پیرسالاری سیاسی

علی افشاری
علی افشاری

نگاهی به کاندیداهای تایید صلاحیت شده  انتخابات های ریاست جمهوری در ادوار مختلف منهای دوره اول، بیانگر تکرار چهره ها است. افرادی مرتب خود را در معرض انتخاب مردم قرارداده اند  که عضو حلقه بسته کارگزاران و وابستگان به نظام سیاسی بوده  و همواره در بخش های بالای  نظام  مسئولیتی بر عهده داشته اند.

از این زاویه می توان گفت قانون اصل بقاء انرژی در این مورد سنخیت دارد که هیچکدام از چهره های موجود خارج نمی شوند و بازنشستگی سیاسی معنایی ندارد و در عین حال چهره جدیدی هم وارد نمی شود تنها مناصب بین جمع محدودی از خودی ها جابجا می گردد. هیچگاه به چهره مستقل  جدیدی میدان داده نمی شود که خارج از وابستگان به جناح های مختلف نظام، بخت خود را در جذب اقبال عمومی به امتحان گذارد.

البته علت اصلی این عامل به نبود انتخابات آزاد و ماهیت غیر دموکراتیک جمهوری اسلامی بر می گردد که در گذر زمان و شتاب گرفتن  انحصار طلبی ها ، مرتب از دامنه  خودی ها کاسته شده و بر خیل اخراجی ها افزوده گشته است. نظارت استصوابی شورای نگهبان عملا مردم را به گزینش بین منتخبین حکومت محدود می کند.  اما  ماجرا فقط در این مسئله ریشه ندارد بلکه ناتوانی نظام از  تولید و تربیت چهره های جدید و جوان  نیز مزید بر علت است. عمدتا چهره های قدیمی و تکراری بازیگر اصلی میدان سیاست هستند. به عبارت دیگر حکمرانی ونقش آفرینی در سطوح بالای سیاست ملک طلق و انحصاری عده ای مشخص است که فقط باید با یک سری کارت های مشخص و محدود بازی کرد.  این خصلت که سیمایی پیرسالار به حکومت بخشیده است در عین حال از نقاط آسیب جدی آن نیز بشمار می آید که دورنمای حیات دراز مدت آن را با تردید های جدی  مواجه می سازد. این عامل همچنین نقشی مهم در تثبیت  محافظه کاری در نظام ومقاومت آن  نسبت به تغییرات ایفا می کند.

 از این منظر انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری آئینه تمام نمای انعکاس خصلت پیر سالار و کهنه نظام سیاسی است. در صحنه انتخابات پیش رو کسانی در صحنه حضور دارند که در طول سی سال گذشته همواره درپست های کلیدی نظام ایفای نقش کرده اند و معلوم نیست آنانی که شعار تغییر می دهند چه چیزی را در قیاس با سوابقشان  در دوران مسئولیت می خواهند عوض کنند؟ شعار تغییر چه نسبتی با کارنامه عملکرد آنان در گذشته دارد؟ چرا جریانات حامی آنها نیز عاجز از معرفی چهره های جدید بوده اند تا بهتر بتوانند  لباس تغییر را بر قامت  آنان بپوشانند. چرا همیشه در به پاشنه گذشته می چرخد و امتحان پس داده ها و حاضران همیشگی رویداد های سیاسی سه دهه گذشته به عنوان منجیان تغییر وضع موجود معرفی می گردند؟ آیا این رجعت به صاحب منصبان گذشته خود به معنای واپس گرایی سیاسی نیست؟

میانگین سنی کاندیداهای موجود 62 سال است. مقایسه این عدد با جمعیتی که بیش از 60  درصد آن کمتر از سی سال سن دارند به خوبی دشواری کار را برای کسانی  نشان می دهد که می خواهند بشارت دهنده تغییر برای  اکثریت جامعه باشند. تغییرات فاحش نسلی در ایران امروز که از سالی به سالی باتفاوت هایی چشمگیر همراه است، کار را برای ارتباط مناسب بین خواسته های مردم و چهره های پیر سخت می کند. اکنون هم زبانی و درک خواسته ها و نگرش های نسل های نزدیک به هم کار راحتی نیست چه برسد به کسانی که فاصله نسلی بسیار زیادی با اکثریت کنونی جامعه دارند. این مسئله هم در شناخت صحیح  خواسته های کنونی نیروهای اجتماعی خواهان تغییر ایجاد مشکل می کند و هم تنگناهایی جدی برای ایجاد مفاهمه و گفتگو برای درک متقابل و بر طرف کردن موانع پیش رو را آشکار می سازد.

جایگزینی و چرخش  کارگزاران و کنشگران سیاسی متناسب با آرایش سنی جامعه یکی از مهمترین عوامل طراوت و پویایی نظام های سیاسی و توانایی آنها در پاسخگویی به نیاز های جدید است تا بتوانند خود را با  تحولات زمانه تطبیق دهند. البته این مزیت در نظام های دموکراتیک و جوامع  باز حاصل می شود که نخبگان و مسئولین برایند انتخاب عمومی و برآمد تعامل و رقابت اقشار و گروه های مختلف اجتماعی هستند.

نبود انتخابات آزاد و موثر در ساختار سیاسی و شرایط سخت و نابسامان کشور باعث شده است تا این دوره نیز  باز چهره های تکراری و همیشه حاضر در ساخت قدرت جمهوری اسلامی صحنه گردان رقابت های انتخاباتی باشند.