مختاری را کشتند اما اندیشه اش زنده است

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» مریم حسین زاده در مصاحبه با روز:

همسر محمد مختاری در مصاحبه با “روز” اعلام کرد که با گذشت 13 سال از قتل این نویسنده، مترجم و شاعر، خانواده او اجازه برگزاری مراسم بزرگداشت ندارند. او این ممنوعیت را نشانه آن می داند که جسم وی را کشته اند اما هنوز از اندیشه اش وحشت دارند.

12 آذر ماه سالروز کشته شدن این عضو کانون نویسندگان ایران است؛ نویسنده ای که ابتدا ربوده شد و سپس پیکر بی جانش را یافتند. مریم حسین زاده، همسر آقای مختاری می گوید که سالهاست در سالروز کشته شدن همسرش حتی در سکوت نیز اجازه حضور بر مزار او را نمی دهند اما خانواده او امسال نیز همچون سالهای گذشته در سالروز جان باختن آقای مختاری بر مزار این نویسنده حضور خواهند یافت.

محمد مختاری، محمدجعفر پوینده و داریوش و پروانه فروهر، 4 روشنفکر ایرانی بودند که در آذر 77 به قتل رسیدند، قتل آنها از سوی رسانه ها به قتل های زنجیره ای معروف شد و وزارت اطلاعات با صدور اطلاعیه ای مسئولیت این قتل ها را بر عهده گرفت و وقوع این قتل‌های “نفرت‌انگیز” را نشان از “فتنه‌ای دامنگیر و تهدیدی برای امنیت ملی” دانست.

در این بیانیه، “معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس، کج‌اندیش و خودسر این وزارت که بی‌شک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زده‌اند”، از جمله عاملان آن جنایت معرفی شدند.

این وزارتخانه اما هیچ توضیحی درباره سرنوشت پیروز دوانی و همچنین قتل مجید شریف که در همان زمان ربوده شدند نداد.

پیش از این پرستو فروهر، فرزند داریوش و پروانه فروهر نیز همزمان با سالروز قتل پدر و مادرش به “روز” گفته بود که دستگاه امنیتی با احضار او، به وی ابلاغ کرده برگزاری هرگونه مراسمی برای گرامیداشت یاد پدر و مادرش ممنوع است و غیر از او، افراد دیگری هم به دستگاه امنیتی احضار شده و با برخی دیگر نیز از سوی ماموران امنیتی تماس تلفنی گرفته شده است. در این تماس ها مخاطبان از برگزاری هرگونه مراسمی برای قربانیان قتل های زنجیره ای و امضای بیانیه و یا نامه ای در بزرگداشت یاد این قربانیان منع شده اند و هشدار شنیده اند که رفتاری غیر از این، عواقب خواهد داشت.

 اکنون همسر محمد مختاری می گوید که خانواده او نیز اجازه برگزاری مراسمی را ندارد. او تاکید می کند که هرچند همسرش حذف فیزیکی شده اما اندیشه او زنده است و ترس از همین اندیشه است که باعث می شود به خانواده اش حتی اجازه برگزاری مراسم بزرگداشت یا حضور بر مزار در سالروز قتل او را ندهند.

مصاحبه با مریم حسین زاده، همسر محمد مختاری در پی آمده است.

 

خانم مختاری در آستانه سالروز جان باختن همسرتان هستیم آیا امسال مراسمی در بزرگداشت آقای مختاری خواهید داشت؟

ما هر سال می کوشیم مراسمی برگزار کنیم اما همانطور که به پرستو اجازه نمی دهند برای پدر و مادرش مراسمی برگزار کند به ما هم چنین اجازه ای نمی دهند. بنابراین روز قتل می رویم سر خاک آقای مختاری؛البته آنجا هم اجازه نمی دهند بنشینیم. یعنی سرخاک هر عزیز از دست رفته ای تنها جایی است که خانواده و نزدیکانش بدان پناه می برند اما ما چنین اجازه ای را هم نداریم سریع ماموران می آیند می گویند بروید خانه هایتان و نمی گذارند آنجا بنشینیم. با این حال امسال هم قصد داریم سر خاک برویم و تنها هم نیستیم؛ اعضای کانون نویسندگان و تعدادی از دوستان و بخصوص جوانانی که می خواهند خاطره این عزیزان را زنده نگهدارند با همه محدودیت ها و ممنوعیت ها می آیند و همانطور که ما فراموش نکرده ایم هر سال می بینیم مردم هم فراموش نکرده اند و این خیلی مهم است. الان دقیقا 4 سال است که از حضور ما بر سر مزار اقای مختاری در سالروز قتل او جلوگیری می کنند و حتی در سکوت نیز نمی گذارند بنشینیم.

 

چرا؟ با توجه به اینکه خود حکومت مسئولیت این قتل ها را برعهده گرفت و حتی این قتل ها را تقبیح کرد و نفرت انگیز خواند فکر می کنید چرا با گذشت 13 سال شما حتی اجازه حضور بر مزار همسرتان را در سالروز قتل او ندارید؟ از چه می ترسند خانم مختاری؟

حذف فیزیکی که چیزی را عوض نمی کند؛ جسم آقای مختاری و بقیه را نابود کردند اما تفکری که آنها داشتند، زنده است و هر چه این تفکر و اندیشه عمومی تر می شود وحشت و ترس هم هست؛ علائم وحشتی است که از جایگزین شدن تفکر و اندیشه امثال مختاری در ذهن ها و فکرهای جسم های دیگر حکایت دارد. وگرنه حضور ما، آن هم در سکوت، بر سر مزار آقای مختاری چه مشکلی می تواند داشته باشد؟ از کنار هم قرار گرفتن ما می ترسند، از جمعی که برای گرامیداشت یاد آقای مختاری به سر مزار می آیند می ترسند و این جمع را پشتیبان تفکر و اندیشه ای می دانند که جسم اش را از جامعه حذف کرده اند اما اندیشه اش در جامعه، زنده و پویا است.

 

با پرستو که صحبت می کردم می گفت او را احضار و به او ابلاغ کرده اند که حق برگزاری مراسمی ندارد؛ به شما چگونه این مساله را ابلاغ کرده اند؟

ما هر سال برای برگزاری مراسم تقاضای مجوز می کردیم و هر سال مخالفت می کردند و می گفتند حق برگزاری هیچ مراسمی را ندارید حتی تقاضا می کردیم که بگذارند حداقل بر سر مزار مراسمی کوچک بگیریم اما باز اجازه نمی دادند؛ امسال تصمیم گرفتیم دیگر هیچ تقاضایی نکنیم؛ دیگر برای بزرگداشت عزیزمان از آقایان اجازه نگیریم و خودمان سر مزار برویم. تعدادی از مردم هم می دانیم مثل همیشه می آیند. اما ما دیگر برای برگزاری مراسم و رفتن بر سر خاک تقاضایی نمی کنیم. آخر چه تقاضایی بکنیم دیگر؟ اینکه اجازه بفرمایید ما برویم سرخاک عزیزمان؟ آنها هم بگویند نه؟

 

اگر اجازه بدهید برگردیم به 13 سال پیش؛آیا هرگز تصور می کردید یک روز آقای مختاری از منزل خارج شود و بعد چنین اتفاقی بیفتد؟

نه مسلما هیچ وقت چنین تصوری نمی کردم. من هر وقت به این فاجعه فکر می کنم می بینم اگر این اتفاق کابوس گونه را قبل از رخداد آن به من می گفتند مطمئنا از دست می رفتم. اما این اتفاق افتاد و ما همچنان ماندیم و ماندن ما هم معنا دارد. چون این یک مساله عمومی است، یک درد فرهنگی است. شما ببینید از سال 77 تا همین الان که ما داریم راجع به آن واقعه حرف میزنیم چه مصیبت هایی سر جوانان و فرهیختگان مملکت ما آمده؟ مساله حذف فیزیکی فروهرها، مختاری و پوینده و شریف و دوانی و بقیه که فقط نیست، اینها را مشخصا می دانیم و جامعه می داند بعد از آن را ببینید؛ فجایع عمیق تر از آن است که تنها به حذف فیزیکی عزیزان خودمان فکر کنیم. هیچ وقت برای من قابل تصور نبوده که در کشورم، در جایی که زندگی می کنم، اینقدر مصیبت پشت مصیبت اتفاق بیفتد.

 

و خانواده شما این مدت با چه محدودیت هایی روبرو شد؟ آیا غیر از ممنوعیت برگزاری مراسم و حضور بر سر مزار اقای مختاری در سالروز قتل ایشان، محدودیت های دیگری برای شما به وجود آوردند؟

مرگ این عزیزان جوانب بسیار زیادی که داشت نه تنها برای خانواده های ما بلکه برای کل جامعه مشکل و محدودیت به وجود آورد. اتفاق خیلی بدی که افتاد این است و هنوز هم بخش اندیشمند جامعه درگیر آن است.هر روز این بخش از جامعه دچار محدودیت ها و توهین های بیشتر می شود؛ خانواده ما هم جدا از این مساله نیست. محدودیت و فشار تنها این نیست که بیایند بازداشت مان کنند و ببرند جایی و تهدید کنند و… شما ببینید تهدید در کل نفس کشیدن ما است؛ در جامعه ای که اجازه نداریم سر مزار برویم و قتل عزیزان مان را یادآوری کنیم. اینکه هیچ وقت دادخواهی نشد و… این تهدیدها و محدودیت ها مختص ما نیست شامل همه می شود بخصوص بخش فرهنگی جامعه و مردم.

 

خانم مختاری باگذشت 13 سال و با توجه به محدودیت ها و فشارهایی که وجود دارد آیا حرف ناگفته ای از آقای مختاری و مسائلی که اتفاق افتاد باقی مانده که نزده باشید و بخواهید با مردم در میان بگذارید؟

چیزی ناگفته از سوی خانواده نمانده؛ چیزی که مخاطبان شما نشنیده باشند نیست. فقط آنچه مسلم است اینکه هر سال باید راجع به این مساله حرف زد، باید صحبت کرد و این حقیقتی که به هر حال سعی شده پنهان بماند و از خانواده ها و مردم مخفی شده باید روشن شود و همه مردم بدانند. هرچند خیلی مسائل را مردم می دانند، اما همه واقعیت و حقیقت یک روزی روشن خواهد شد و آن روز زیاد هم دور نیست و باید در همین راستا تلاش کرد تا بالاخره این پرونده که همچنان برای ما و مردم مفتوح است در دادگاهی به سرانجام برسد. من بارها و بارها با خودم فکر کرده ام که یک آدم اندیشمند وقتی حذف فیزیکی می شود اندیشه اش از بین نمی رود و می ماند. مختاری حذف فیزیکی شد اما اندیشه اش زنده است.یکی از دغدغه های من این است که یک بخش از قضیه قتل است و کشتن یک انسان؛ اما این بخش را نباید آنقدر عمده کرد که تفکر و اندیشه این افراد تحت الشعاع آن قرار گیرد. این انسان ها کشته شدند اما کتاب ها و آثارشان باقی مانده؛معلوم است که نگاه آقای مختاری و بقیه به مسائل فرهنگی چقدر پویا بوده؛ همین را باید بازگو کرد. من دوست دارم حداقل کسانی که در سالروز قتل آقای مختاری به او فکر می کنند و یا از او می نویسند حداقل تمرین مدارای این مرد را بخوانند و بدانند مختاری ها برای چه کشته شدند. برای من مهم این است که اندیشه او زنده باشد و این تنها خواسته ما و خانواده ما از مردم است. از شما هم سپاسگزارم که این مصاحبه را داشتیم و امیدوارم خواننده های شما هم برای پیشبرد یک اندیشه فرهنگی به ما کمک کنند که در حقیقت کمک به خود جامعه است. این خیلی مهم است که بدانیم بخش عظیمی از مشکلاتی که به وجود آمده معضلاتی است که در فرهنگ ما است و دردها و بیماریهای فرهنگی است که در رأس حکومت قرار گرفته.