پدیده گسترش تصرفات داعش در عراق نمونه تازه ای است از پیچیدگی های معاصر مساله سیاست و بازی پشت پرده قدرت، نه فقط در خاورمیانه بلکه در جهان جدید. جریان اصلی رسانه ای، چه در غرب و چه در خاورمیانه بار دیگر این مساله را در چارچوب کلیشه رایج در این رسانه ها، یعنی جنگ های فرقه ای در خاورمیانه و به ویژه در میان مسلمانان، قرار داده و تحلیل و بررسی کرده است.
حتی در بعضی رسانه ها این مساله به نبرد سنی ها با دولت عراق نسبت داده شده است. تازگی خبری و میل رسانه ها به دامن زدن به بازار خبر موضوع های خبری را برجسته می کند بی آنکه فرصتی برای بررسی زمینه های عمیق تر تحلیلی ماجرا وجود داشته باشد.
اینکه گروهی مانند داعش را با چندین هزار جنگجوی فاقد ملیت (من این معنا را بر اینکه بگوییم نیروهایی با چند ملیت متفاوت ترجیح می دهم) مثلا به سنی ها نسبت دهیم مانند این است که گروه بادر ماینهوف در آلمان دهه هفتاد را به مسیحی بودن اعضای آن نسبت دهیم یا به جنبش بین المللی مارکسیسم. یا ایدی امین دیکتاتور را بخشی از جنبش پان افریکن یا ناسیونالیسم آفریقایی بدانیم. اما جریان جهانی خبری، تحت تاثیر کلیشه هایی که با اسلام هراسی نیز همراه است این جریان را مانند القاعده بخشی از جدال درونی جوامع مسلمان معرفی می کند. به نظر من این ادعا به چند دلیل درست نیست:
یک - نیروهای داعش به این معنا فاقد ملیت هستند که از نظر اجتماعی به هیچ یک از سرزمین هایی که در آن می جنگند وابستگی ندارند و دارای پیوند با نهادهای این جوامع نیستند. نیروهای داعش ترکیبی از جوانانی از کشورهای مختلف خاورمیانه، از افغانستان و پاکستان گرفته تا عراق و سوریه و حتی جوانان آمده از اروپا هستند. این گروه با هیچ یک از رهبران مذهبی یا قبیله ای سوریه یا عراق پیوند ندارند. هیچ مطالعه ای در باره داعش به شواهدی در این باره اشاره نکرده است. به تعبیر دیگر نیروهای داعش ترکیبی از جنگجویانی هستند که به کمک پول و شبکه ارتباطی دور هم گرد آمده اند. گرایش های تند ضد اجتماعی و خشونت گرایانه که معمولا به تعصبات مذهبی نسبت داده می شود، فقط عاملی بوده است تا بخش هایی از جوانان شورشی از کشورهای گوناگون و در شرایطی که نمی توانستند در جوامع خود جذب شوند، با استفاده از شبکه ای که شرایط پست مدرن جهانی امکان آن را فراهم کرده گرد هم جمع شوند. به این عامل باید لشکری از بیکاران خاورمیانه و دیگر کشورها را نیز افزود که می توانند جنگجویانی در اجاره گروه های مختلف باشند.
دو - خاستگاه سازمان دهندگان این گروه ها بیش از اینکه جامعه ای بومی یا ملی باشد، جوامع جنگجویی هستند. مراد از جوامع جنگجویی بخشی از جوانان کشورهای خاورمیانه هستند که در بیست سال اخیر و به ویژه پس از حمله امریکا به عراق و افغانستان در گروه های جنگجویی از سرزمینی به سرزمینی دیگر کوچ می کنند. این گروه ها برای ادامه حیات خود به دامن زدن پیوسته جو رسانه ای نیازمند هستند که نماد های خشونت باری را به نام مبارزه با کفر یا دشمنان منطقه ای ایجاد می کند. اما این یک روی سکه است. روی دیگر سکه دستگاه های امنیتی کشورهای منطقه و قدرت های بزرگ هستند که با پول و شبکه سازی خود عملا به این گروه ها امکان ادامه حیات می دهند تا هر زمان که لازم شد از آنان برای اهداف خود بهره بگیرند. دستگاه های امنیتی متعدد در پاکستان، ایران، عراق، سوریه، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و امریکا در دو دهه اخیر هر یک به نوعی به این شبکه های جنگجویی نیازمند بوده اند و آنان را سازمان داده یا حمایت کرده اند. اما نیروی انسانی این شبکه ها پس از مورد استفاده قرار گرفتن در یک جنگ، از بین نمی روند بلکه به شکل دیگری و معمولا در گروهی دیگر و یا در کشوری دیگر به فعالیت ادامه می دهند.
سه - داعش درست در زمانی سیاست خود را از جنگیدن در سوریه به جنگیدن در عراق تغییر داد که سیاست بین المللی و به ویژه توافق امریکا و عربستان سعودی و روسیه و ایران به سوی آن رفت که به نزاع در سوریه پایان دهد. نزاع خشونت باری که در پی آن در گرفت، دستگاه های امنیتی غربی و منطقه ای اعتراض خودجوش در جامعه سوریه علیه اسد را به امید سرنگونی سریع دولت بشار اسد به جنگی هدایت شده توسط گروه های جنگجویی تبدیل کردند که از سراسر منطقه و جهان به سوریه فرا خوانده شدند. به این ترتیب سازمان های امنیتی که تا بیخ خرخره این گروه های جنگجویی نفوذ دارند نیروهایی را که در سوریه لازم نداشتند به دشت های عراق گسیل کردند. هر فرمانده نظامی با تجربه ای می داند که پخش شدن نیروهای داعش که محدود هستند بهترین زمینه را برای سرکوب و کشتار آنان در وقت مورد نظر فراهم می آورد. به این ترتیب خشونت و بی رحمی نیروهای داعش که توسط آنان به عنوان تاکتیکی برای مرعوب کردن حریف و مردم محلی به کار می رود به سرعت به بهانه ای برای سرکوب آنان تبدیل می شود.
چهار - مخاطبان رسانه ها در هفته گذشته از اخبار پیاپی در باره پیشروی نیروهای داعش جا خوردند؛ اما آیا می توان باور کرد که رهبران دستگاه های امنیتی منطقه و امریکا هم جا خوردند و همزمان با مردم از ماجرا باخبر شده اند؟ آیا قدرت های جهانی که جنبیدن یکی پشه در نظرشان در مناطق مورد مناقشه عیان است برای مقابله با این نیروها نیازمند بسیجی هستند که از سوی آیت الله سیستانی برای نبرد با آنان اعلام کند. آیا این گونه تقلیل دادن ماجرا به بسیج شیعیان در برابر سنی های افراطی روی دیگر فضایی نیست که همان دستگاه های امنیتی منطقه ای و جهانی و همزمان گروه های جنگجویی به آن نیازمند هستند؟
سلوی اسماعیل، پژوهشگر برجسته در مسایل سیاست خاورمیانه، در مهم ترین اثر خود در این زمینه ”بازاندیشی در سیاست اسلامی: فرهنگ، دولت و اسلام گرایی” نشان داده است که پهنه سیاست در خاورمیانه و در میان کشورهای اسلامی به همان میزان که به ریشه های تاریخی و نوعی تاریخدوستی مسلمانان ( به معنای زندگی کردن در حال و هوای افسانه های تاریخی) پیوستگی دارد به تغییر سبک زندگی در این کشورها وابسته است. همچنین به تغییرات و امکانات تازه ای که شرایط پست مدرن از نظر فضا و زمان و فناوری ایجاد کرده است. اما جریان های اصلی رسانه ای که تحت سلطه قدرت های جهانی و منطقه ای ست همچنان ترجیح می دهد مساله را چه از منظر ضد غربی و چه از منظر ضد اسلامی در چارچوب منازعه میان اسلام گرایان و غرب گرایان یا منازعات میان اقوام و مسلمانان ببیند. جریانی که زمینه های واقعیِ اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و منازعات ژئوپولیتیک میان قدرت ها را در پس توجه به شعار های خشونت گرایانه و نمایش افراط ها و تعصب های مذهبی پنهان می کند.