بازنویسی یک انقلاب

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

خامنه ای گفت: تدوین و نگارش تاریخ صحیح انقلاب اسلامی بسیار ضروری است.

 

مقدمه ای بر تاریخ صحیح انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی برخلاف آنچه تا کنون گفته شده است، نه از سال 1356 بلکه از آغاز پیدایش بشر اولیه آغاز گشت و چنانکه در گفته های منابع صحیح آمده است، اولین نشانه های آن از فتنه قابیل علیه هابیل که توسط سربازان گمنام حجت الاسلام آدم خنثی شد، آغاز گشت. در این توطئه قابیل دستگیر و به کلیه جرایم خود اعتراف کرد. احمد جنتی در آن زمان جزو اولین حامیان انقلاب اسلامی بود.

 

ورود اسلام به ایران

تا قبل از ورود اسلام به ایران، دولت ساسانیان که با روش ستمشاهی اداره می شد، به دلیل کودتای شخصی موسوم به یزدگرد، با مخالفت مردمی مواجه شده و آسیابانی به نام اعشوشب خامنه ای که در زمان انوشیروان ظالم از تبریز به سیستان تبعید شده بود، بقتل رسید. در این دوره واردات کشور افزایش یافت و یکی از مهم ترین این واردات، وارد شدن اسلام به ایران توسط یکی از سرداران بزرگ سپاه پیامبر بود. وی بعد از ورود به ایران با استقبال عظیم 63 درصدی مردم مواجه شده و دستور داد مردم هفت شبانه روز سینه زنی کرده و نوحه می خواندند.

 

سفر امام رضا به خراسان و غیبت کبری

با گذشت سالها از ورود اسلام به ایران، امام هشتم شیعیان تصمیم گرفت به دعوت انجمن اسلامی طلاب خراسان که سخنگوی آن حجت الاسلام ابومسلم خامنه ای خراسانی بود، به مشهد عزیمت نماید. وی پس از ورود به خراسان با نماینده خبرگزاری فارس در آن استان گفتگو کرد و گفت “پس از ما از این خراسان سیدی خروج خواهد کرد و خواهر ملت را….” وی در همین هنگام سکوت کرده و گفت “چیزهایی می دانیم که شما نمی دانید، فقط یک نمه اش این است که از تبریز خواهد آمد.” امام رضا پس از سالها که ولایت را در خراسان برعهده داشت، به دلیل خوردن انگور که یکی از توطئه های فتنه گران اموی بود، بشهادت رسید. چندی از شهادت امام نگذشته بود که حضرت مهدی غایب شده و در جمکران توسط شخصی به نام حسینقلی که از اهالی خامنه بود و چاهی را اداره می کرد، دیده شد. حسینقلی به نقل از مدارک موجود در مرکز اسناد انقلاب صحیح اسلامی در شعری رفتن حضرت به جمکران را چنین توصیف کرد:

بیت

ضامن آهو در دشت چطو در روذا

کو ندارد تیر بی تیر چگونه زدزا

مهدی آمد به جمکران و خوردی غذا

رفت در چاه و ندیدی نشانه هیچ کذا

 

تشکیل دولت صفوی در تبریز و اصفهان

یاسر صفوی خامنه با نام مستعار شاه تهماسب صفوی بنیانگذار سلسله صفویه گشت. وی ابتدا در روستای خامنه ای اعلام حکومت کرد، بعد یکهو دید در اردبیل است، اما چون یکی از اولین پیروان انقلاب، یعنی آیت الله جنتی در اصفهان بود، به آن شهر لشگرکشی کرد و وقتی به آنجا رسید هزاران نفر از شیعیان اجتماع کرده و در کتاب “ تاریخ صحیح بیهقی” آمده است “چون شاه تهماسب به اصفهان رسید، شیخ بهائی مر او را وارد شدی و جوانی با او همراه بودی، پس بپرسید، این کیست، گفت شیخ احمد جنتی رضی الله عنه. گفت از کی آمد، گفت از اول بود و تا آخر خواهد بود، نه به دنیا آمده است، نه خواهد مرد.” سلسله صفویه در قرن یازدهم تشکیل شد و میدان نقش جهان را برای برگزاری نماز جمعه ساخت و به میمنت این اقدام میمون و مبارک، مردم جمع شدند و هفت شبانروز سینه می زدند و با وجود اینکه هنوز علم و کتل از ایتالیا وارد نشده بود، اما آنها داشتند.

 

انقلاب مشروطه و اعدام شهید شیخ فضل الله نوری

به دنبال اقدامات انحرافی و منافقانه و بی بصیرتی های شخص موسوم به ناصر، معروف به ناصرالدینشاه قاجار، برخی از شیوخ ساده لوح به نام شیخ عبدالله بهبهانی نجف آبادی، شیخ محمد طباطبائی نجف آبادی و تعدادی شیوخ ساده لوح دیگر و برخی از روشنفکران قلم بمزد از جمله شیخ عبدالرحیم طالبوف دباغ، آخوندساده لوح زاده، حاج سیاح سروشوف، که اکثرا جزو ملحدین و نیروهای ملی مذهبی بودند، پارتی پلوخوری در باغ سفارت انگلیس تشکیل شده و جلال آل احمد این اقدام را شدیدا تکذیب کرد. در این ماجرا که بعدا به انقلاب مشروطه خوانده شد، صبح زود عده ای رفتند به میدان توپخانه و دیدند یک آقایی اعدام شده، از پسری که زیر شهید مذکور نشسته بود تا در تاریخ ثبت شود، پرسیدند این کیه؟ گفت، شیخ فضل الله نوری، و بدینسان شهید شیخ فضل الله نوری توسط سفارت انگلیس و عثمانی و روسیه و برخی روشنفکران اعدام شد.

 

حکومت پهلوی اول

رضا خان قلدر، در سال 1299 کودتا کرد و بلافاصله در 17 دی 1314 حجاب را از سر زنان برداشت، هیچ کار دیگری هم نکرد. وی دچار سادیسم بود و پزشک احمدی معاونت پادشاه در امور قتل و تزریقات، هفته ای یک نفر را با تزریق آمپول هوا بقتل می رساند. در این دوره شهید شیخ حسن مدرس خامنه ای از علمای خامنه که نماینده مجلس بود، تصمیم گرفت جمهوری اسلامی اعلام کند که رضا شاه او را اعدام و سپس تبعید و آنگاه به او گفت گمشو برو بیرون. در این دوره تا زمان مرگ مدرس، وی با دست تنها دهها پل و صدها کیلومتر جاده و راه آهن احداث کرد. در دوره رضا شاه تعدادی از عوامل او از جمله 53 نفر بیخودی در حال حرکت بودند که زندانی شدند.

 

کودتای آمریکا علیه دکتر حسین فاطمی

به دنبال روی کار آمدن دکتر حسین فاطمی که نفت را در سال 1329 ملی کرد و انگلیسی ها را از کشور بیرون کرد و تصمیم گرفت اگر کودتا شد ریش بگذارد که قیافه اش برای ثبت در تاریخ مناسب باشد، آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی از اهالی روستای خامنه دستور داد تا رابطه با آمریکا نیز قطع شود. به همین دلیل سه شهید بزرگوار شیعه به نام شریعت رضوی خامنه ای، قندچی خامنه ای و بزرگ نیا خامنه ای به سفارت آمریکا در تهران حمله کرده و قصد کشتن شخصی موسوم به ریچارد نیکسون از عوامل آمریکایی را که ضمنا رئیس جمهور آن کشور نیز بود، داشتند که عوامل آمریکایی کودتا کرده و سید حسین فاطمی به شهادت رسید. ابوالقاسم کاشانی خامنه ای در دادگاه محکوم شده و به احمد آباد تبعید و در آنجا کتابی به نام ولایت فقیه داشت می نوشت که سارقین آن را دزدیدند و پس از این واقعه دیگر نتوانست کمر راست کند. در کابینه دکتر فاطمی اشخاصی نیز مانند محمد باصطلاح مصدق، کریم باصطلاح سنجابی، علی باصطلاح شایگان، مهدی باصطلاح آذر، مهدی باصطلاح بازرگان، سرلشگر باصطلاح زاهدی( به عنوان ستون پنجم)، غلامحسین باصطلاح صدیقی عضویت داشتند که البته هیچکدام از آنها نقش خاصی در دولت نداشتند. در این دوران فردی نیز به نام محمدرضا پهلوی زن سابقش به نام فوزیه را طلاق داده باخانمی به نام ثریا ازدواج کرد و بعدها فرزند همین شخص در فتنه سبز نفوذ کرد.

 

حمله رژیم خونخوار به روحانیت

یکی از وقایع بسیار مهم در دوران ستمشاهی اعتراض آیت الله خمینی مرجع تقلید بزرگ شیعیان به حکومت ستمشاهی ممرضا بود. رژیم شاه وی را زندانی کرده و هزاران روحانی و سه چهار نفر دانشجوی رشته الهیات و صدها بازاری را دستگیر کرده و در منطقه ورامین و قم و مشهد و تهران 15 هزار نفر را به شهادت رساند. از جمله دستگیر شدگان آن دوره می توان از سید علی خامنه ای رهبر کنونی نظام اسلامی، اکبر هاشمی خامنه ای، عبدالکریم موسوی خامنه ای، حسینقلی منتظری خامنه ای، سید حمید دعائی خامنه ای، آیت الله مصباح یزدی، سید حمید رسائی که در آن زمان دو ساله بود، تعدادی حبیب الله به فامیلی عسگراولادی، دهقان و تعدادی اسدالله به نام های بادامچیان، لاجوردی دستگیر شده و برای دیدن دوره هواپیماربایی، سازماندهی، بانک زنی، ترور، آموزش زبان عربی به زندان اعزام شدند. علت این دستگیری مخالفت رژیم شاه با ولایت فقیه بود و همین آیت الله خمینی را به فکر فرو برد. وی مدتها در تبعید در ترکیه و عراق از همه می پرسید ولایت فقیه چیست.

 

انقلاب مسلحانه و حسینیه ارشاد

دویست سیصد نفری از بچه دانشجوها تصمیم گرفتن، اسلحه خریدن، هیچ فایده ای نداشت، دستگیر شدن، کشته شدن، تموم شد رفت. دکتر شریعتی هم که خراسانی بود، در حسینیه ارشاد روبروی پیتزافروشی لادن برای مردم سخنرانی می کرد. پیتزافروشی لادن ضمنا حمل پیتزا به منزل نیز انجام می دهد.

 

17 دی قم و اولیه جرقه به چادر اسلام

در پی حمله رضا خان به زنان باحجاب در 17 دی 1314 بعد از 53 سال علما تصمیم گرفتند مشت محکمی به دهان رژیم ددمنش شاه خائن کثیف و فرح خائن تمیز بزنند. آنان برای این کار در قم تظاهرات عظیمی برگزار کردند و هزاران نفر در این روز بشهادت رسیدند. نام دو نفر از این شهدا به نام فاطمه و زهرا شناخته شده است. در این اعتراض عظیم که در فاصله 3472 متری خانه اسبق آیت الله خامنه ای رهبر کنونی انقلاب اسلامی و در مسجد اعظم قم برگزار شد، خانم سکینه، رقیه، پریا، نازی جون از اعضای خانواده رهبری در این مراسم حضور فعال و بقیه زنان حضور مفعول داشتند. به دنبال شهادت هزاران تن در قم، مراسم چهلم شهدای انقلاب اسلامی در 29 بهمن در تبریز، شهر خون و قیام برگزار شد. در این مراسم قرار بود آیت الله سید علی خامنه ای سخنرانی نموده و بر اهمیت شهادت در اسلام و نقش زنان در تاریخ اسلام و اهمیت ولایت فقیه در تاریخ زن مسلمان سخنرانی کند، منتهی ایشان کار داشت و یک آقای دیگر به جای ایشان سخنرانی کرد.

 

هفده شهریور، لاله های خونین میدان ژاله

رژیم ددمنش شاه مدتها بود که می خواست فتنه ای را به راه بیاندازد و به همین دلیل قصد داشت شهر ایرانشهر را به خاک خون بکشد، چون در همان زمان آیت الله سید علی خامنه ای در ایرانشهر به حالت تبعید، در حالی که یک پایش بالا و یک کتاب روی سرش بود، بسر می برد، این ششمین باری بود که رهبر کنونی نظام به زندان می رفت، دفعه اول 10 روز، دفعه دوم دو ماه، دفعه سوم سه ساعت و نیم، دفعه چهارم حدود بیش از چند ماه، و سپس به ایرانشهر تبعید شد. درست زمانی که تانکها قصد رفتن به ایرانشهر را داشتند، یادشان افتاد که همانجا هم تانک وجود دارد، اما رهبری که حدس می زد حکومت چنین کاری را بکند، درست یک هفته قبل از آن تصمیم خاصی نگرفته بود، بلکه حکومت خودش وی را به مشهد منتقل کرده بود و ایشان هر روز لب پنجره می رفت و به همسرش می گفت “خجسته” و همسرش می گفت “هان” و وی پاسخ می داد “ موش زیر پات جسته” و همسرش جیغ می زد و فرار می کرد و با وجود همه ناملایمات همیشه خانواده رهبری خندان و شاد بودند، ولی در بسیاری از روزها هیچ غذایی نداشتند بخورند، در حالی که در خانه آقای هاشمی رفسنجانی هفت جور قیمه و قورمه سبزی و کشک بادجون و قاوت و کلمپه بود که هدر می شد. در همین شرایط بود که عصر پانزدهم شهریور 1357 مردم با هم قرار گذاشتند که به میدان ژاله تهران بروند. فردا مردم به میدان ژاله رفتند و بین 98 نفر تا 5000 نفر از آنان در آن میدان کشته شدند. مردم در حالی که کشته می شدند شعار می دادند، مرگ بر ضد ولایت فقیه.

 

سفر امام به پاریس

با افزایش فشارهای رژیم به آیت الله خامنه ای رهبر کنونی انقلاب، وی چند بار در مشهد نزدیک بود دستگیر شود که رژیم به جای دستگیر کردن او افراد بی ربطی مثل بازرگان و حاج سید جوادی و غیره را دستگیر کرد. فشارها از سوی حکومت عراق بر آیت الله خمینی هم زیاد شد. آنقدر فشارها زیاد شد که امام که از خدا دلش می خواست از عراق برود، به مرز کویت رفته و سرانجام قصد رفتن به بیروت و مبارزه برای نابودی اسرائیل را داشت که یکهو دیدند که در پاریس می باشند. امام خمینی به محض اینکه به پاریس رسیدند، از ابولی یکی از مترجمین ایرانی خائن که قبلا خود را خادم جا زده بود پرسیدند علی کو؟ ابولی، معروف به باصطلاح بنی صدر، گفت  کدوم علی؟ امام خمینی گفت “ علی خامنه ای کجاست؟” بنی صدر گفت کدوم علی خامنه ای؟ امام گفت: “داداش هادی خامنه ای، پسر جواد آقا”، ابولی گفت: “هادی رو می شناسم، جواد آقا رو هم می شناسم، همونی که فامیل میرحسین موسوی است، مگر اونها علی هم دارند؟” امام گفت: “همونی که اهل شعر و فرهنگ هست و در خراسان زندگی می کنه و به موسیقی علاقمنده.” ابولی گفت:  “همون که آهنگ دختر فراشباشی رو خونده؟” امام خمینی گفت نه بابا، شما ایشان را نمی شناسی. بعدا عین همین گفتگو با صادق قطب زاده، ابراهیم یزدی و محسن سازگارا نیز به عمل آمد، اما همه آنها گفتند که سید علی خامنه ای را نمی شناسند. از همان زمان معلوم شد که آیت الله خامنه ای تا چه حد فاصله خود را با منافقینی مثل بنی صدر و یزدی و قطب زاده و سازگارا حفظ کرده و مرزبندی خاص خود را دارد. آیت الله خمینی بعد از چند ماه اقامت در پاریس در دهکده نوفل لوشاتو، که با استقبال عمومی مردم این روستای شهیدپرور مواجه شد، در حالی که منافقین و عناصر کوردل می خواستند وی را مجبور به مصاحبه با نشریات استکبار رسانه ای غرب کنند، با هیچ کدام از آنان مصاحبه نکرد. اما آنها به توطئه کثیف خود ادامه داده و مصاحبه هایی را به نام ایشان منتشر کردند.

 

سقوط رژیم و دولت موقت

آیت الله خمینی سرانجام پس از اینکه به شاه دستور داد از ایران برود، با یک فروند هواپیما از پاریس به ایران بازگشت، خبرنگاری از ایشان پرسید “آیت الله! بعد از پانزده سال دوری از ایران، حالا که برمی گردید، چه احساسی دارید؟” امام خمینی گفت: “دلم برای علی آقا خامنه ای تنگ شده، و می خواهم لکن حکومت اسلامی تشکیل بدهیم و خانمها در حجاب آزادند که چادر باشد یا مقنعه و همه چیز اسلامی خواهد بود.” اما مترجم که یکی از عوامل نفوذی استکبار بود، گفت “هیچ” و سخنان آیت الله خمینی را ترجمه نکرد. هواپیما وقتی در تهران نشست، میلیونها نفر به استقبال امام آمدند و شعار می دادند مرگ بر آمریکا، مرگ بر ضد ولایت فقیه، گروهی نیز شعار مرگ بر بنی صدر می دادند که به آنها توضیح داده شد که بنی صدر هنوز رئیس جمهور نشده و این شعار برای سال دیگر است. آیت الله خمینی در همان روز اول آیت الله خامنه ای را به عنوان نخست وزیر موقت تعیین کرد، ولی ایشان گفت، نه، من هنوز کار دارم، فعلا بازرگان باشد که خوب حالش را بگیریم بعدا من در خدمت هستم. آیت الله خمینی بازرگان را به عنوان نخست وزیر تعیین کرد و شورای انقلاب با شرکت سید علی خامنه ای، اکبر هاشمی خامنه ای، دکتر ابراهیم خامنه ای، صادق خامنه ای، مرتضی مطهری خامنه، میرحسین موسوی خامنه ای، محمد جواد باهنر، احمد صدر خامنه ای، یدالله و عزت الله خامنه ای و تعدادی خامنه ای دیگر تعیین شد. با تعیین شورای انقلاب و دولت موقت، دولت شاپور بختیار، یکی از عوامل غرب در جبهه مرتد ملی، توسط مردم در روز 22 بهمن سرنگون شد و جمهوری اسلامی تشکیل شد.

 

رفراندوم جمهوری اسلامی

در همان روز اول، آیت الله خمینی سه تن از شاگردانش یعنی سید علی خامنه ای رهبر کنونی انقلاب، هاشمی رفسنجانی یکی از نیروهای بی بصیرت، و موسوی اردبیلی را دعوت کرد و گفت حکومت چه باشد؟ آیت الله خامنه ای گفت جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد را به رفراندوم بگذارید، 99 درصد رای موافق می آورد. امام گفت “امکان نداره، فوقش 85 درصد” هاشمی رفسنجانی که از همان زمان دلبستگی هایی با منافقین داشت، گفت “به نظرم شصت درصد” آیت الله موسوی اردبیلی هم گفت “حکم من خاجه” وقتی رفراندوم برگزار شد، و 99 درصد مردم به جمهوری اسلامی رای دادند، علی خامنه ای خنده ای کرد و امام خمینی به او گفت “ناز بشی الهی!” و آیت الله خمینی این عبارت را برای هیچ کس دیگری به کار نبرده بود.

 

( خلاصه ای از بخش اول، روایت صحیح انقلاب اسلامی)