چهره ها ♦ سینمای جهان

نویسنده
بهرام نوتاش

‏سرانجام نیم قرن پس از دریافت اولین اسکار بازیگری نقش اول زن توسط سیمون سینیوره فرانسوی، دومین اسکار در ‏این رشته به ماریون کوتیار رسید و رویای فرانسوی ها به حقیقت پیوست. شاید گزاف نباشد اگر بگوییم ایتالیایی ها و ‏سپس فرانسوی ها مشتاق ترین اروپایی ها برای زیستن رویای آمریکایی هستند. شاید به همین علت نیز باشد که تاکنون ‏ایتالیایی ها پیشتاز کسب جوایز اصلی اسکار-مخصوصاً بازیگری- بوده اند. تا امروز دو ایتالیایی-سوفیا لورن و روبرتو ‏بنینی-با وجود تکلم به زبانی غیر از انگلیسی موفق شده اند تا اسکار بهترین بازیگر نقش اول را از آن خود کنند. البته ‏نامزدی ماسیمو ترویزی فقید برای فیلم پستچی را نیز نباید فراموش کرد. اما به نظر می رسد که فرانسوی قصد دارند تا ‏در سده تازه گوی سبقت را از ایتالیایی ها بربایند…‏

kotyarb.jpg

پای حرف های ماریون کوتیار

‎ ‎آواز رهایی بخش‏‎ ‎

ماریون کوتیار متولد 30 سپتامبر 1975 پاریس و بزرگ شده منطقه اورلئان و لوآر همین شهر است. پدرش ژان کلود ‏کوتیار بازیگر، معلم و پانتومیم کار و مادرش نیسیما تیلو بازیگر و استاد رشته نمایش است. ماریون دو برادر دو قلوی ‏نیز دارد که یکی از آنها کوئینتین مجسمه ساز و نقاش و دومی گیوم نویسنده است. ‏

کوتیار بازیگری را از کودکی آغاز کرد. در کنار پدرش به روی صحنه رفت و درنوزده سالگی جایزه اول کنسرواتوار ‏هنرهای نمایشی اورلئان را به دست می آورد. از نیمه دهه 1990 در فیلم ها ظاهر شد و بعد از چند نقش کوچک با ‏ایفای نقش لیلی برتینو- دوست دختر سامی ناصری-در فیلم تاکسی[1998] به شهرت رسید. موفقیت فیلم باعث شد تا در ‏دو دنباله دیگر آن نیز ظاهر شود. بازی در قسمت اول او را به نامزدی جایزه سزار رساند وحضور در قسمت دوم ‏جایزه بهترین بازیگر تازه کار جشنواره شربورگ را نصیبش کرد. اما منتقدان با فیلم چیزهای کوچک[2001، ژیل پاکه ‏برنر] که نامزدی دومین سزار را برای وی به ارمغان آورد، زبان به تحسین بازی وی گشودند. کوتیار کوشید تا در کنار ‏بازی در محصولات فرانسوی به تولیدات بین المللی نیز راه یابد. نقش کوچکی در ماهی بزرگ تیم برتون به سال ‏‏2003 او را به تماشاگران انگلیسی زبان نیز معرفی کرد. ‏

نقش سوفی کوالسکی در فیلم اگر جرئت داری دوستم داشته باش[2004، ایان ساموئل] محلی مناسب برای دیدن قابلیت ‏های او در زمینه بازیگری بود و نقش تینا لومباردی در نامزدی بسیار طولانی[2004، ژان پی پیر ژونه] در همین ‏سال، سرانجام اولین جایزه سزار را برای بهترین بازیگر زن نقش مکمل در دستان وی قرار داد. ‏

دومین تجربه او در فیلمی آمریکایی در خانه جدیدش-لس آنجلس که از مدتی پیش در آنجا زندگی می کند- بازی در کنار ‏راسل کرو در سال خوب به کارگردانی ریدلی اسکات بود که با برخورد گرمی ازسوی تماشاگران روبرو شد. اما شاه ‏نقشی که باعث شد کوتیار یک شبه ره صد ساله را بپیماید، بازی در نقش بزرگ بانوی آواز فرانسه-ادیت پیاف- بود. ‏

الیویه داها کارگردان فیلم گنجشک کوچولو که پیش از ملاقات با کوتیار او را برای بازی در نقش پیاف انتخاب کرده ‏بود، می گوید “در چشمان او چیزی را دیدم که در چشم های پیاف نیز مشاهده کرده بودم.” این انتخاب هوشمندانه باعث ‏شد تا در دهم فوریه امسال نام ماریون کوتیار به عنوان اولین بازیگر فرانسوی برنده اسکار [سیمون سینیوره و ژولیت ‏بینوش این جایزه را برای بازی در فیلم های انگلیسی زبان دریافت کرده بودند] در تاریخ سینما ثبت شود. او اینک ‏مشهورترین بازیگر سینمای فرانسه است و در ابتدای راهی طولانی که می تواند وی را به قله های تازه ای در این هنر ‏برساند. ‏

ماریون کوتیار در کنار بازیگری از طرفداران سرسخت حفظ محیط زیست نیز هست و جدا از کمک های مالی اش به ‏این نهضت، مدتی نیز سخنگوی جنبش صلح سبز بوده است.‏

kotyar2.jpg

‎ ‎بعد از موفقیت سری فیلم های تاکسی، می خواستید کار دراین حرفه متوقف سازید. چرا؟‏‎ ‎

خودم در تنگنا حس می کردم، درحالی که همیشه رویاهای بزرگی داشتم. شاید می ترسیدم آنگونه که دوست داشتم پیش ‏نرود. بعد در یک آن ترجیح دادم که مسیرم را کاملا عوض کنم و رویای بچگی ام را پی بگیرم.‏

‎ ‎همیشه می خواستید بازیگر شوید؟‎ ‎

همیشه. در زندگی آرزوی های بسیاری داشته ام و تمایل به جامه عمل در آوردن چیزهای بسیار. بازیگر بودن اجازه آن ‏را به من می دهد. به نظرم وجه ماجراجویانه این شغل بزرگ و زیباست که باعث می شود در آن چیزی قوی وعالی پیدا ‏می کنیم.‏

‎ ‎پیش از فیلمبرداری گنجشک کوچولو به زیارت گاه ترز مقدس در لیزیو رفتید که پیاف به او اعتقاد داشته ‏است….‏‎ ‎

ترز مقدس حقیقتاً قسمتی از پیاف محسوب می شود، اما نه من. پیاف قبل از شروع هر کار بزرگی به لیزیو می رفت. ‏اعتراف می کنم که رابطه خاصی با تزر مقدس داشتم. از او کمک خواستم و مرا یاری داد. باورهای خود من لزوماً ‏مذهبی نیستند. به چیزهای که بسیار کلیشه ای می آیند باور دارم. به عشق، به دوستی، به زندگی، و به زیبایی که همه ‏چیز را به هم پیوند می دهد.‏

‎ ‎قبل از فیلم دلهره ای از پذیرش این نقش داشتید؟‎ ‎

ترس، نه. اما برای لحظاتی سرگیجه داشتم. بعضی صحنه های فیلمنامه را که می خواندم می خواستم سریع ورق بزنم ‏و به جلو بروم. به خود گفتم: “نه خوب اینها را نگاه کن، باید با آن یکی بشوی” به این ماجرا اعتماد داشتم. می دانستم که ‏یک روح پیاف مرا همراهی خواهد کرد، احساس می کردم که مرا تنها نخواهد گذاشت. ‏

‎ ‎چه زمانی به نقش رسیدید؟‎ ‎

زمانی که از قضاوت کردن در مورد او دست کشیدم. آن روز دوباره به سمت کودکی او رفتم.‏

kotyar3.jpg

‎ ‎و هم زمان به سمت کودکی خودتان؟‏‎ ‎

ترس های کودکانه پیاف و هراسش از انزوا درهای شناخت شخصیت را به رویم باز کردند و کلید آنرا به دست سپردند. ‏فهمیدم که با ترس از تنهایی به هرکاری دست می زده تا هرگز به آن دچار نشود. من خودم احتیاج ندارم دور و برم ‏شلوغ باشد. در پی آن نیستم که مرتب در جمع دوستان زندگی کنم.تنهایی را خیلی دوست دارم. روشی که اختیار کرده ‏بودم هیچ تضمینی نمی داد. درواقع انتخابم این بود که تکرار نکنم و بدون هیچ سئوالی خودم را دراین کار بیندازم. در ‏واقع هیچ وقت از خودم نپرسیدم چگونه این نقش را بازی خواهم کرد. تنها می خواستم به نقش برسم و آن را درک کنم. ‏

‏ ‏

‎ ‎قبلا نیز در فیلم چیزهای زیبا آواز خوانده اید. این کار را دوست دارید ؟‎ ‎

همیشه آواز خواندن را دوست داشتم. شیوه ای برای بیان خویشتن که به نظرم بسیار رهایی بخش می آمد. چرا که می ‏توانیم هر چیزی را هرزمانی بخوانیم. درحالی که اگر هر جایی بازی کنم مرا می گیرند و می برند به تیمارستان!(می ‏خندد)‏

‎ ‎در بعضی صحنه های آوازی، صدای شما است که می شنویم. به نظر چالش بزرگی بود؟‏‎ ‎

من می توانم درست آواز بخوانم، ولی جنس صدای استثنایی ندارم. اما این کار را دوست دارم. در المپیا ( سالن بسیار ‏معروف نمایش و آوازدرپاریس ) جایی که مشغول گرفتن یک صحنه بسیار مهم بودیم، احساس کردم که می توانم مثل ‏پیاف بخوانم. پیش بینی شده موسیقی شروع شود و خیلی زود تصویر قطع شود. لب زدن را بلد هستم. اما متن آواز “نه ‏هیچ افسوسی ندارم” را کامل یاد گرفتم. سپس وسط برداشت خراب کردم. مطمئن بودم که مهم نیست چرا که این صحنه ‏به نمایش در نخواهد آمد. همان موقع یک نفر که اسمش را بگذاریم ادیت، آستین مرا گرفت و تا آخر آهنگ کشاند.‏

‎ ‎بعد از پیاف را چگونه می بینید؟‎ ‎

فکر می کردم با پایان فیلمبرداری شخصیت آن از ذهن من پاک خواهد شد اما نه… پس به خودم گفتم که همه چیز به ‏آرامی صورت خواهد گرفت. اما هنوز پیاف این جاست، سخت بتوانم از آن خلاص شوم. متوجه شدم که نمی خواهم ‏بگذارم که برود و از تنها رها کردن او می ترسم.‏

kotyar4.jpg

‎ ‎زندگی کردن با پیاف شما را نمی ترساند ؟‏‎ ‎

چند ماه فراموش نشدنی را با پیاف گذارندم. او تبدیل شد به یک آشنای قدیمی. وقتی صدای او را از رادیو می شنوم، ‏احساس می کنم که یک دوست قدیمی را باز یافته ام. من تنها بازیگری نیستم که چنین احساسی دارد. برای مثال ژولیت ‏بینوش حتما یک رابطه شخصی با ژرژ ساند را حفظ کرده است. درتمام زندگیم با او در ارتباط خواهم بود و این موجب ‏خشنودیم است. این یک وزنه نیست. بعنی از آن زمان درکاردیگری شرکت نکرده ام. خودم را آماده کارکردن نمی بینم. ‏خیلی مایل هستم دست به یک تجربه کاملاً متفاوت بزنم. حتما تئاتر کارخواهم کرد. بی تردید بازی دریک تراژدی از ‏فدر که او را خیلی دوست دارم. سر اولین فیلمی که کار کردم، خراب کردم. نمی خواهم به کارگردان ها بازیگری را ‏ارائه کنم که دل به کار نمی دهد.‏

‎ ‎شما تاکنون با تیم برتون و ریدلی اسکات کار کرده اید. تصور می کنید که روزی یک کارنامه کاری واقعی ‏درهالیوود شکل بدهید ؟‏‎ ‎

من همیشه رویاهایی داشتم که اجباراً به حد و اندازه اش فکر نکرده ام. به لطف پیاف چیزهایی بسیاری برایم در حال ‏اتفاق افتادن است. اولین چیزی که آرزویش را داشته ام، داشتن نقش های بزرگ بوده است مثل همین نقش؛ نقشی بزرگ ‏و اولین ایفای نقش من که شایسته این کلمه است. داستان ها، شخصیت ها وکارگردان بسیاری که امروز مرا وسوسه می ‏کنند آمریکایی هستند. ‏

‎ ‎فیلمنامه های بسیاری به دست تان می رسد.‏‎ ‎

بعد از این فیلم فیلمنامه های زیادی به دستم می رسد. بسیار متنوع و بسیار متفاوت. درست مثل زمان بعد از فیلم ‏تاکسی.‏

‎ ‎آیا این هراس وجود دارد که در سی و دوسالگی این نقش تبدیل به نقش زندگی تان شود و شما را دیگر رها ‏نکند؟‎ ‎

این چنین نقش هایی بسیار نادر هستند، اما هنوز حرف های زیادی برای گفتن دارم و خودم را در ابتدای راه احساس می ‏کنم.‏

kotyar5.jpg