پرده ها را پاره نکنید

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

اصلا پرده را برای چی می گذاری که پاره اش کنند؟ این حکومت “ اسگل اللهی” دائم دارد جلوی همه چیز پرده می کشد، از بانوان کشور که پرده تمام بدن شان پیچیده شده، تا پرده ای که بین تیم والیبال و تماشاگران زن کشیده شده، تا پرده ای که میان حکومت و ملت کشیده شده، تا پرده ای که میان واقعیت و مردم توسط رسانه ملی کشیده شده، تا پرده ای که میان سازهای موسیقی و مردم کشیده شده، تا پرده ای که میان شخصیت های رمان و فیلم با خواننده و بیننده کشیده شده و برو بالا یا پائین تا هرجا می روی پرده پرده، پرده ببینی. علم الهدی گفته “دشمن به پرده دری فرهنگی روی آورده است.“البته این ممکن است، ولی وقتی همه جا را پرده می کشی، انتظار جردادنش را داشته باش، پرده نکش تا پرده ات را پاره نکنند.

 

چرا به مجارستان نرفتیم؟

گاهی اوقات آدم وقتی یک خبر را می خواند، در می ماند که اصلا این خبر برای چی اعلام شده و به چه دردی می خورد، همین دیروز اعلام شده که تیم والیبال بانوان ایران به مجارستان نخواهد رفت. این سئوال پیش می آید که به چه دلیل تیم والیبال بانوان ایران به دلیل مشکل حجاب به مجارستان نمی رود. بعد برای آدم سئوال پیش می آید که آیا ایران بخاطر حجاب تیمش را به مجارستان نمی فرستد، یا مجارستان بخاطر حجاب تیم بانوان ایران را نمی پذیرد؟ اگر مجارستان تیم ایران را بخاطر حجاب نپذیرفته، اصلا برای چی وقتی تیمی را نپذیرفته، از ورودش جلوگیری می کند؟ و اگر مجارستان از تیم بانوان دعوت نکرده، ایران چطوری تصمیم گرفته برود یا نرود؟ آخر خبر اعلام شده که مسابقات میان تیم های بانوان زیر 14 سال است. بعد هم نوشته که ایران اصلا تیم والیبال بانوان زیر چهارده سال ندارد. حالا اینکه چطوری تیمی که وجود ندارد، حضورش در صحنه های جهانی ممنوع شده، یا اصولا تیمی که وجود ندارد، چطوری به مجارستان نمی رود یا می رود؟

 

اینترهالوسیناسیون

باید واژه جدید “اینترهالوسیناسیون” را وارد فرهنگ سیاسی ایران کنیم. گاهی بعضی از مردم جهان طوری درباره یک کشور دیگر حرف می زنند که انگار آن کشور کذایی توی مغزشان است. برای مثال همین آقای نقدی یک تصوراتی درباره آمریکا دارد که نه برای یک آمریکایی و نه حتی برای کسی که یک بار به آمریکا سفر کرده باشد، بلکه برای کسی که از حداقل شعور برخوردار است و هر هفته یک ربع خبر می خواند یا می شنود، تصورش ناممکن است. اگر خبرهایی که نقدی درباره آمریکا می گوید بشنویم، متوجه می شویم که اطلاعات او حداقل صد سال از نظر تاریخی عقب است و از نظر جغرافیایی هم انگار ده هزار کیلومتر اشتباه در درک یک کشور خارجی وجود دارد. یکی از دوستان من تعریف می کند که با دوست سیاهپوست خودش که در شرکتی همکار بود، بحث می کنند درباره اتفاقا فرگوسن ایالت میسوری که در آن تا به حال دو سیاهپوست کشته شدند، این دوست سیاهپوست گفته: “من اصلا به عنوان سیاهپوست حرف نمی زنم، اصلا برایم مسائل نژادی مهم نیست، ولی پلیس آمریکا هر وقت با ما سیاهپوست ها برخورد می کند، همیشه یک کم زیادی برخورد می کند.” اصلا آدم حتی به این هم توجه نکند که کشته شدن یک نفر خیلی بد است، اصلا لازم است که یک نفر را بکشند، حالا چرا با شش گلوله؟ چه مرض و نفرتی است که شش بار به یک نفر شلیک می شود؟ اینها را خودمان می دانیم، خیلی هم کار بدی است، ولی کشته شدن دو نفر در طول سه هفته کجا و اینکه سردار نقدی گفته که “در هر شبانه روز در آمریکا ۲۸ سیاهپوست به ضرب گلوله کشته می‌شوند.” البته ممکن است منظور سردار نقدی تعداد افراد سیاهپوستی باشد که در آمریکا هر روز اعدام می‌شوند، ولی حتی منظور نقدی هم همین اعدام‌ها اگر باشد، باز هم این آمار غلط است. کلا در سی سال گذشته در آمریکا حدود ۷۵۰۰ نفر به اعدام محکوم شدند، یعنی در هر سال ۲۵۰ نفر، یعنی کلا روزی یک نفر سیاهپوست یا سفیدپوست در آمریکا در سی سال گذشته اعدام شدند، این چه ربطی دارد که هر روز ۲۸ نفر با شلیک گلوله کشته شوند. البته ممکن است منظور سردار نقدی این باشد که مثلا در سال ۱۸۵۰ در آمریکا تعدادی برده دار سیاهپوستان را کشته‌اند، ولی این چه ربطی دارد به امروز؟ نقدی اضافه کرده که: “حوادث فرگوسن، این‌ها حوادثی نیست که فقط در یک نقطه آمریکا نیست، چنین حادثه‌ای می‌تواند مردم ۲۰۰ شهر آمریکا را بیانگیزد و به خیابان ببرد.” یعنی اگر کسی متوجه نباشد که آمریکا چه نوع جانوری است و در کجا می روید، احتمالا بعد از شنیدن این جمله فکر می کند حتما آمریکا تا یک سال دیگر کلا نابود می شود. همین سردار نقدی یک سال قبل چنان در باره جنبش نود و نه درصدی در وال استریت حرف می زد، انگار درباره نماز جمعه دشمن شکن غیاث آباد قم حرف می زند و چنان می گفت که هر کسی فکر می کرد همین الآن هشتاد درصد مردم نیویورک مثل بسیجی های دهن گشاد در حال جر دادن پلیس شهرشان هستند. بعد هم سردار نقدی فرموده که “دولت آمریکا با در اختیار داشتن رسانه های خبری اصلی جهان سانسور عظیمی اعمال می کند.” باز خدا را به اندازه سی و هفت سانتیمتر شکر که دولت ایران رسانه های اصلی را در اختیار ندارد و ده شبکه تلویزیونی در انحصارش نیستند و الحمدالله رب العالمین در ایران هیچ مشکلی از نظر سانسور وجود ندارد. بگذریم از اینکه اصولا در آمریکا ممکن است رسانه ها دولت را کنترل کنند، ولی دولت اصلا امکانی ندارد که رسانه ها را کنترل کند، مثلا همین صدای آمریکا که زیر نظر وزارت خارجه آمریکا و با پول رسمی آمریکا کار می کند و کارهایی که می کند نود درصد با همه سیاستهای اوباما رئیس جمهور آمریکا( هنوز هم رئیس جمهور است؟) مخالف است. من که شک دارم سردار نقدی اصولا بفهمد که “ آمریکا ” بقول علما کجای دنیاست؟ سردار نقدی گفته: “متاسفانه ما به منابع کوچک خبری اعتنا نمی کنیم.» واقعا هم این منابع خبری کوچک خیلی مهم اند. اتفاقا مشنگ های آمریکا بطور چشمگیری اغراق شده اند، یعنی اصلا چیز عجیبی نیست اگر بشنویم که یک رسانه آمریکایی بنویسید که ” واقعه یازده سپتامبر توسط انجمن اسلامی یهودیان آمریکا رخ داد.” یا بنویسد که “ کل پرواز به کره ماه یک توطئه رسانه ای است.” یا اعلام کنند که “ گرد بودن کره زمین توطئه سیا است و کره زمین بر اساس نظرات منجمین مکعب است” یا اعلام کنند “ انفجار بیگ بنگ توطئه اسرائیلی های جمهوریخواه علیه چپ های آمریکایی است.” یعنی خریت الحمدالله و المنه هیچ محدوده جغرافیایی ندارد.

 

کشور خارجی کجاست؟

یکی از دوستان من که در آمریکا زندگی می کند و پسرانش در آمریکا بزرگ شدند، تعریف می کرد که وقتی پسرش بیست ساله بود، با هم برای خرید سی دی به شهر می روند، مادر برای اینکه بفهمد از کجا باید سی دی بخرد، از پسرش می پرسد “ سی دی چی می خوای؟ سی دی خارجی می خوای؟” پسرش گفت: “ نه، سی دی آمریکایی می خوام، خارجی نمی خوام.” واقعا جالب است که بعضی از هموطنان ایرانی بعد از سی سال زندگی در یک کشور، هنوز به مردم آن کشور می گویند خارجی.

غلط زیادی ننویسیم

این سردبیر ها هم گاهی مصیبت می شوند، زمانی در ایران یک سردبیر داشتم که گاهی مطالب من را سانسور می کرد، دستش درد نکند. این را زمانی می فهمیدم که کسی به من می گفت “ برای چی در مطلب ات غلط املایی داری؟” می رفتم مقاله را می خواندم و می دیدم که منی که در هر سه ماه و در هر صد مقاله معمولا بیش از یک غلط املایی ندارم، فلانجا “ حضور” را نوشته ام “ حظور”، و متوجه می شوم این غلط املایی کار سردبیر سانسورچی است. منظورم این بود که غلط نوشتن خیلی کار بدی است. متاسفانه الآن به دلیل افزایش بسیار فراوان کسانی که می نویسند، غلط نویسی تقریبا به یک قاعده رایج تبدیل شده. تا پنج سال قبل معمولا حداکثر یک درصد مردم، جز نوشتن نامه یا کارهای اداری، دلیلی برای نوشتن نداشتند، ولی حالا در فضای اینترنتی حداقل بیست درصد جامعه هر روز در حال نوشتن مطلب، استتوس، کامنت و طبیعتا دادن فحش هستند، به همین دلیل مردمان زیادی که در گذشته هیچ وقت مطلب نمی نوشتند، حالا می نویسند. از مردم عادی گذشته، حسرت به دلم ماند که یک وب سایت مثل بی بی سی، من و تو، دویچه وله، گویا، روزآنلاین، پیک نت، پیک ایران، انتخاب، رجانیوز، فرارو و بقیه را ببینم که در تیتر اصلی یا بدنه مطلب چند تا غلط املایی نداشته باشند. حالا بگذریم از فیس بوک که در کامنت های خیلی از کاربران با ذره بین باید دنبال کلمه ای بگردیم که غلط نباشد. البته یکی از کارهای مهمی که باید بکنیم همین است که بچه های اهل ادبیات با برنامه نویسان برای ایجاد یک غلط گیر فارسی روی آفیس ورد کار کنند. این کار بخشی از مشکل را حل می کند، ولی مشکلی دیگر ایجاد می کند که معمولا جدی است، بخصوص در وضع جدید. وضعیتی که هیچ کس برایش درست نوشتن اهمیت ندارد. لطفا رعایت کنید. فارسی را غلط ننویسید.