دیوار های شهر، تهران خصوصی من

نویسنده

سیلوانا سیلوستری

امسال هم مثل سال هایی که فیلم های شوروی سابق نشانه هایی از تغییرات آینده داشت، جشنواره فلورانس، میزبان ‏فیلم های خارجی بود که واسطه ما با این کشورها محسوب می شود.‏

افسر سونیا شفیعی، با فیلم “دیوارهای شهر، ایران خصوصی من”، تصویری از دنیای زنان در ایران در اختیار ما ‏قرار می دهد که با آنچه ما در فیلم هایی که به نظر می رسد، فقط برای شرکت در جشنواره های خارجی ساخته ‏می شوند می بینیم، کاملا متفاوت است. در این فیلم، زندگی خصوصی و رسانه سینما، محصولی پر تحرک و پویا ‏تولید کرده اند. کارگردان که در سوئیس زندگی می کند و در ایران سینما خوانده است، به کشورش باز می گردد و ‏تصمیم می گیرد فیلمی درباره خانواده اش بسازد. اما مثل فیلم های گریفی (آلبرتو گریفی، یکی از اولین ‏کارگردانان سینمای تجربی ایتالیاست)، مادربزرگ خانواده، موقعیت را در دست می گیرد و بلافاصله از زندگی ‏در خانواده ای پدرسالار می گوید و رنج هایی که کشیده است، از اینکه در سن 13 سالگی مجبور به ازدواج شده ‏است و تعداد زیادی بچه زاییده است و شوهرش که تریاکی بود، دست به سیاه و سفید نمی زده است. مادربزرگ ‏دنیا را خوب نمی بیند چون چشمانش همیشه پر از اشک است. سه نسل مختلف زنان در این فیلم زندگی خود را ‏روایت می کنند. وقتی نوبت به مادر خانواده می رسد، به نظر می رسد که مشکلات هم چند برابر می شود. تمام ‏بار خانواده بر دوش اوست و باید برای تحصیلات دخترانش دست به فداکاری بزند. اما کارگردان هم بعنوان نسل ‏سوم از زندگی اش می گوید. او با مرد ثروتمندی ازدواج می کند که در آغاز به نظر می رسد که از لحاظ فکری، ‏روشن است، اما با وجود اینکه می دانست همسرش کارگردان است، بعد از ازدواج از او می خواهد همه چیز را ‏رها کند و در خانه بماند. مثل بقیه زنان ایرانی، طلاق تنها چاره سونیای جوان است و او در حال حاضر با همسر ‏سوئیسی اش می تواند به کارش ادامه بدهد. ‏

دراین فیلم شور و نشاط چنان با غم و اندوه در هم تنیده شده است که انسان را متحیر می کند. این فیلم به ما می ‏گوید که ایرانی ها خونگرم هستند، زیاد می خندند و زیاد فریاد می کشند. کارگردان می گوید: “ایده اولیه فیلم، ‏روایت زندگی جوانان ایرانی با استفاده از نقش خودم بعنوان کارگردان بود، اما وقتی به ایران رفتم، به محض ‏اینکه با زنان فامیل وارد گفتگو شدم و خواستم سووالاتم را از آنها بپرسم، آنها از خودشان و ماجراهایشان گفتند و ‏موضوع فیلم تغییر کرد. مردان می توانند حرف بزنند، حقوقشان رعایت می شود، اما در مورد زنان چنین نیست و ‏من به آنها این فرصت را دادم تا دیده شوند. آنچه که مادرم نقل کرد را می دانستم. اما داستان مادر بزرگم را برای ‏اولین بار از پشت دوربین شنیدم. آنقدر از فیلم متاثر شده بویم که باید مرتبا فیلمبرداری را قطع می کردیم و برای ‏اینکه روحیه مان بهتر شود، دور هم جمع می شدیم. ایرانی ها دوست دارند که همیشه خودشان را آرام و در ‏سلامت کامل نشان بدهند، فیلم من توانست این دیواره احساسی را بشکند. وقتی فیلم را در ایران دیدند ( این فیلم در ‏ایران فقط در چند کانال تلویزیون ماهواره ای به نمایش در آمد)، از آن خوششان آمد و همه برایم هدیه و کارت ‏تبریک فرستادند. مشکل اصلی مردان نیستند، بلکه تفکر پدرسالارانه ای است که از اسلام گرفته شده است، قبل از ‏هر چیز باید ذهنیات زنان را تغییر داد. بعد از انقلاب، راه برای جنبش بزرگ زنان باز شد، متقاضیان زن برای ‏ورود به دانشگاه آنقدر زیاد شد که دولت مجبور شد دانشگاه های جدید تاسیس کند، حتی در روستا ها مردم برای ‏فرستادن دخترانشان به دانشگاه، وسایلشان را می فروشند. در هیچ کجای دنیای حقوقت را روی سینی نقره تقدیم ‏نمی کنند، باید برای بدست آوردن حقوقت مبارزه کنی”.‏

منبع: ایل مانیفستو 13 نوامبر‏

‏ ‏