صورت سقوط اسد یا شکست مذاکرات هسته ای، عقبه کمک رسانی به حزب الله لبنان شدیداٌ آسیب خواهد دید.
جنگ، جایگزین شکست مذاکرات هسته ای
نصرالله در سخنان خود با خطاب قرار دادن کشورهای عرب منطقه، تردیدی باقی نمی گذارد که جایگزین شکست مذاکرات هسته ای ایران با ۵+۱ چیزی نیست جز جنگ؛ آنهم جنگی فراگیر در سرتاسر منطقه. اما چرا؟
شاید پاسخ را باید در سناریوی حمله به صدام حسین یافت که در نتیجه یک دوره تحریم ۱۳ ساله (۲۰۰۳-۱۹۹۰)، سرانجام ایالات متحده در جنگی ۲۱ روزه او را سرنگون ساخت. نصرالله سناریو مشابه را برای ایران می بیند که در اثر تحریم های فلج کننده (تعبیری که هیلاری کلینتون به کار برده بود) قدرت مقاومت ایران چنان تحلیل خواهد رفت که تنها یک ضربه کاری مورد نیاز خواهد بود. از این رو، از هم اکنون نصرالله که تشکیلات تحت امرش را شریک در سرنوشت جمهوری اسلامی می داند، جنگی را در کل منطقه پیش بینی می کند که به گمان او محدود به قلمرو جغرافیایی ایران نخواهد شد.
قطعنامه هایی که کاغذ پاره نبودند
اگر مبانی تحلیلی نصرالله را درست بدانیم (مبانی ای که سرانجام تحریم های ایران را سرانجام تحریم های صدام می داند) آنگاه حسن نصرالله با پرسشی سخت مواجه است و آن اینکه چگونه در تهران عده ای قطعنامه ها را “کاغذ پاره” تصور می کردند و علی خامنه ای، مقتدای نصرالله نیز مدل الگوی “اقتصاد مقاومتی” را تجویز می کرد؟
اگر نصرالله امروز مسیر منتهی به شکست مذاکرات هسته ای را جنگ فراگیر منطقه ای می داند و آرزومند حصول توافقی در مذاکرات هسته ای است، چرا نباید بپرسد این همه تعلل در مذاکرات هسته ای در دوران سعید جلیلی و علی لاریجانی (دبیران پیشین شورای عالی امنیت ملی ایران) که هر روز بر وخامت پرونده هسته ای افزوده می شد، چه وجهی داشت؟ مگر حسن نصرالله شاهد تلاش های نتانیاهو برای افزوده شدن بار سنگین تحریم ها و خرسندی اسرائیل نبود؟ خامنه ای کدام رهبر فرزانه ای برای نصرالله است که چنان فرد مخبطی همچون احمدی نژاد را بر گرده ملت ایران نشاند که بگوید “آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامه دان تان پاره شود”. چرا حتی یک بار خامنه ای در مقام مخالفت با شکست مذاکرات در دوران سعید جلیلی بر نیامد؟ چرا خامنه ای حتی یک بار سیاست خارجی تنش زای احمدی نژاد را که راه تشدید پرونده هسته ای را هموار می کرد، تقبیح نکرد؟ مگر غیر این است که احمدی نژاد در دو سال آخر ریاستش مدعی شد کلا از پرونده هسته ای کنار گذاشته شده است؟ آیا غیر از این بود که سعید جلیلی مجری منویات رهبر در مذاکراتی بود که هر بار پس از بی نتیجه ماندن، فشاری بر فشارهای ایران می افزود؟
نتیجه:
روزگاری نه چندان دور، کشورهایی همچون برزیل (در زمان لولا داسیلوا) و ترکیه و بسیاری از کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در شمار کشورهای حامی ایران در پرونده هسته ای بودند. اظهار نگرانی های حسن نصر الله را، در حالی که دیگر هیچ متحدی برای تهران باقی نمانده، باید در این بستر تفسیر کرد که سطح حامیان منطقه ای جمهوری اسلامی در پرونده هسته ای به سطح یک جریان سیاسی لبنانی (حزب الله لبنان) تنزل یافته است.
بی تردید باید به نصرالله حق داد که وی شکست مذاکرات هسته ای را تهدید امنیتی تلقی کند؛ تهدیدی که حزب الله لبنان و جمهوری اسلامی را یک باره در بر می گیرد.
برای درک این تهدید امنیتی که بنیاد و بنیه اقتصاد ایران را هدف قرار داده همین بس که حسن روحانی خود گفته است: “خیلی خوب است که سانتریفیوژها بچرخند به شرط آنکه چرخ اقتصاد کشور هم بچرخد”.