این روزها ماجرای زبان فارسی را زبان اهل جهنم خواندن در صدا و سیما، بار دیگر مطرح شده است. روزنامه جمهوری اسلامی یادداشتی نوشته است در انتقاد به کارشناس امور مذهبی ای که در برنامه این شب ها گفته عربی زبان اهل بهشت است و فارسی زبان اهل جهنم. و مجری برنامه به این انتقاد پاسخ داده و گفته منظور کارشناس مذهبی برنامه از به کار بردن کلمه زبان عجم، زبان فارسی نبوده بلکه منظور زبان گنگ و نامفهوم بوده است.
این ماجرا بیش از یک سال پیش مطرح شد و هنوز در میان مردم بازتاب دارد. دلیل روشن آن هم ناخشنودی مردم و مخاطبان از این است که زبان مادری آنان زبان اهل جهنم خوانده شود. اما شاید اهمیت این مسئله صرف نظر از بازتاب دادن نوع نگاه کارشناسان مذهبی صدا و سیما به زبان فارسی، نشانه ای از نوعی فرهنگ سازی مورد توجه برنامه ریزان صدا و سیما و به طور کلی بخش عمده ای از نهادهای زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی است. برای روشن تر شدن مسئله ناگزیریم نگاهی بیندازیم به سابقه تاریخی روایت مذهبی ای که دستاویز این ادعاست:
روایتی که توسط کارشناس مذهبی برنامه نقل و به آن استناد شده است، بنا بر اصطلاح های فقهی صحیحی است که از پیامبر اسلام نقل شده، به این مضمون که عربی زبان اهل بهشت است. این حدیث همچنان به این شکل نقل شده است که وقتی انسان می میرد به هنگام ندای بازخواست در قیامت به زبان عربی مورد خطاب واقع می شود. در بخش بعدی این حدیث که بعدها به آن افزوده شده، گفته شده زبان اهل جهنم زبان فارسی یا عجم است.
حدیث مورد بحث نخستین بار توسط دو راوی حدیث در قرن سوم هجری یعنی نزدیک به سیصد سال پس از ادعای گفته شدن آن توسط پیامبر اسلام نقل و به کتاب های حدیثی اهل سنت و شیعه وارد شده است. یکی از این راویان که بیشتر مورد استناد شیعه است ابن ابی حاتم است که اهل ری بوده و دیگری ابن ابی دنیاست که در بغداد می زیسته است. در روایت ابی حاتم گفته شده است که انسان یا آدم به هنگام وارد شدن به بهشت به زبان سریانی سخن می گوید که زبان آدم ( پیامبر) بوده است. اما گویا سخن گفتن به زبان سریانی، که یکی از زبان های مورد استفاده در زمان هخامنشیان بوده، چندان به مذاق اهل روایت خوش نیامده و در نقل های بعدی حذف و بر زبان عربی بیشتر شده است. این روایت ها در زمانی به کار برده شده است که هم فقها و هم حکومت های اسلامی در ری یا بغداد خواهان ترویج زبان عربی بوده اند.
در قرن هفتم ابن تیمیه، فقیهی که به باورهای ضد شیعه و ضد ایرانی شهرت دارد، در پاسخ به سئوالی در باره زبان اهل بهشت جهنم می گوید که برخی از راویان گفته اند زبان اهل جهنم زبان فارسی است.
جالب این جاست که کارشناس مذهبی برنامه صدا و سیما به روایت راویان ایرانی که ۴۰۰ سال پیش از ابن تیمیه می زیسته اند استناد نمی کند بلکه به روایتی استناد می کند که به استناد ابن تیمیه زبان اهل جهنم را زبان فارسی می داند؛ روایتی که آشکارا بازتاب دهنده ضدیت با زبان فارسی و ایرانیان در میان برخی از فقهای غیر ایرانی و فارسی زبان است. این استدلال مجری برنامه که در دفاع از کارشناس برنامه گفته است منظور او زبان فارسی نبوده قابل دفاع نیست برای اینکه نه فقط واژه عجم در آن زمان برای معرفی زبان فارسی به کار می رفته است بلکه به این دلیل که در روایتی که از ابن تیمیه نقل می شود به صراحت از واژه فارسی استفاده می شود.
بحث حدیثی و فقهی در این مورد به کار فقها و منتقدان علم حدیث می آید. آنچه در اینجا اهمیت دارد این است که این روایت چگونه سر از صدا و سیما در آورده است. شرح این حدیث در صدا و سیما توسط کارشناس فقهی ای به نام سید مرتضی خاتمی خوانساری نقل شده که چند سالی است پایش به صدا و سیما باز شده است.
به روایت خبرگزاری فارس این فقیه غیر معمم در سال ۱۳۸۸ در موضع گیری در برابر اعتراض های مردم به تقلب در انتخابات چنین سخن گفته است:
“بعد از حضرت امام خمینی (ره) آیت الله خامنهای بهترین شاگرد ایشان در رهبری است. حضرت عباسی و انصافا آیا ایشان نقصی دارند؟ آیا واقعا در ایران بهتر از حضرت آیت الله خامنهای برای رهبری کسی را داریم؟ وی اظهار داشت: من متولد سال ۱۳۲۲هجری شمسی هستم. ۶۶ سال سن دارم ۶۰ سال است که طلبه هستم. برخی از جلساتی که هم اکنون دارم نزدیک به ۳۰ تا ۴۶ سال است که برگزار میشود. غرق در آخوند، حوزه، طلبه، مرجعیت، فقه و اجتهاد هستم. ۳۰ سال است که رساله مینویسم. آیا حضرت عباسی بهتر از ایشان برای رهبری داریم؟ وی با اشاره به برخی اهانتها اظهار داشت: آیا همردیف حضرت آیت الله خامنهای در علم، کمال و اجتهاد کسی را داریم؟ ایشان در دوره رهبریشان کشور را با این همه مشکلات عظیم که دشمن ایجاد کرده، اداره کردهاند. وی افزود: جملاتی که درباره ایشان گفته شده از روی بیانصافی ست. همین بیانصافیها را با امام حسین (ع) هم داشتند. البته خداوند حامی است، حفظ کرده و میکند. دشمان ان شاء الله نابود خواهند شد. دشمنان با این اقدامات گور خود را میکنند که قبلا هم کندهاند. وی گفت: در حوادث اخیر مطلب پوشیدهای هست که کسی نداند؟ چه کسی میخواهد بیاید که واقعا و انصافا بهتر از ایشان (حضرت آیت الله خامنهای) باشد؟ چرا دشمن طمع میکند.”
این سخنان نشان می دهد که چرا صدا و سیما کارشناسی بهتر از او پیدا نکرده است؛ کارشناسی که ادعای فقاهت دارد، اما نه فقط مجتهد نبودن آقای خامنه ای برای او مهم نیست بلکه او را به عنوان شاگرد آقای خمینی در رهبری معرفی می کند. همین آقای فقیه در میان این همه روایتی که نامی از زبان فارسی در آن برده نشده است می گردد و از قضا روایتی را پیدا می کند که گفته ابن تیمیه ضد ایرانی و البته ضد شیعه است. گویی ضد زبان فارسی و ضد ایرانی بودن برای این فقیه آن قدر اهمیت دارد که اعتبار سخن در میان شیعه را نادیده می گیرد و به سخن بی پایه ای علیه ایرانی و زبان فارسی چنان اهمیت می دهد که آن را در میان مردمی به زبان می آورد که زبان مادری یا فرهنگی آنان فارسی است. در اینجا مسئله اصلی انتقاد از زبان عربی یا نادیده گرفتن زیبایی های زبان عربی و حرمت عرب زبانان، یا اهمیت سخن گفتن از اهمیت زبان اهالی بهشت یا جهنم نیست؛ مسئله نوع نگاهی است که کارشناسان مذهبی صدا و سیمای ایران به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی دارند.
در چنین فضایی است که می توان فهمید چرا وقتی سیمین بهبهانی، یکی از بزرگترین شاعران زبان فارسی به اندوه گسترده مردم بدرقه می شود، مقام های رسمی عالی رتبه ایران حتی از برگزاری یک مراسم رسمی یا صدور پیامی برای او هم خودداری می کنند. گویی به راستی زبانی که سروده های آن به گوش مردم ایران سروش بهشت است از دید تندرو های مذهبی حاکم بر ایران می تواند زبان جهنم تلقی شود.