به سخنرانی نیست

آرش بهمنی
آرش بهمنی

1- هر جنبش اعتراضی تا آن زمان که  بر جاده موفقیت گام بر می‌دارد، کمترین ریزش را در خود مشاهده می‌کند و آنچه که بیش از هر چیز در آن به چشم می‌آید، چیزی نیست جز همبستگی. اما همین که چنین حرکتی از عرش به فرش آمد و جامه ناسوتی بر تن کرد، جنگ هفتاد و دو ملت در آن به راه می‌افتد. هر کسی از ظن خود راهی به جلو می‌گشاید و راهکاری ارائه می‌دهد. هر را‌کاری هم، بستگی مستقیم دارد به تحلیل و نوع نگاهی که هر فرد به حرکت دارد.

برای ما نسل جدید ایرانیان - همان نسل سومی‌هایی که با اصلاحات بالیدیم و با جنبش سبز روزهای بلوغ خود را می‌گذرانیم - اما این روزها شباهت تام و تمامی دارد به روزهایی که شاهد افتادن سرو اصلاحات بر خاک بودیم. گویا تاکنون بار دیگر دوگانه استبداد - دموکراسی که در روزهای نخستین جنبش باعث گردهم آمدن بسیاری بر محور جنبش سبز شده بود، جای خود را به دوگانه‌ای داده است که شاید این روزها دیگر مصداق نداشته باشد، اما باز هم خود را نشان داده است: دوگانه اصلاح‌طلبان سنتی - تحول‌خواهان. دوگانه‌ای که به احتمال زیاد هنوز در خاطر بسیاری از کنش‌گران آن دوران مانده است. روزهایی که دسته اول معتقد بودند تندروی “باعث شکست اصلاحات شد، گروه دوم بر این عقیده بودند که کندروی و عدم ایستادگی” اصلاحات را بر حضیض انداخت. آن دعواها تا 22 خرداد وجود داشت، اما پس از انتخابات، همه با یک نام و نشان، به یک راه رفتند. تا آن که دور گردون بار دیگر، اوضاع را همانند دوران پیشاانتخابات کرد.

سخنان سیدمحمد خاتمی، رییس‌جمهور دوران اصلاحات، درباره شروط اصلاح‌طلبان برای حضور در انتخابات، چند هفته‌ای است که جار و جنجال‌های زیادی را باعث شده است. اما راز این حملات به خاتمی چیست؟ اساسا مگر خاتمی چه گفته است که این‌گونه به او حمله می‌شود؟ و این حمله‌ها تا چه حد به سابقه گذشته خاتمی بر می‌گردد؟

2- نخستین نکته آن است که نگارنده به شخصه مخالفتی با شروط خاتمی برای حضور در انتخابات ندارد. گرچه آقای خاتمی منظور خود را از “انتخابات آزاد” بیان نکرده است، ولی اگر تصور کنیم آنچه در ذهن خاتمی بوده، شباهتی به دومین دوره انتخابات شوراها در سال 81 داشته باشد، می‌توان با خاتمی همدل شد. همان‌طور که نگاه خاتمی به انتخابات سالم نیز مشخص نیست، آزادی زندانیان سیاسی و همچنین آزادی فعالیت احزاب سیاسی، نیز نمی‌تواند مخالفت شخصی را برانگیزد. اجرای بی‌تنازل قانون اساسی نیز قاعدتا برای آنانکه دل در گروی جنش سبز دارند، حرفی جدید نیست. چه میرحسین موسوی و مهدی کروبی، بارها و بارها بر چنین شرطی تاکید کرده‌اند.  پس آنچه که محل تنازع است، چیست؟

3- سیدمحمد خاتمی، در طول هشت سال زمام‌داری خود و 4 سال دوری از قدرت در دوره اول به قدرت رسیدن محمود احمدی‌نژاد، دو خصلت بزرگ از خود نشان داد: اول بیان سخنان زیبا و دوم نداشتن خط قرمز و عقب‌نشینی به بهانه‌های نامشخص (یا مشخص؟)

بسیاری از کنش‌گران دوران اصلاحات فراموش نکرده‌اند که خاتمی در زمان ریاست‌جمهوری، هرگز حاضر نشد خود را در قامت “رهبر اصلاحات” معرفی کند. وی در آن زمان بر این عقیده بود که نمی‌توان “هم رییس دولت بود و هم رییس اپوزیسیون”. [نقل به مضمون]

اکنون نخستین سئوالی که مطرح می‌شود آن است که آقای خاتمی در چه جایگاهی، چنین سخنانی را بیان کرده است؟ در مقام رهبر اصلاحات یا در مقام یکی از رهبران جنبش سبز؟ اگر بپذیریم که ایشان در مقام “رهبر اصلاحات” این سخنان را مطرح کرده‌اند، شاید بد نباشد که توضیحی درباره ادامه جنبش اصلاحات در زمان حاضر بدهند. فراموش نکرده‌ایم که پس از شکست اصلاح‌طلبان، سعید حجاریان علم “اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات” را بلند کرده بود. اکنون آقای خاتمی به چه قرائتی از اصلاحات معتقدند؟ آنچه که در دوران هشت ساله ایشان اتفاق افتاد، نتیجه‌ای نداشت جز انتخابات مجلس هفتم – با ردصلاحیت حدود 2هزار نفر – و انتخابات ریاست‌جمهوری نهم – که حجم تخلفات انجام شده در آن، حتی هاشمی‌رفسنجانی مصلحت‌گرا را نیز به سخن وا داشت. بازداشت‌ها، توقیف‌ها، انسداد در عرصه سیاسی، تعارض ساختار حقوقی و نهادهای قدرت‌مند آن ـ– هم‌چون پارلمان –ـ با نهادهایی که بر اثر ساختار حقیقی موجود، قدرت فوق‌العاده یافته‌ بودند، هنوز از خاطره ها فراموش نشده است. آقای خاتمی در همان زمان عقیده داشت که برای برگزاری یک انتخابات سالم و عادلانه و نیمه آزاد و همچنین عمل کردن رییس‌جمهور به وظایف خود، نیاز به اصلاح قانون وجود دارد. سرنوشت لوایح دوقلوی ایشان – که برای رفع همین مشکلات ارائه شده بود – نیز داستانی است که بر سر هر بازاری هست. آیا آقای خاتمی اصلاحات را بدین معنی مراد می‌کنند که در نهایت به چنین انتخاباتی ختم شود؟

پس از خروج آقای خاتمی و یارانش از قدرت ـ– یا اخراج آن‌ها ـ– دوستان و همفکران ایشان قصد کردند در انتخابات شورای سوم و مجلس هشتم شرکت کنند. در همان زمان نیز شعارهایی مبنی بر لزوم برگزاری انتخابات سالم، آزاد و عادلانه، مطرح می‌شد. نتیجه ردصلاحیت‌های گسترده و تخلفات وسیع انتخاباتی در آن زمان چه بود؟ آیا جز این بود که آقای خاتمی و یارانش اعلام کردند با وجود عدم توانایی لازم برای رقابت در بسیاری از حوره‌های انتخابی، باز هم در انتخابات شرکت می‌کنند؟ آقای خاتمی آیا سخنان محمد خوش‌چهره - از حامیان اصلی احمدی‌نژاد در انتخابات نهم ریاست‌جمهوری - را در خاطر دارند که معتقد به تقلب وسیع انتخاباتی بود؟ آیا ایشان با رسول منتجب‌نیا درباره جابه‌جایی آرا در انتخابات مجلس هشتم سخن گفته‌اند؟ اقدام عملی آقای خاتمی و یارانش برای اعتراض به تقلبات گسترده در انتخابات مجلس هشتم چه بود؟ و چه نتایجی در بر داشت؟  از نظر آقای خاتمی، معنای انتخابات آزاد چیست؟ آیا ایشان انتخابات مجالس هفتم و هشتم را آزاد می‌دانند که در آن‌ها شرکت کردند؟

نکته دیگر آن است که فرض می‌کنیم جمهوری‌اسلامی همه شروط آقای خاتمی را پذیرفت: زندانیان سیاسی آزاد شدند، احزاب قادر به فعالیت شدند و حتی شورای نگهبان دست از نظارت استصوابی بردارد. در صورتی که همانند انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری، آرا جابه‌جا شد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

وقتی آقای خاتمی اعلام می‌کنند که در صورت عدم برآورده شدن چنین شرایطی، “برای انتخابات تصمیم خواهند گرفت”، به چه معناست؟ البته تلاش‌های آقایان موسوی، کروبی و خاتمی برای آنکه در جایگاه اوپوزیسیون صرف قرار نگیرند که حاکمیت به راحتی قادر به حذف آن‌ها باشد، قابل تقدیر است، اما ایشان و دیگر یارانشان تاکنون به جز دوگانه تحریم – شرکت بی‌قید و شرط در انتخابات، هیچ گزینه دیگری به ذهن‌شان نمی‌رسد؟ و تصور نمی‌کنند که با استفاده از فضای انتخاباتی مجلس، که به وسعت تمامی ایران در جریان خواهد بود، با اتخاذ تاکتیک‌های مناسب می‌توان خون جدیدی در رگ‌های جنبش سبز تزریق کرد؟

سخن درباره انتخابات مجلس نهم و چگونگی فعالیت در آن بسیار است. شاید باید آن‌ها را به فرصتی دیگر موکول کرد.