مصباح یزدی در موقعیت یکی از صریحترین منتقدان روحانی و دولت وی قرار گرفته است. جدیدترین اظهارنظر وی، هرچند واجد نکات قابل تأمل متعددی است (ازجمله اعتراف به کارنامهی ناگوار جمهوری اسلامی در حوزهی اقتصاد و توسعه و رفاه)، اما مضمون اصلی آن، جایی است که نوک پیکان نقد را متوجه روحانی و دولت او کرده است.
انتقادهای تند “رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی” در روزهای اخیر از دولت روحانی درحالی ابراز میشود که وی در مردادماه ۱۳۸۸ و در اوج اعتراضهای میلیونها ایرانی به کودتای انتخاباتی، تاکید کرده بود: “وقتی ریاستجمهوری حکم ولی فقیه را دریافت کرد، اطاعت از او نیز چون اطاعت از خداست.”
مصباح یزدی با تاکید بر این که “ولی فقیه جانشین امام زمان است”؛ افزوده بود: “وقتی رییسجمهوری از جانب رهبری نصب و تایید میشود به عامل او تبدیل شده و از این پرتو نور بر او نیز تابیده میشود.”
صرفنظر از انگیزههای سیاسی ـ اقتصادی، تاکید بر “ربوبیت تشریعی”، کانون اصلی دیدگاههای ایدئولوژیک مصباح یزدی را نمایندگی و تعریف میکند.
او برای توضیح نگاه خود، با اشاره به داستان سجده نکردن شیطان بر آدم، میگوید: “تنها اشکال اصلی در ایمان شیطان، عدم ایمان او به ربوبیت تشریعی خداوند بود.”
وی معتقد است: “مظهر ایمان به ربوبیت تشریعی در امت اسلام، پذیرش ولایت حضرت علی است”؛ و میافزاید که “اگر کسی بگوید من از ائمه اطاعت میکنم، اما از نمایندهی آنها خیر، ایمان او هم مانند ایمان ابلیس خواهد بود.”
تبیین مصباح البته به “ولایت مطلقه فقیه” ختم میشود: “ایمان به ولایتفقیه در واقع همان ایمان به ولایت ائمه اطهار است.” و پیشبینی پایان این نگاه دشوار نیست: “مخالفت با ولایتفقیه در حد شرک بالله است.”
با چنین مفروضهایی، پرسشبرانگیز است که چرا و به چه دلیل مصباح یزدی انتقاد صریح از روحانی و دولت او را در دستور کار قرار داده است.
اگر تبعیت از ولایت فقیه تا بدان اندازه اهمیت و ضرورت دارد که مخالفت با آن در حد شرک است، و اگر اطاعت از رییس جمهوری که حکم خود را از ولیفقیه دریافت کرده “چون اطاعت از خداست”، چرا مصباح یزدی به نقد تند کسی دست یازیده که رهبر جمهوری اسلامی حکماش را تنفیذ و تأیید کرده است؟
آیا مصباح یزدی ـ چنانکه خود معتقد است و تبیین میکند ـ مشرک شده است؟
پیوستگیهای سیاسی ـ امنیتی مصباح یزدی و منافع اقتصادی مترتب بر این پیوند با کانون مرکزی قدرت در جمهوری اسلامی، امر پوشیدهای نیست. اما مستقل از این وجه مهم ماجرا ـ که میتواند توضیحدهندهی بسیاری از رفتارهای سیاسی این روحانی مشهور حوزه باشد ـ و صرفنظر از پا نهادن به انگیزهها و منافع پس پشت این نگاه و ارزیابی، به نظر میرسد مروج و مدافع برجستهی حکومت اقتدارگرای شیعی مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه، خود را در جایگاه و موقعیت یک داور ـ همتراز با رهبر جمهوری اسلامی ـ نیز قرار داده است. هرچند که همزمان، نظرات آکنده از مبالغهای نسبت به جایگاه ولی فقیه ابراز میکند؛ ازجمله این که “اگر ولایتفقیه نباشد، همه دین در کشور و حتی جهان مورد تهاجم قرار میگیرد.”
مصباح یزدی اما با وجود این ادعاها، نه تنها اعتنایی به حکم مورد تأیید و تنفیذ روحانی توسط ولی فقیه نمیکند، بلکه در شرایطی که دولت بنفش یکساله نشده، شمشیر نقد را از رو بسته و وارد میدان شده است. این درحالی است که رهبر جمهوری اسلامی هنوز انتقاد معنادار و علنی و صریحی از دولت اعتدال ابراز نکرده است.
مصباح همان مسیر و مواجههای را در دستور کار قرار داده که در دوران اصلاحات داشت. مصباح یزدی خود این را به صراحت بیان میکند. وی در سخنرانی جدیدش، رویکرد فرهنگی دولت اعتدال را در چهارچوب سکولاریسم میداند و میگوید: “سکولاریسم، همان مسألهای است که در زمان اصلاحات در سخنرانیهایشان بیان کرده، ترویج کردند و کتابها درباره آن نوشتند و البته هنوز هم میگویند و برخی سخنان دولتمردان فعلی نیز نشخوار سخنان اصلاحطلبان است.”
این وضع، وقتی با دولت دوم احمدینژاد مقایسه شود، قابل تأملتر میشود. مصباح یزدی وقتی صف خود را از دولت برآمده از کودتای انتخاباتی متمایز ساخت که نه فقط اختلافنظر رییس قوه مجریه با رأس نظام سیاسی شهرهی خاص و عام شد، که رفتارهای عقلگریز و مدیریت ناکارآمد و پروژههای سیاسی ـ ایدئولوژیک باند احمدینژاد ـ مشایی هم برای همگان ملموس شد. اینجا و اینک اما، او پیش از موضع منفی ولی فقیه وارد میدان حمله به دولت شده است.
به نظر میرسد که بیباوری مصباح به دموکراسی و لوازماش، و خطری که از جانب گسترش دموکراتیزاسیون برای نگاه اقتدارگرایانهی خود ـ و جریان افراطی همسو ـ احساس میکند، مشوق رفتار “شرکآلود” وی شده است (“شرکآلوده” از زاویهای که خود وی توضیح میدهد؛ چرا که رفتاری مغایر با نظر و رویکرد ولایت فقیه پیشه کرده است).
مصباح یزدی با تبیین غیردموکراتیک و خشونتآمیز و سلطهجو و غیررحمانی که از اسلام ارائه میکند، و با قرائتی که از جایگاه ولایت مطلقه فقیه در اسلام ابراز مینماید، دیری است که خود بهمثابهی یکی از عوامل موثر در گسترش و تقویت باور به “ضرورت جدایی نهاد دین از نهاد دولت” در جمهوری اسلامی ایفای نقش میکند.
تنها “داعش” تهدیدی برای منافع ملی ایران نیست؛ ملاحظات مصباح یزدی که نقشی محوری در جریان راست افراطی ایفا میکند، برای گذار دموکراتیک در ایران پرهزینه است.