یان فلمینگ؛ مردی پشت جیمز باند

نویسنده

» گزارش

جیمز باند و نخست خالق‌اش

 

فلمینگ- خالق مجموعه داستان‌های جیمز باند- خانواده‌ی ثروتمندی داشت و پدرش عضو پارلمان بریتانیا بود. فلمینگ در دانشگاه آیتون، دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ و دانشگاه ژنو تحصیل کرد. ایان فلمینگ پیش از این‌که به نویسندگی بپردازد، چند شغل و حرفه را تجربه کرد. او در سال ۱۹۵۳ میلادی اولین کتاب از مجموعه جیمز باند را با عنوان “کازینو رویال” منتشر کرد. داستان‌های باند در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های تاریخ قرار گرفت و بیش از ۱۰۰ میلیون نسخه از آن‌ها در سرتاسر جهان به فروش رفت. فلمینگ مجموعا نویسنده‌ی ۱۴ کتاب از مجموعه جیمز باند بود. در سال ۲۰۰۸ روزنامه تایمز، او را چهاردهمین فرد در فهرست ۵۰ نویسنده برتر بریتانیا از سال ۱۹۴۵ قرار داد.
فلمینگ در ۱۲ اوت ۱۹۶۴در ۵۶ سالگی بر اثر حمله قلبی درگذشت. آخرین کتاب‌اش با عنوان “اختاپوس و روشنایی‌های روز”، در سال ۱۹۶۶، دو سال پس از مرگ‌اش، منتشر شد.

اگرچه فلمینگ در سال ۱۹۶۴درگذشت، داستان‌های پلیسی “جیمز باند” به قلم نویسندگان دیگر ادامه پیدا کرد. نویسنده‌گانی چون “کینگزلی ایمیس” با نام مستعار “رابرت مارکام”، “چارلی هیگسان” و “جان گاردنر” جیمزباند نویسی را ادامه دادند.. رمانی از این مجموعه در سال ۲۰۰۸ با نام “شاید برای شیطان مهم باشد” به نویسنده‌گی “سباستین فالکس” نوشته شد.

سال ۲۰۱۲ اولین نسخه‌های “جیمز باند” قرن بیست‌ویکم که “کارت سفید” نام دارد، به قلم “جفری دیور” روانه‌ی بازار ‌شد. “دیور” نویسنده‌ی آمریکایی آثار جنایی که برای نوشتن سری کتاب‌های “منظومه‌ی لینکلن” شهرت دارد، دومین نویسنده‌ای است که وارد دنیای جذاب و هیجان‌انگیز “جیمز باند” شده.

پیش از او سباستین فالکس در سال ۲۰۰۸ دنباله‌ای بر داستان‌های “جیمز باند” نوشت که رکورد سریع‌ترین فروش را در میان کتاب‌های انتشارات “پنگوئن” را به دست آورد. رمان فالکس در سال ۱۹۶۷ اتفاق می‌افتاد، اما “دیور” قرن بیست و یکم را برای اتفاقات کتابش انتخاب کرد.

با این همه، هنوز و هم‌چنان، “جیمز باند” با نام خالق اصلی‌اش “فلمینگ” به یاد می‌آید. او آن‌چنان با باند و البته سینما محشور شده که سال ۲۰۱۲ “دانکن جونز”، کارگردان معروف انگلیسی قرارداد ساخت تریلری اکشن براساس زندگی “یان فلمینگ” که شباهت‌های زیادی با شخصیت داستانی “جیمز باند” دارد را امضا کرد.

کمپانی فیلم «k5 اینترنشنال» پیش از آغاز ساخت فیلم، حق پخش این اثر را در جشنواره‌ی کن به معرض فروش گذاشت. “جونز” در فیلم خود قصد داشت داستان دوران جوانی فلمینگ را پیش از به شهرت رسیدنش، روی پرده‌ی سینما روایت بکند.

“فلمینگ” پیش از این‌که تبدیل به نویسنده‌ی کتاب‌های پرفروش “جیمز باند” شود، به عنوان افسر جاسوسی نیروی دریایی، قبل و در طول جنگ جهانی دوم به کشورهای مختلف دنیا سفر می‌کرد و همین سفرها قسمت عمده‌ی داستان‌هایی که بعدها نوشت را تشکیل دادند.

“جونز” درباره‌ی “فلمینگ” می‌گوید: “فلمینگ در یکی از مخاطره‌آمیزترین دوره‌های تاریخ جهان زندگی می‌کرد. او در آن برهه به عنوان شاهد قهرمانی‌های دسته اول و شرارت انسان‌های خطاکار صاحب موقعیتی ویژه بود. سپس زمانی که جنگ به پایان رسید، فلمینگ دست به کار نوشتن داستان شد. سوال اصلی من این است که کجا فلمینگ تمام و باند آغاز شد. “

آخرین رمانی “یان فلمینگ” با شخصیت محوری “جیمز باند” نوشته، از سوی برخی منتقدان به داشتن ضعف در طرح داستان و حضور قهرمانان معمولی و کسل‌کننده متهم شد، اما “ویلیام بوید”-نویسنده جدیدترین رمان جیمزباند که سپتامبر ۲۰۱۳ با عنوان‌ “سولو” وارد بازار کتاب بریتانیا شد- “مردی با اسلحه طلایی” را رمانی شایسته‌ی تحسین می‌داند.

ویلیام بوید، در دفاع از آخرین اثر فلمینگ در متنی این‌گونه می‌نویسد: “یان فلمینگ” در فوریه سال ۱۹۶۴ در حالی که بیماری مزمن قلبی وی وخیم‌تر شده بود، سعی کرد آخرین رمان جیمز باند به نام “مردی با اسلحه طلایی” را پیش از مرگ به پایان برساند. هنگام نوشتن این رمان، او آنقدر بیمار بود که فقط روزی یک ساعت می‌توانست با ماشین تحریر خود، کار کند.

سرانجام شش ماه بعد یعنی در ماه اوت، فلمینگ در سن ۵۶ سالگی درگذشت. او توانسته بود رمان خود را به پایان رسانده و تحویل ناشر دهد. اما شاید این رمان چیزی نبود که فلمینگ آرزو داشت از آب دربیاید! چرا که او همیشه نسبت به ضعف‌ها و ایرادات پیش‌نویس رمان‌های خود آگاه و دقیق بود.

پس از مرگ فلمینگ، “تام مکلر” ناشر رمان‌های جیمز باند، آخرین رمان فلیمینگ را به منظور ویرایش نهایی برای “کینگزلی امیس” (شاعر و رمان‌نویس انگلیسی که از طرفداران فلیمینگ بود) فرستاد. امیس نیز فهرستی از ایرادات و تصحیح‌های پیشنهادی خود در مورد رمان را به مکلر داد. در نهایت وقتی رمان منتشر شد، بسیاری از منتقدان نیز درمورد نقاط ضعف بیان شده توسط امیس و تصحیح آن‌ها اتفاق نظر داشته و نسخه اصلی آن را تا حدی ناامیدکننده قلمداد کرده بودند.

من نیز ابتدا کاهش شهرت داستان‌های باند را پذیرفته بودم، اما وقتی رمان را دوباره خواندم نظرم درمورد آن تغییر کرد. یکی از انتقادات امیس در مورد این رمان، طرح ساده و بی‌تکلف آن است. به نظر من رمان‌های جیمز باند سرشار از اتفاقات و طرح‌های ساده هستند.

پیچیدگی، نکات ظریف و دقیق، اعجاب و تکلف، ویژگی‌های رمان‌های جاسوسی دلخواه فلمینگ نبودند و “مردی با اسلحه طلایی” نیز از این قاعده مستثنی نیست. درمورد این انتقاد که “اسکارامانگا ” یک تبهکار واقعی در داستان باند نیست، باید بگویم بهتر است بار دیگر به جایگاه این رمان در فهرست رمان‌های باند توجه کنیم.

به نظر من مجموعه ماجراهای جیمز باند را می‌توان در دو دسته طبقه بندی کرد، یک دسته رمان‌های “واقع‌گرایانه” هستند و دسته دیگر رمان‌های “خارق‌العاده”. “کازینو رویال”، “بکش و زنده بمان”، “الماس‌ها ابدی‌اند” و “از روسیه با عشق” جزو رمان‌های واقع‌گرایانه هستند و رمان‌های خارق‌العاده نیز شامل “ماه شکن”، “دکتر نو”، “پنجه طلایی”، “تندربال”، “در سرویس مخفی علیا حضرت” و “شما فقط دوبار زندگی می‌کنید” می‌شوند. منظور من از رمان‌های واقع گرایانه رمان‌هایی هستند که واجد شرایط رمان‌های جاسوسی هستند و در ژانری خاص در کنار آثار “جان بوکان”، “سامرست موآم” و “گراهام گرین” جای می‌گیرند. در این رمان‌ها هیچ چیز عجیب و غریب و یا باورنکردنی وجود ندارد.اما در مورد رمان‌های خارق‌العاده به نظر من، اصول اساسی واقع‌گرایی کنار گذاشته شده و تا حدی کارتونی و غیرقابل قبول هستند که البته باز هم سرگرم‌کننده‌اند.

بررسی رمان مردی با اسلحه طلایی نشان می‌دهد این رمان جزو گروه رمان‌های واقع‌گرا است. طرح اولیه داستان ساده است و نه عجیب و غریب: باند در یک مأموریت مربوط به ترور به جامائیکا فرستاده می‌شود.

ما فراموش می‌کنیم که باند همانگونه که در “ماه شکن” عنوان شد، یکی از سه مأموری است که مجوز مربوط به مأموریت‌های ترور را دارد. از سوی دیگر تبهکار رمان مردی با تفنگ طلایی (اسکارامانگا) نباید با آنتاگونیست‌های بزرگی مقایسه شود که در داستان‌های خارق العاده باند، حضور دارند. به نظر من تمایل «امیس» برای عجیب و غریب جلوه دادن اتفاقات در چارچوب این رمان کاملاً نابجا و مغایر با آن چیزی است که فلمینگ در این داستان خواستار دستیابی به آن بوده است. مردی با اسلحه طلایی سرشار از درون‌نگری‌های باند است و بیش از رمان‌های دیگر باند، ما را به درون پیچیده او واقف می‌کند و این دلیل دیگری برای جذاب بودن این رمان است.”

از ششم نوامبر ۲۰۱۵جدیدترین فیلم از سری فیلم‌های جیمز باند با الهامی از داستانی نوشته‌ی “فلمینگ” اکران‌اش در سراسر جهان آغاز شده. نزدیک به نیم قرن از مرگ خالق داستان‌های جیمز باند گذشته اما شخصیت شکل گرفته در داستان و سینما، هنوز و هم‌چنان، جوان است و در شمایل یک قهرمان چشم‌ها را به خود خیره می‌کند. و این همان راز فاش اما دیریاب جاودانه‌گی‌ست. اکسیری که “فلمینگ” از آن نوشیده تا کماکان از دنیای مرده‌گان برای تماشاگران زنده‌ی نمایش‌ها و داستان‌های‌اش دست تکان بدهد.