آزادی بیان
نگاهی مختصر

امین بزرگیان
امین بزرگیان

پس از کشتار کاریکاتوریست های فرانسوی، بحث اصلی درگرفته در فضای عمومی بسیاری از کشورها بر سر نسبت میان اسلام و خشونت بود. در حاشیه این بحثِ بنظر نگارنده بی حاصل و رسانه ای، بحث مهم، دوباره مطرح شدن محدوده های آزادی بیان بود. بازگشتن مدام به پیش فرض ها و بازخوانی آنها بنظرم اخلاقی ترین مواجهه با کشته شده های حادثه اخیر است.

 بی شک تا می‌توان باید جلوی قانون را برای محدود کردن آزادی بیان گرفت (قانون سکولار و دینی). قانونی که بخواهد آزادی عقیده و بیانش را محدود کند، قانونی پلیسی و کنترل کننده است که هرچند در وضعیت هایی موجه بنظر می رسد اما نکته اینجاست که می تواند تا نهایت خودش و توتالیتاریسم گسترش یابد. هرچند تنها می باید آزادی عقیده را قانونی کرد و نه محدود کردنش را اما در عین حال، همزمان، باید به تقویت اتوس، منش و اخلاق (Ethic) جهت آزار نرساندن، محدود کردن و ترساندن دیگری بالاخص اقلیت‌ها همت گماشت. 

مفهوم اتوس Ethos یا به عبارتی دغدغه “خود” داشتن را فوکو در جلد سوم تاریخ جنسیت می کاود. در هر دوسنت اصلی فرهنگ غربی ( رواقی و افلاطونی) که ملهم از یونان باستان می باشند، به برساختن خود و دغدغه خود را داشتن توجه شده است. این توجه البته تفاوت های جدی ومهمی با هم دارند. در افلاطون گرایی که مسیحیت ریشه در آن دارد مساله اصلی سوژه و روان فرد است. مثلا وقتی در این سنت ازچشمِ ناظر بر خویشتن سخن به میان می‌آید منظور شناخت خود ویادآوری حقایق وجودی پنهان است. بازگشت‌های مداوم در الهیات مسیحی به خویشتن و فرمان “خودت را بشناس” به عنوان یکی از آموزه های مهم مسیحیت، ریشه در همین اخلاق افلاطونی دارد که به تعبیر فوکو، سوژه گرایی دکارت هم محصول و هم تداوم دهنده آن بوده است. در این نوع خود شناسی، خود، مداماً به نوعی رستگاری متافیزیک که فراسوی زندگی است، ارجاع پیدا می‌کند. انقلاب و آشوب درونی در فرد برای نیل به سعادت، دغدغه این سنت است. سنتی که نجات را فراسوی زندگی می‌جوید. بیراه نیست که نیچه، مسیحیت را افلاطون گرایی عامه می‌نامد. در دیدگاه رواقیون اما “خود” از طریق آموزش، هدایت می‌شود. نوعی ساختن “خود”. یونانی‌ها و رومیان در پارادایم رواقیون، خودشان را ادراک می کردند. اتوس در واقع اشاره ای است به این نوع نگاه از خود. اصولا یونانیان مساله آزادی را بر اساس همین نوع اخلاق، پروبلماتیزه می کردند وآزادی درنزد آنها مفهومی اخلاقی داشت، بر خلاف فلسفه سیاسی لیبرال که معنایی در محدوده های حکومتگری دارد. اتوس یا دغدغه خود در دیدگاه یونانیان، شیوهٔ بودن وهدایت خود وپدیدارشدن دربرابر دیگران بود؛ ساختن سوژه. این مفهوم به تعبیر فوکو در واقع شکل انضمامی آزادی است که در اجزای عادی زندگی انعکاس پیدا می‌کند وشهروند می‌سازد. نظام های لیبرال و نئولیبرال با اتوس زدایی از آزادی بیان، آن را به یک قانون دولتی فروکاسته اند. 

آنچه مهم است این است که در واقع بدون اتوس، آزادی دردسرساز گاه به ضد خود مبدل می‌شود.

نکته مهمی که وجود دارد این است که در اتوس با تئوری سوژه به شکل پیشینی اش چنانچه در فنومنولوژی و اگزیستانسیالیسم وجود دارد، مواجه نیستیم. بحث فوکو در اهمیت دادن به اتوس در واقع توجه به سوژه‌ای است که در درون مناسبات تاریخی شکل گرفته و هیچوقت با خودش اینهمان نیست. سوژه ای که از طریق کار مستمر بر روی خود، ساخته می‌شود. این مفهوم از خود شناسی، شباهت های بسیاری دارد به مفهوم “بیلدونگ/Bildung” در زبان آلمانی یعنی آفریدن خود و خودسازی خدا گونه. تولید سوژه در اینجا برساخته قدرت نیست بلکه ریختن بنیاد جدید برای خود است. کاری که می‌تواند به مثابه فرایند رهاسازی وآزادی فهمیده شود. 

برعکس خودشناسی افلاطونی و سوژه گرایی دکارتی که در پارادایمی متافیزیک به “غلبه” می اندیشد یعنی غلبه بر نفس یا طبیعت، مساله ای که در اتوس اهمیت دارد جنبه سیاسی و رها سازی آن است. رها سازی خود از مناسبات حاکم بر روان و بدن جامعه.

خود شناسی ایدئولوژیک و دینی که خواستار محدود کردن آزادی بیان است در واقع مدعی این است که ریشه عمیق پروبلم ها ورنج های بشر در روان افراد است: چیزی متافیزیک وشبیه مثل افلاطونی، که باید با قدرتی قاهر برای گرگِ انسان محدودیت گذاشت. مساله اتوس اتفاقا این است که مواجه با آپاراتوس (دستگاه سلطه) و مسایل اجتماعی - سیاسی از طریق نوعی پراتیک زاهدانه در عرصه عمومی، قابل حل هستند. رنج‌ها را چیزهای موجود می‌سازند، چیزهایی که خودمان عمیقا در ساختنشان مشارکت داشته ایم.

نکته مهم اینجاست که این شکلِ فعالِ ساخته شدن دوباره سوژه، به تعبیر فوکو تنها در کنش های عمومی و جمعی ممکن می شود. تنه به تنه دیگری. در خلال نمایش تن هاست که اتوس به خاطر آورده می‌شود. جایی مثل انقلاب، جنبش. اتوس به این معنی نیست که فرد خودش را اختراع کند و به تنهایی بسازد، بلکه این ساختن در درون جامعه، گروه‌های اجتماعی و در مواجهه با دیگری ممکن می‌شود. اتوس در واقع همانگونه که گفتیم شیوه پدیدار شدن در برابر دیگران از طریق نوع لباس پوشیدن، فیگور، راه رفتن، صحبت کردن، شهروند بودن، احترام به ارزش‌های دیگران و در مجموع خلق وخوی است. در واقع زندگی اخلاقی جمعی. 

پیشتر نوشته بودم که بنظرم جنبش سبز قیام جامعه ای بود بر ضد مناسبات دست ساخته خودش برای احیای “اتوس” ازدست رفته. این امکان را لحظه تاریخی انتخابات واتوس بروز یافته موسوی در برابر بی اتوسی رقیبش، فراهم ساخت.

آزادی بیان را تنها می توان از طریق توانمندسازی اتوس دوباره و به گونه ای سیاسی احیا کرد. این احیا از آن جهت ضروری است که آن را از شکل نابرابرامروزینش بتوان رها ساخت.