فیلم روز ♦ سینمای ایر ان

نویسنده
کامبیز رحیمی

فیلم ستاره است به کارگردانی فریدون جیرانی در شمار آخرین فیلم های سال سینمائی ایران به نمایش عمومی درآمده است. نگاهی داریم به این فیلم.

gomshodedarkhial1.jpg

نگاهی به ستاره است

گمشده در واقعیت و خیال

نویسنده و کارگردان: فریدون جیرانی- مدیر فیلمبرداری: محمد آلاد پوش- تدوین:کاوه ایمانی- تهیه کننده: حمید اعتباریان- بازیگران:نیکی کریمی، امین حیایی، اندیشه فولادوند

خلاصه داستان: ستاره مشرقی ستاره سینما قرار است در فیلمی نقش یک قاچاق فروش را بازی کند. زمانیکه حواس گروه پرت شده، زنی او را با خود به خانه اش می برد. ستاره در خیال گم می شود و بازی خطرناکی را آغاز می کند. او در خیالش زنی را به قتل می رساند و سپس می گریزد.

فریدون جیرانی سال گذشته فیلمی سه قسمتی را جلوی دوربین برد که ستاره ها نام داشت. این سه فیلم ابتدا قرار بود فیلمی باشد در سه اپیزود، اما بعد ها تصمیم گرفت هریک را به فیلمی جداگانه تبدیل کند که ستاره است جلد دوم این سه گانه به شمار می آید. جلد اول ستاره می شود و جلد سوم نیز ستاره بود نام دارد.

جلد اول و سوم این سه گانه تنها در جشنواره سال گذشته به نمایش در آمدند. جلد اول به زندگی بازیگر پیری می پردازد که برای آخرین بار می خواهد جلوی دوربین برود اما نمی تواند. دخترش به مناسبات پشت پرده تن می دهد و آینده خود را تضمین می کند. جلد سوم هم به بازیگری مربوط می شود که در یک تماشاخانه مرده و همه می پندارند او روح انگیز سامی نژاد است.

فیلم دوم یعنی ستاره است بهترین و کامل ترین فیلم این مجموعه محسوب می شود. فیلمی که هم می توان در کارنامه سینمایی جیرانی برای آن جایگاهی قائل شد و از سوی دیگر با ساخته های قبلی اش تفاوت هایی هم دارد. فیلم ستاره است در عین حال که به مشکلات حریم خصوصی زندگی ستارگان سینما می پردازد، داستانی را هم در کنار آن تعریف می کند که این داستان بسیار شبیه تریلر هایی است که جیرانی قبل تر هم آنها را تجربه کرده بود. اگر بخواهیم یک تم واحد را در فیلم این فیلمساز جست و جو کنیم به همنشینی خیال و واقعیت می رسیم.

gomshodedarkhial2.jpg

فیلم را می توان به سه بخش تقسیم کرد. مقدمه(فصل هایی که کارگردان جوان داخل فیلم دنبال لوکیشن می گردد)، فصل هایی که به مشکلات فیلمسازی در ایران می پردازد و در نهایت همراهی مشرقی با قناری .

در بخش نخست فیلمساز تکنیک های مختلفی را در نظر گرفته و در سه زمان از این بخش از سه جنس تصویری سود می جوید. زمانیکه فیلمساز و گروه به دنبال لوکیشن هستند جیرانی پلان ها را با دوربین و کادر بندی های معمولی فیلمبرداری کرده است. اما از زمانیکه ما این محل ها را از منظر کارگردان فیلم می بینیم، فضای بصری تغییر می کند و ما این فصول را به شکل سیاه و سفید نظاره گر می شویم. در اینجا دوربین جیرانی و فیلمساز درون فیلم هم راستا می شود وجیرانی ترجیه می دهد به جای کارگردان داخل فیلمش فکر کند.

اما در میانه همین بخش پای دوربین ویدئویی هم به میان می آید. این دوربین از دو فضای تصویری قبلی که هم راستا با داستان فیلم بوده اند فاصله می گیرد و حالتی مستند گونه می یابد. اینجا دو ذهنیت قبلی فراموش شده و ذهنیتی تازه جای آن را می گیرد. این ذهنیت به نوعی تاویل آن چیزی است که جیرانی سعی می کند در ارتباط با لوکیشن فیلم خود و کارگردان جوان فیلم مطرح کند و به سرعت از کنارش می گذرد.

در بخش دوم کارگردان جوان مشرقی را برای بازی در فیلمش دعوت می کند. جیرانی در خلال درد دل های تهیه کننده داخل فیلم و مکالمه های تلفنی مشرقی سعی دارد نقبی به دنیای زندگی ستارگان سینما بزند. اما آنچه در این بخش بیان می شود بیشتر شبیه نمایش است و با کلیت فیلم ارتباط برقرار نمی کند. برای مثال می توان به زمانی اشاره کرد که تهیه کننده در اعتراض به سیگار کشیدن بازیگر فیلم آئین نامه ارشاد را از کیفش در می آورد و مفاد آن را برای فیلمساز جوان می خواند. اگرچه جیرانی از کنار این بخش نیز با سرعت عبور می کند.

بخش سوم بسیار در جایگاه تفکری جیرانی آشناست. قرار است بازیگر تازه کاری در صحنه به مشرقی نزدیک شود و او را به منزلی که گروه باید در انجا استراحت کنند ببرد. اما در این میان زمانیکه همه سرگرم کار خود هستند زنی سراغ مشرقی می آید او را برای کمک به همسرش همراه خود می برد. فضا از این پس به گونه ای طراحی می شود که گویا هیچ چیز درواقعیت رخ نمی دهد. قناری و مشرقی میان دیوار های کوچه پس کوچه های محله جنوبی تهران گم می شوند. مشرقی خود را در فضایی می یابد که همه چیز در آن مجازی است. ابتدا تصمیم به مقابله می گیرد. اما او را یارای فرار از این فضا نیست. پس تصمیم می گیرد از حربه خود استفاده کند. بنابر این با قناری بازی می کند. اما قناری از او بازیگر بهتری است. او می تواند صدای ساز ایجاد کند در عین اینکه سازس وجود ندارد. سکه هایی را در اختیار مشرقی بگذارد. در عین اینکه سکه ای وجود ندارد و ستاره سینما تنها صدای آن را می شنود. جیرانی توانسته فضای اتاق را به فضایی آبستره تبدیل کند. دیوار های اطاق به گونه ایست که گویا یک صحنه نمایش است. همه چیز ساختگی به نظر می رسد . دیوارها به شکلی مصنوعی تمیز هستند و رنگ آبی آنها سردی دهشتناک را بر صحنه مستولی ساخته است. مشرقی بازی اش را شروع می کند. اما در میانه شکست می خورد چون واقعیت دردناک تربه نظر می رسد.قناری همسرش را کشته و می پندارد مشرقی همسر صیغه ای مردش بوده است. پس از چندی درگیری مشرقی متوجه می شود جایگاهش در تمام محله های جامعه یکسان نیست و در انتها از جانب پلیس با یک زن خیابانی اشتباه گرفته می شود.

جیرانی در این سه اپیزود فیلمسازی تجربی را پشت سر می گذارد. فیلم هایی که چندان با گیشه هم ارتباط برقرار نمی کند و جیرانی تنها با آن نشان می دهد چه اندازه به فضای پشت صحنه سینما دلبسته است. او با نگاهی ژورنالیستی نقبی به سینما می زند و حاشیه های تلخ آن را برای تماشاگرش تصویر می کند. او امسال با فیلم پارک وی به فضای قبلی آثارش باز گشته است.