درباره جورج هریمن خالق کریزی کت
پدرآ کامیک روزنامه ای قرن بیستم
سالها پیش از آن که کامیک های گارفیلد روزنامه ها را به تسخیر خود در آورد و تصویر اسنوپی بر لوازم تحریر، لیوان و ظرف غذای کودکان بنشیند این “کریزی کت” بود که در کامیک روزنامه ای آمریکا یکه تازی می کرد. این هفته مروری داریم بر زندگی و آثار “جورج هریمن” خالق این گربه کارتونی معروف روزنامه “نیویورک ایونینگ جورنال”.
بسیاری از همکاران “جورج هریمن” در سالهای شهرت او بر این باور بودند که این هنرمند، تباری یونانی دارد. او هم اصراری بر رفع این شبهه نداشت حال آن که اصلاً سفیدپوستی با رگه سیاه از خانواده ای آفریقایی-آمریکایی در نیو اورلئان لوئیزیانا بود. هریمن سال 1880 به دنیا آمد و پدرش، هنگامی که او نوجوان بود خانواده را به لس آنجلس کالیفرنیا کوچ داد تا آنها را از گزند قوانین نژادپرستانه “جیم کرو” که قائل به تفکیک نژاد سیاه از سفید در مدارس، رستوران ها و سایر مکان های عمومی بود مصون نگه دارد.
جورج هریمن تنها هفده سال داشت که کارش را به عنوان تصویرساز در “لس آنجلس هرالد اگزمینر” آغاز کرد و چند سال بعد از آن را به تصویرسازی، طراحی کارتونهای سیاسی و کامیک های روزانه برای چند روزنامه معتبر گذراند. می توان او را پدر کامیک روزنامه ای قرن بیستم نامید چرا که اوایل این قرن، رونقی دیگر به این شاخه از کارتون مطبوعاتی بخشید. او گاه به تنهایی در یک روز، چند کامیک برای روزنامه های مختلف طراحی می کرد. شاید بتوان اولین کار موفق هریمن را در جذب مخاطب عام و کسب محبوبیتی نسبی، کامیک “گوسبری سپریگ” نامید که در سال 1909 منتشر شد، سال بعد از آن، او یک استریپ خانوادگی با عنوان “خانواده دینگ بت” آغاز کرد که ریشه های کامیک “کریزی کت” را می توان در این مجموعه یافت. ماجرای اصلی هر قسمت از “خانواده دینگ بت” که بخش عمده پانل کامیک را به خود اختصاص می داد در یک خانواده انسانی اتفاق می افتاد. در قسمت زیرین پانل، معمولاً داستانک کوچک و بی ربطی جریان داشت که قهرمانان اش یک موش و گربه بودند. بعد ها نام کامیک به “خانواده طبقه بالا” تغییر کرد، بخش موش و گربه در 1913 تبدیل به کامیک مجزایی شد که هرمن آن را “کریزی کت و ایگناتز” و کمی بعدتر فقط “کریزی کت” نامید. او همزمان طراحی کامیک خانوادگی اش را که از سال 1916 دوباره ”خانواده دینگ بت” نامیده شد ادامه داد و همراه این دومجموعه، کامیک روزانه دیگری را با عنوان “بارون بین” طراحی کرد.
”کریزی کت” اما، بدون تردید، محبوب ترین کامیک جورج هرمن و عامل شهرت فراوان او به عنوان کارتونیست، بین مخاطبان عام بود. این کامیک را شاید بتوان الهامبخش ترین اثر از نوع خود در نیمه اول قرن بیستم دانست که به صورت سوژه نقدها و تحلیل های فراوان و خوراک فعالیت های بازرگانی درآمد، آنهم سالها پیش از خلق کاراکترهای محبوبی چون گارفیلد و اسنوپی.
بسیاری از منتقدان و تحلیلگران رگه هایی از بحران هویتی هریمن را به عنوان سفید پوستی سیاه تبار، در آثار او ردیابی کرده اند. قطعاً او به عنوان هنرمندی دورگه در زمانه ای که نژادپرستی، روندی رایج در بسیاری از ایالت های آمریکا بود باید رنج بسیار کشیده باشد، رنگ روشن پوست او چیزی از نیاکان اش نشان نمی داد اما معروف است که همیشه کلاه بزرگی بر سر می گذاشت تا موهای مشکی مجعد خود را بپوشاند.
”ایال امیران” محقق و استاد ادبیات تطبیقی، در مقاله ای اشاره می کند که چگونه تغییر رنگ کاراکترها از سیاه به سفید و بالعکس تبدیل به سوژه ای مکرر در کامیک های دوره آخر “کریزی کت” می شود و این را انعکاسی از دلمشغولی های نژادی هریمن می داند. در یکی از قسمت های مجموعه، ایگناتز (موش سفید) تا زمانی از کریزی کت متنفر است که او مشکی است و در مقلبل، “کریزی” تا زمانی ایگناتز را دوست دارد که سفید است. جایی دیگر، وقتی ایگناتز موقع پایین رفتن از یک دودکش سیاه می شود “کریزی” علاقه اش را به او از دست می دهد تا این که دوده سیاه از تن موش سفید شسته و رنگ او مجدداً سفید می شود.
انتشار “کریزی کت” تا زمان مرگ هریمن در سال 1944 ادامه پیدا کرد هر چند از مخاطبان و علاقمندانش بسیار کاسته شده بود و کارهای آخرش را بی معنا می دانستند با این حال کامیک همچنان طرفداران سرسخت خود را داشت که شاید مهمترین آن، “ویلیام راندولف هرست” ناشر قدرتمند و صاحب روزنامه “نیویورک ایونینگ جورنال” بود که مجموعه در آن به چاپ می رسید. معروف بود که “هرست” به محض بیماری یا مرگ یک کارتونیست کس دیگری را جایگزین می کرد تا کار را ادامه دهد اما پس از درگذشت هریمن چنین نکرد تا نشان دهد جای او هرگز پر نخواهد شد. هریمن که پس از مرگ همسر و دخترش زندگی در انزوا با سگ و گربه های اش را در لس انجلس ترجیح می داد در اثر نارسایی کبد در سن شصت و چهار سالگی بدرود حیات گفت. دوستان اش همواره از او به عنوان هنرمندی بزرگ، مردی خیرخواه، خانواده دوست و عاشق یک دست پوکر خوب یاد کرده اند.