نگاه

نویسنده
شهلا گروسی

نگاهی به فیلم “من همسرش هستم” ساخته مصطفی شایسته

تجربه یی خام !

نویسنده: نازنین لیقوانی، کارگردان: مصطفی شایسته، تهیه کننده: مرتضی شایسته، مدیرفیلمبرداری: محمود کلاری، طراح صحنه ولباس: سارا سمیعی، مدیرتولید: محمد شایسته، منشی صحنه: آناهید روستا، نورپرداز: کوهیارکلاری، طراح گریم: سودابه خسروی، دستیاراول کارگردان وبرنامه ریز: رضا بختیاری نیک، صدابردار: ایرج شهزادی، مدیرتدارکات: محمود اتحادی، تدوین: نازنین مفخم، عکاس: علی نیک رفتار.

بازیگران: نیکی کریمی، مصطفی زمانی، میترا حجار، لادن طباطبایی، امیرنصیری یکتا، مریم شیرازی، نیکا خسروآبادی، مریم عبدلی و…

چکیده: یک زوج جوان به واسطه یک اتفاق وتصمیم زن دچارمشکل پیش بینی نشده ای می شوند.

شروع اکران: ۱۵|۶|۱۳۹۱

بحران روابط میان زن ومرد درخانواده ها وعدم درک متقابل آنها ازیکدیگر، هرروزباعث رخ دادن اتفاقات وحوادث گوناگونی درسطوح مختلف جامعه گردیده است. دستمایه قراردادن چنین مضمونی برای ساخت اثری سینمایی اتفاق تازه ای دراین حوزه نیست؛ زیرا کارگردانان بسیاری متناسب با مضمون فوق آثاری را به تصویرکشیده اند. مصطفی شایسته که اورا بیشتردرمقام تهیه کننده فیلم در سینما می شناسیم درتجربه کارگردانی خود به سراغ چنین معضلی رفته است. درنگاه اول وقتی با فیلمنامه “ من همسرش هستم ” روبرومی شویم درذهن خود موقعیت اثررا، گیرا وجذاب می بینیم اما زمانی که با پیشرفت حوادث واتفاقات مخاطب با ساختمان قصه آشنامی گردد وآنها را دنبال می کند با پرداخت رویه ظاهری رویدادها، عدم شخصیت پردازی مناسب، وجود صحنه هایی که درپیشبرد اتفاقات تاثیرچندانی ندارند، مواجه می گردد. شک وتردید زنی که سالها وارد زندگی مشترک شده و تصمیم برای اندیشیدن به خواسته ها وآرزوهای خود وترک خانواده، فی نفسه می تواند موقعیت دراماتیک جذابی برای هراثری باشد. فیملنامه “ من همسرش هستم ” با چنین ایده وطرحی آغاز     می گردد اما نویسنده با طراحی نامناسب شخصیت ها وعدم ارائه صحیح اطلاعات دراثر، داستان را درسطح معضلی سطحی برای یک زن که ازعدم توجه همسرش به ستوه آمده تنزل می دهد. زمانی که درصحنه آغازین مخاطب با شهلا “نیکی کریمی” که درحال رانندگی دریکی ازبزرگراههای تهران است، آشنا می گردد وازاین طریق به نوعی با پیشینه زندگی مشترک اوویکی ازویژگی های اساسی همسرش امیرحسین “مصطفی زمانی” که بی توجهی ست، آشنا می شود. قراردادن چنین ویژگی و خصیصه ای درشخصیتی که حضورفیزیکی دراثرندارد، فی نفسه گیرا وجذاب است. با پیشروی داستان، نویسنده بخش های گوناگونی اززندگی شهلا را به مخاطب عرضه می دارد تا اورا با شیوه رفتاروزندگی شخصیت اصلی اش آشنا سازد. وجود صحنه هایی ازقبیل: خرید شهلا ازمیوه فروشی محل، رساندن بچه ها به مدرسه، رسیدگی به کارهای خانه و… نشانه چنین تمهیدی ازسوی نویسنده است. اما قراردادن تصادف ماشین شهلا دراتوبان با ماشین مردی که تا انتهای اثربرای مخاطب بدون هویت باقی می ماند تبدیل به نیروی محرکه خط روایی اثرمی شود. وجود چنین رویدادی ست که باعث همراهی مخاطب تا نقطه گره گشایی موقعیت می شود اما نویسنده با پرداخت نامناسب حوادث و انتخاب نامتناسب رویدادها، قصه را به سمت وسویی می برد که درپایان بندی مخاطب خود را مغموم اصلی اثرحس می کند. دلایل محوری چنین حسی بی پاسخ ماندن سئوالاتی ست که خود اثردرآغاز   برای مخاطب طرح کرده است. پیمان کیست؟ آیا با شهلا ارتباط نامشروع دارد؟ آیا امیرحسین همسرش را دوست دارد؟ انگیزه شهلا ازطراحی چنین بازی خطرناکی چیست؟ آیا راههای دیگری برای تداوم زندگی زناشویی شهلا وجود ندارد؟ و… ازبیشمارسئوالاتی ست که مخاطب با آنها ازسالن نمایش خارج می شود. وجود صحنه هایی مانند “گزارش فوتبال توسط پسرشهلا درمهمانی خارج شهر، وجود شخصیت مرجان ” میترا حجار” درداستان، خواهرشهلا که بارداراست و… بیش ازآنکه باعث تنوع دررویدادها وخلق فضایی متناسب با اتفاق اصلی داستان باشد، باعث بوجود آمدن ریتمی کند دردرون قاب وبیرون قاب می شود ونتیجه جزملال مخاطب را درپی ندارد. پایان بندی داستان هم که کاملا مغایربا جهان منطقی خود اثراست. پس ازآنکه شهلا این توهم رابرای امیرحسین بوجود   می آورد که درحال خیانت کردن به اوست، با برخورد تند وفیزیکی همسرش مواجه می شود. اتخاذ چنین رویکردی ازسوی شخصیت امیرحسین گواه روشن برعلاقه اوبه همسرش وفرزندانش است. جدال کلامی اوبا مرجان منشی اش که با اورابطه دارد هم دلیل دیگری ست. اما نویسنده درپایان بندی، پس ازآنکه برای مخاطب روشن می شود که چینش تمامی صحنه ها برای رسیدن به توهم خیانت درامیرحسین، توسط شهلا طرحریزی شده بود. درچرخشی ناگهانی مرجان را به عقد امیرحسین درمی آورد وشخصیت مرد اثررا که برای حفظ زندگی مشترک تلاش کرده به مردی که همسرو پسرانش را رها کرده تبدیل می کند. انتخاب چنین تمهیدی نه تنها باعث افت شدید اثردرحوزه ساختارمنطقی – روایی فیلمنامه می شود بلکه برباورمخاطب ضربه مهلکی وارد می کند. درحوزه کارگردانی شایسته چندان موفق عمل نمی کند. تقطیع نامناسب حوادث وعدم تحلیل مناسب شخصیت ها باعث خلق فضایی غیرقابل باوربرای مخاطب می شود. شایسته دردکوپاژهم چندان موفق نیست. انتخاب قاب های تکراری، استفاده ازترکیب بندی های نامناسب که ارتباطی با انگیزه درونی شخصیت ها ندارد ازدیگرنقص هایی ست که درکارشایسته مشهود است. اودربخش انتخاب بازیگرهم موفق عمل نمی کند. حضورنیکی کریمی درکنارمصطفی زمانی بیش ازآنکه تاثیرگذاروباورپذیرباشد، باعث دوری مخاطب می شود. عنصردیگری که کارگردان به سادگی ازکنارآن عبورکرده، هدایت بازیگربرای رسیدن به نقش است. درحوزه بازیگری، خلاقیت وتوانایی شاخصی ازگروه بازیگران به نمایش گذاشته نمی شود. نیکی کریمی درنقش شهلا همچنان با انتخاب لحن وتنالیته آرام وصدایی که ازنشانی ازضعف درآن است، صحبت می کند. انتخابی که بارها شاهد استفاده کریمی ازآن درفیلم های دیگربوده ایم. البته زمانی درنقش امیرحسین به خوبی ازعهده نمایش لایه های پیچیده شخصیت برآمده است. به نظرمی رسد “من همسرش هستم” با تمام کاستی هایش، تجربه ارزنده یی درکارنامه کاری شایسته درآغازراه کارگردانی باشد.