در تبلیغ سیاست های اتمی ایران
افسانه جومونگ یک سریال تاریخی محصول کره جنوبی است که تا به حال 18 قسمت از آن از شبکه سوم تلویزیون ایران پخش شده. ظاهرا این هم در ادامه خرید های عمده از محصولات کره ای است که نمونه های قبلی اش افسانه شجاعان، جواهری در قصر و امپراطور و دریا و تاجر پوسان هر کدام نزدیک به یک سال به خورد تماشاگر ایرانی داده می شدند.
افسانه جومونگ با آنکه همچون نمونه های مشابهش طولانی است و نزدیک به 80 قسمت به درازا می کشد، از دو منظر یک استثنا به شمار می آید. نخست این که بر خلاف قصه های سخیفی چون جواهری در قصر که با نوعی خاله زنک بازی مدرن خانم های خانه دار ایرانی را مجذوب خود می کرد، قصه ای قوی و جدی دارد و حماسه و عشق و ماجرا را در قالبی جذاب و پر کشش به تصویر می کشد. دوم این که، از سر خوش شانسی سردمداران جمهوری اسلامی، قصه ای دارد که به شکل حیرت آوری در خدمت تبلیغات غیر مستقیم تفکرات حکومتی است.
قصه از این قرار است که کشور بویو در معرض تهدید های کشور قدرتمند تری به نام هان قرار دارد. علت زورگویی ها و باج خواهی های امپراطور هان، داشتن فناوری پیشرفته ساخت سلاح است. از سوی دیگر نمک، کالایی استراتژیک است که بویو برای واردات آن به “هان” وابسته است. متخصصان بویو برای دستیابی به دانش ساخت سلاح نشکن شبانه روز در تلاش اند. اما کشور “هان” به آنها هشدار می دهد که اگر به تحقیقات و ساخت اسلحه ادامه دهند به کشورشان حمله می کند!
فعلا که قهرمانان بویو با سر سختی تمام در مقابل خواسته های نامشروع و رفتار سلطه گرانه “هان” مقاومت و ایستادگی می کنند! و همه وقت و انرژی خود را گذاشته اند برای تجهیز سپاه و دستیابی به فن آوری سلاح پیشرفته. تماشاگر ایرانی هم که سخت درگیر ماجرا شده، در هر قسمت بیش از قسمت قبل، از دست این امپراطور گستاخ هان گستاخ حرص می خورد و دعا می کند برای پیروزی رزمندگان بویو.
در حالی که جمهوری اسلامی در این مقطع حساس به تبلیغات داخلی و توجیه کردن سیاست هایش و همراه کردن مردم با خود بیش از هر وقت دیگر نیاز دارد، پخش این سریال مثل یک کاتالیزور است. یک اکسیر استثنایی. یک فرصت بی نظیر.
تاثیر شگرفی که این سریال دارد، بیشتر از آن جهت است که حس همذات پنداری تماشاگر و همراهی اش با ماجرای کمبود سلاح در مدت زمانی طولانی و به شکل قطره چکانی تداوم پیدا می کند. آهسته و پیوسته. تا جایی که با جدیت در امید و انتظار به سر می برد برای لحظه ای که بویو راز ساخت سلاح پیشرفته را کشف کند. در چنین شرایطی حس نیاز به سلاح و تقویت روحیه ناسیونالیستی به شکلی جدی در تماشاگر به وجود می آید. البته در این میان سرو شکل بسیار حرفه ای سریال در پیدایش این تاثیر گذاری حیرت آور سهمی اساسی دارد. قصه حسابی پر و پیمان است و از اساس خوب بنا شده. بی اغراق یکی از کم ایراد ترین فیلمنامه هایی است که در سریال های تلویزیونی دیده ام. یک گروه بازیگر حرفه ای و تمام عیار هم با بازی های مسحور کننده شان به قوت اثر افزوده اند.
بستر داستان اگر چه سرشار از خیانت و باند بازی و فریب و ریاکاری است، اما همه، حتی ضد قهرمانان قصه در پس اعمالشان یک نیت مشترک دارند و آن بقای مملکت و افزایش اقتدار حکومت است. به طوری که تماشاگر بد من ها را همچون آنچه معمول است سیاه و پلید نمی بیند. رواج این تفکر که می شود گناه و خیانت ضد قهرمان ها را به پای نیت شان گذاشت و آن ها را به مصداق “انما الاعمال با النیات” بخشید در این سریال، از دیگر جنبه هایی که برشمردم خطرناک تر است. به نوعی به ایجاد روحیه ای انفعالی و سازگار در برخورد با نمونه های عینی جامعه کمک می کند.
این که می گویم خرید و پخش این سریال در این مقطع از زمان, عینِ خوش شانسی است برای صدا و سیمای نظام، به هیچ وجه اغراق نیست. به نظرم اگر صدا و سیما می خواست خودش فیلمنامه ای بنویسد و ساخت سریال را برای نیل به این اهداف به کره جنوبی سفارش دهد نتیجه کار شاید بهتر از این نمی شد.
جومونگ به هر روی اکنون واقعیتی انکار ناشدنی در فضای فرهنگ دیداری مردم کوچه و بازار است. نسخه های زبان اصلی بدون سانسور آن با زیرنویس فارسی، در مقیاسی وسیع و با تیراژی باور نکردنی در دسترس همه است و خیلی ها بدون آنکه در التهاب باشند برای رسیدن هفته ای دیگر و قسمتی دیگر، آتش به آتش می نشینند به تماشا. صد ها وب سایت ایرانی آگهی فروش آن را در خود دارند و حتی به زبان فارسی برایش یک سایت اختصاصی برپا شده.
اوایل که سریال را می دیدم ، تیتراژ آغازینش مرا به خنده وا می داشت. برای ما ایرانی ها، اسم های مردمان شرق دور همچون چهره هایشان همیشه آنقدر شبیه به هم بوده که کمتر کسی را می توانیم به اسم بشناسیم. وقتی گوینده تیتراژ، با حرارت تمام اسمهای بازیگران را معرفی می کند از این که هیچکدام در خاطر نمی مانند و همه مثل هم اند خنده ام می گرفت. اما حالا که به کامنت ها و حرفها و مطالب سایت ها نگاه می کنم می بینم که کم کم اسم ها دارد جا می افتد و بازیگران سریال را همه به اسم می شناسد. من که هرچه به ذهنم فشار می آورم به جز توشیرو میفونه مرحوم، نام هیچ بازیگری از سینمای شرق دور به خاطرم نمی آید. برای ما ایرانی ها 70 سال است که اینطور بوده. اما یکدفعه دنیا دارد عوض می شود انگار. هر چند هنوز هم شک دارم. محض نمونه این ها را نگاه کنید. سونگ ایل گوک، هان هه جین، کیم سون سو، جون گوانگ یول، او یون سو، هو جونگ هو، کیم یونگ یی، هی جی یونگ، کی یون می ری، جین هه کیونگ.
این فهرست نام بازیگران اصلی سریال است که گوینده تیتراژ آنها را پشت سر هم به شکلی مضحک ردیف می کند و می خواند. ترا به خدا می شود آنها را به خاطر سپرد؟
بیش از 60 قسمت دیگر از سریال جومونگ باقی است. یعنی چیزی طولانی تر از عمر ریاست جمهوری احمدی نژاد. قصه جذاب است و در این وانفسای بنجل سازی صدا و سیما، یک غنیمت به شمار می آید برای تماشاگر ایرانی. کاش بداند و متوجه باشد آنچه را که در این مقال گفتم، که لذت اش بدون ضرر باشد و بی ندامتِ در پی اش.