ترجمه مصاحبه ای را می خوانید که به مناسبت بازی چشمگیر رابین ویرجینیا گیل رایت در فیلم هتک حرز [ورود غیر قانونی توام با سرقت] توسط جیمز سوان ویک برای مجله امپایر انجام شده است.
مصاحبه با رابین رایت
همیشه نقش زنان سرد مزاج را بازی کرده ام
رابین ویرجینیا گیل رایت متولد 1966 دالاس، تگزاس است. در سن دیه گو، کالیفرنیا بزرگ شده و کارنامه حرفه ای خود را در 14 سالگی به عنوان مدل در فرانسه و ژاپن آغاز کرده است. پس از اتمام دوره متوسطه اولین تجربه بازیگری خود را در سریال رز زرد به دست آورد. همزمان شروع به بازی در سریال سانتا باربارا کرد که برای بازی در آن سه بار نامزد دریافت جایزه امی [اسکار تلویزیونی] و برنده جایزه بهترین بازیگر زن از Soap Opera Digest Awards شد و خیلی زود به شهرت رسید. در سال 1986 با دین ویترسپون ازدواج کرد، اما یان زندگی مشترک بیش از دو سال طول نکشید. در سال 1987 بازی در نقش اصلی فیلم پر فروش The Princess Bride وارد سینما شد. دومین فیلمش دانیل نام داشت، که در آن با جیسون پاتریک همبازی بود. و به زودی داستان عشق آن دو بر سر زبان ها افتاد. ولی سه سال بعد مسیر زندگی وی پس از همبازی شدن با شون پن در فیلم State of Grace کاملاً عوض شد. ثمره این آشنایی، یک سال بعد تولد دختری به نام دیلن فرانسیس و سپس هاپر جک[به احترام دو دوست خانوادگی دنیس هاپر و جک نیکلسون] در 1993 بود. او که به دلیل آبستنی پیشنهاد بازی در نقش ماریان را در کنار کوین کاستنر در فیلم رابین هود: شاهزاده دزدان رد کرده بود، در 1992 با یکی از بهترین نفش آفرینی های خود در فیلم The Playboys به هالیوود بازگشت. همزمان در فیلم اسباب بازی ها در کنار رابین ویلیامز ظاهر شد و سرانجام در 1994 با حضور در فیلم فارست گامپ در کنار تام هنکس و سالی فیلد به اوج کارنامه هنری خود دست یافت. بازی در نقش جنی در این فیلم برای او نامزدی جایزه گلدن گلاب و اتحادیه بازیگران را به همراه آورد. بعد از ایفای نقشی کوتاه در کنار جک نیکلسون در فیلم The Crossing Guard بیش 14 پیشنهاد بازی در فیلم[از جمله سابرینا] را رد کرد و در سال 1996 نقش اصلی فیلم مال فلاندرز را به دست آورد. رابین برای این فیلم نیز نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر از Satellite Awards شد. اما شاه نقش های دیگری در راه بود. ایفای نقش هدا امرسون در Loved جایزه طلایی جشنواره سیاتل را نصیب او کرد و فیلم های بعدی او در سال های پایانی قرن بیستم، همچون دختره خیلی دوست داشتنی است، پیغام در بطری و Unbreakable همگی با موفقیت تجاری و هنری همراه بود. در سال 2001 بار دیگر در کنار جک نیکلسون در فیلمی از همسرش به نام قول بر اساس داستان مشهور فردریش دورنمات ظاهر شد. اما موفقیت در جشنواره های بین المللی چهار سال بعد با فیلم های نه زندگی و Sorry, Haters به سراغ وی آمد. نه زندگی یوز پلنگ نقره جشنواره لوکارنو و جایزه بهترین بازیگر زن مراسم سنت جوردی و فیلم Sorry, Haters جایزه بهترین بازیگر زن از مراسم Chlotrudis و نامزدی جایزه بهترین بازیگر از مراسم روحیه مستقل را برای وی به ارمغان آورند. آخرین موفقیت رابین رایت پن در عرصه بین المللی نامزدی جایزه بهترین بازیگر زن از مراسم فیلم های مستقل بریتانیایی برای بازی در فیلم هتک حرز در سال گذشته بود. ثمره آخرین حضور او در برابر دوربین فیلم Hounddog است که امسال به نمایش در خواهد آمد. رابین رایت از هنرپیشگان ثروتمند هالیوود به شمار می رود و صاحب دو چاه نفت در تگزاس است. مصاحبه ای را که خواهید خواند به مناسبت بازی چشمگیر او در فیلم هتک حرز[ورود غیر قانونی توام با سرقت] توسط جیمز سوان ویک برای مجله امپایر انجام شده است.
برای ما کمی از نقش لیو در فیلم هتک حرز صحبت می کنید؟ چون نه فقط سوئد، بلکه یک افسردگی مخصوص و قدیمی اهالی اسکاندیناوی را یدک می کشد.
حق با شماست. قبل از شروع فیلمبرداری به استکهلم رفتم و با مردم محلی آنجا به شکل اتفاقی گفتگو کردم. بدون این که سوال کرده باشم، همگی به طور یکسان می گفتند “در بحران روحی زندگی می کنیم و تمایل به خودکشی داریم. این چیزی است که در فرهنگ ماست، به نبود روشنایی روز ارتباط دارد. از بدو تولد با ماست. می دانید که قسمت بزرگی از سال در اسکاندیناوی در تاریکی می گذرد”.
کار با آنتونی مینگلا چطور چیزی است؟
عموماً بازیگران زن تمایل زیادی به کار با او دارند. این که آنتونی از روانشناسی زن ها خیلی اطلاع دارد، ثابت شده است. آن قدر شعر گونه است که…عموماً مرد بودن راوی که درباره زنان حرف می زند، به راحتی احساس می شود. در چنین موقعیتی قصه چندان شعر گونه نیست. اما بین ما برخوردهایی هم صورت گرفت. چون که من بهش گفتم”همیشه نقش زن های سرد مزاج را بازی کرده ام. همیشه سرد و دور از دسترس بوده ام. دیگر می خواهم از دست این کلیشه خلاص بشوم و هیچ نیازی به بازی مجدد در چنین نقشی احساس نمی کنم.” اما او به من گفت: این فقط ظاهر لیو است که این طور به چشم می آید. او راه خروجی از این موقعیت پیدا نمی کند. سر و صدا نمی کند” من هم چیزی را که می خواست بگوید، فهمیدم.
درباره اسم فیلم نظرت چیه؟
به نظر من برای این که صفحه تازه ای در زندگی باز کنیم، همگی نیاز به سرقت چیزهایی داریم. تحول یعنی این، همه ما منتظر تغییر بعضی چیزها و متفاوت تر شدن شان هستیم.
لیو مجبور به رویارویی با بی وفایی معشوقش ویل می شود، اگر خودت بودی قادر بودی عفو کنی؟
چیز پیچیده ای است. لیو در واقع می داند کار اشتباهی انجام می دهد. رابطه او با دخترش فراتر از ساختن یک حباب صابون پیش نمی رود. ارتباط جنسی اش هم مانند خود ارضائی است. ویل هم گرمای چنین رابطه ای را در جای دیگری پیدا می کند. در حقیقت لیو خودش را مقصر احساس می کند، اما قادر به بر زبان آوردن چیزی نیست. همه ما در رابطه عاطفی به شکل های مختلف اشتباه می خوریم.
آیا بازی در چنین فیلمی- به شدت شخصی- بعدها روی رابطه تو و شوهرت در زندگی واقعی تاثیری می گذارد؟
خیر. بر عکس، شخصیت واقعی خودت در پروراندن شخصیتی که بازی می کنی بیشتر به درد می خورد. البته باید در طول این مدت یاد بگیری که چطور شخصیت واقعی خودت را برای پروراندن خلاقانه نقش به کار بگیری. این طور نیست که به یک دیالوگ خوب نگاه کنی و با خودت بگویی”من باید این را به شوهرم بگویم”[می خندد]. من فکر می کنم تجربیات شخصی ما به نوعی وارد فیلم ها می شوند. در واقع چیزی هم که به کار هنری هیجان می دهد، همین است.
شون در خانه چطور آدمی است؟
یک دیوانه کامل.
هیچ وقت شده که ساکت و آرام باشد؟
ذاتاً آدم ساکت و آرامی است، البته وقتی واقعاً هیجان زده باشد خیلی بهتر هم می شود. اما مسائل رسانه ای واقعاً او را به ستوه می آورد. و چون او را اذیت می کند، برای من هم تبدیل به مسئله بزرگی می شود. از دوستداران خودش خوشش نمی آید. دوست دارد دور از انظار باشد، اما چانه ای هم دارد که موفق به آرام نگه داشتن آن نمی شود. هر روز با یک روزنامه مصاحبه می کند و درباره سیاست نظر می دهد. و به همین خاطر دچار مشکل می شود. درک این نوع نظر دادن او برای خیلی ها سخت است، اما او واقعاً آدم بزرگی است. به نظر من باید رئیس جمهور می شد.
رئیس جمهور؟
بله. خیلی بدجنس است!
به نظر تو وارد کار سیاست خواهد شد؟
خیر، قطعاً نه. او آدم خیلی سرگرم کننده ای است… ولی هیچ کس این وجه او را نمی بیند.
توصیه ای از شون را دریافت می کنی؟
بعضی وقت ها بله، ولی عموماً سر هر دوی ما شلوغ است. فرصت زیادی برای با هم بودن پیدا نمی کنیم. فقط چیزهایی را که در برابرمان قرار دارد، می خوانیم. او فیلمنامه هتک حرز را نخواند. من هم به عنوان مثال؛ پنج تا از فیلم هایی را که او بازی کرد، ندیدم.
بعداز نه گفتن به بازی در فیلم های بتمن برای همیشه و موسسه حقوقی/شرکت [به خاطر آبستنی دومین فرزندش!]، صاحب شهرتی به حق در زمینه دوری از فیلم های تجاری شدید…
خیلی ها فکر کردند دوست ندارم با استودیو ها کار کنم، در حالی که این نظر کاملاً در نقطه برابر احساس من قرار دارد. من می خواستم کار کنم، فقط می خواستم کارهایی جدی و اصیل باشند. آن نقش ها برای من نوشته نشده بود. فکر می کنم فیلم های زیادی را که در طبقه بندی فیلم های تجاری قرار می گیرند، رد کردم. در یک فیلم بازی می کنی و بلافاصله بعد از اتمام آن از تو می خواهند در یکی دیگر شبیه آن بازی کنی. شخصاً دوست دارم کارهایی را که در مورد توانایی انجام شان شک دارم، تجربه کنم.
تماشاگران تو را بیشتر در فیلم The Princess Bride به یاد دارند. چطور بود، مفرح بود؟
تجربه غریبی بود. دوره ای بود که به همه جلسات انتخاب بازیگر برای فیلم های جان هیوز می رفتم و همیشه به عنوان نفر دوم بعد از مالی رینگوالد قرار می گرفتم. بعد مدیر برنام هایم راب راینر را قانع کرد یک فیلم آزمایشی از من بگیرد. 15 دقیقه تمام جلوی خانه راب نشستم و مدی تیشن کردم. وقتی داشتم به طرف خانه اش می رفتم برای پاک کردن عرق دست هایم، دستمال کاغذی از جیب ام در آورده بود. راب نظر مرا درباره فیلمنامه پرسید و من هم گفتم: “این فیلم درباره شعر، زیبایی و عشق است. صحنه پردازی آن مگر چقدر می تواند سخت باشد؟”. به من گفت: “ساکت شو. این یک مصاحبه شغلی نیست.” به همین خاطر، می توانم همه باقیمانده عمرم او را بغل کنم.
سایت رسمی رابین رایت پن robinwrightpenn.org.es