نمی توانیم این وضعیت را تحمل کنیم

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» همسر شهید باکری در مصاحبه با روز:

همسر شهید باکری در مصاحبه با “روز” اعلام کرد خانواده این سردار شهید جنگ، در کنار مردم هستند و تحمل وضعیت موجود را ندارند.در شرایطی با فاطمه امیرانی به گفتگو نشستیم که روز گذشته خانواده های حمید باکری و محمد ابراهیم همت ، دو تن از فرماندهان جنگ ایران و عراق در مقابل منزل مهدی کروبی مورد حمله نیروهای حکومتی قرار گرفتند و مضروب شدند و احسان باکری فرزند شهید حمید باکری نیز برای ساعاتی بازداشت شد.

مهدی و حمید باکری به همراه محمد ابراهیم همت از سرشناس ترین فرماندهان در جنگ ایران و عراق بودند که در همین جنگ کشته شدند.

آسیه باکری فرزند شهید حمید باکری درخصوص قضایای دیروز به “روز” می گوید: ما یک روز قبل به دیدار آقای کروبی رفته بودیم و مشکلی پیش نیامده بود. دیروز صبح برای دیدار با آقای موسوی رفتیم که نیروهای امنیتی اجازه ندادند و مادرم و خانم همت هم عصبانی شده و شعار “یا حسین میرحسین و مرگ بر دیکتاتور” سر دادند. بعد از بازگشت به منزل با آقای کروبی تماس گرفته و ایشان را به منزلمان دعوت کردند اما ایشان ساعتی بعد خبر دادند که اجازه نمی دهند از خانه خارج شوند و به منزل ما بیانید. مادرم هم خیلی ناراحت شد و گفت پس ما به دیدار ایشان می رویم.

آسیه باکری سپس به بازداشت برادرش اشاره می کند و توضیح می دهد: جلوی منزل آقای کروبی ، لباس شخصی ها جلوی ما را گرفتند و گفتند اجازه ورود ندارید. مادرم اعتراض کرد، یکباره یک نفر از آنها به مادرم گفت اسلحه را روی شقیقه ات می گذارم و راحتت میکنم و بعد هم گفتند مگر شما کی هستید فقط پدرتان شهید شده و مگر چه اتفاقی افتاده و چکار کردید و …. بعد اسپری فلفل زدند به صورت مادرم و احسان را که به این برخوردها اعتراض میکرد بازداشت کردند.

خانم باکری می افزاید: چون روز قبل با آقای کروبی دیدار کرده بودیم و مشکلی نبود فکر می کنیم این برخورد ها به خاطر قضیه دیروز صبح بود و برخوردی که در مقابل دفتر آقای موسوی شده بود.

احسان باکری چند ساعت بعد آزاد شد وآسیه باکری به “روز” می گوید: احسان هم نمیداند او را کجا برده بودند اما نیروهای وزارت اطلاعات او را بازداشت کرده بودند و به او گفته اند که تاکنون با شما زیاد برخورد نمی کردیم اما اگر به رویه تان ادامه دهید این بار قاطعانه برخورد خواهیم کرد.در اصل تهدید کرده اند.

 

همسر شهید باکری: به وضع موجود اعتراض داریم

اما فاطمه امیرانی، همسر شهید حمید باکری هم که روز گذشته توسط  لباس شخصی ها مضروب شده است در گفتگو با “روز” می گوید خانواده این سردار شهید جنگ، تحمل وضعیت موجود را ندارند.

او توضیح میدهد که خانواده های سرداران شهید جنگ ، همراه مردم و در کنار مردم هستند و به وضعیت موجود اعتراض دارند.

دو روز پیش وب سایت کلمه نامه خانم باکری به سرلشگر جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران را منتشر کرد.در این نامه خانم باکری ضمن انتقاد شدید از برخورد های صورت گرفته پس از انتخابات سال گذشته نوشته بود: از اولین ساعات پس از اعلام نتایج با روشی غیر منطقی و غیر انسانی با مردم برخورد کردید. واقعا پاسخ سئوال خانواده های باکری و همت در مورد ابهامات برگزاری انتخابات باید با باتوم فرود آمده بر فرق مصطفی همت می بود یا شوکری که به نا حق بر گردن احسان باکری نشست؟

او متذکر شده بود: بسیجی انسانی بی ادعا با یک کوله پشتی و لباس خاکی بود که بدون توقع حاضر بود هر کاری که از دستش بر می آمد برای کمک به دیگران انجام دهد تا مردم در آرامش و امنیت زندگی کنند. نه آنکه که با لباس سیاه و باتوم در دست و موتوری که دود آن هوای تنفسی انسانها را سیاه کند و با ترساندن مردم به ظاهر قضیه را آرام کند! شما بهتر از همه می دانید با ایجاد رعب و وحشت، کسی از تفکر خود دست بر نمی دارد.

 گفتگوی “روز” با همسر شهید حمید باکری را در ذیل بخوانید.

 

خانم باکری ممکن است بفرمایید روز گذشته چه اتفاقی افتاد؟ گویا شما را تهدید به مرگ هم کرده اند این قضیه صحت دارد؟

بله توهین کردند اسپری فلفل زدند و بعد گفتند با گلوله می زنیم توی ملاجت . من هم گفتم بزن پول گلوله ات را هم می دهیم به بچه هایم هم می سپارم که از تو شکایتی نکنند. بزن و راحتم کن آخر این چه وضعی است درست کرده ای؛د این چه مملکتی است برای ما ساخته اید. بزن ما را راحت کن . ما مهمان دعوت کرده ایم منزل شخصی مان . چگونه به خود این اجازه را می دهید که نگذارید مهمان به منزل ما بیاید؟ این چه وضعیتی است و.. احسان هم ناراحت شد اعتراض کرد او را گرفتند گفتم من هم می آیم که در گیر شدند گاز فلفل زدند توی صورت من و احسان. یعنی تصور میکردند جلوی احسان، مادرش را کتک بزنند و احسان چیزی نگوید و بایستد؟ این که نمی شود. احسان سه عمو دارد علی باکری که استاد دانشگاه و شاگرد اول دانشگاه تهران و مهندسی شیمی بود. یکی از اتهامات او این بود که از خاک بمب می سازد . اینقدر باهوش بود. به او حکم اعدام دادند و برادرش که با او در زندان بود می گفت شاه سه بار پیام فرستاد که نگوید توبه میکند توبه نکند اما فقط بگوید من نکردم و نمی کنم حیف است این کشته شود. اما ایستاد و گفت من کردم بکشید. حمید هم که رفت آن طرف جزیره مجنون در خاک عراق و برنگشت. مهدی را هم هر چقدر گفتند برگرد گفت من پیش بچه ها و بسیجی ها هستم برنمی گردم. حالا احسان ذره ای هم به این سه شخصیت کشیده باشد چطور انتظار دارند مقابل او مادرش را بزنند و تهدید به مرگ کنند و او ساکت بماند؟

 

آیا روزی تصور چنین برخوردهایی را می کردید؟ میخواهم بدانم به عنوان همسر یکی از سرداران شهید جنگ این رفتار چه تاثیری در شما گذاشت؟

من ناراحت نیستم؛ بگذارید برای همه آشکار شود. نمی شود که بچه های مردم کتک بخورند ما نخوریم. اینها ابله هستند که فکر می کنند با این شیوه ها ، مشکلاتشان حل می شود. ما فقط مهمان دعوت کرده بودیم اصلا به آنها چه ربطی دارد؟ مملکت اینقدر بی صاحب شده که به این راحتی حتی برای داخل منزل ما هم تعیین تکلیف می کنند که چه کسی بیاید یا نیاید؟ این چه شیوه حکومت داری است؟ ما واقعا اعتراض داریم مثل بقیه مردم. سئوال داریم باید به سئوالات ما جواب بدهند.سر انتخابات، ما هم مثل بقیه مردم فکر می کردیم که در این 4 سال وضع مملکت خراب شده است. نگاه کردیم دیدیم همه ارزش هایی که به خاطرش بچه های من یتیم شدند، خودم عزیز ترین کس زندگی ام را از دست دادم چی شده. آنها شهید شدند که مردم راحت زندگی کنند اما متاسفانه دیدیم که اوضاع به گونه دیگری شد.

 

ممکن است مشخصا بفرمایید به چه چیزی اعتراض دارید؟ صریح تر بپرسم اعتراض شما تنها به انتخابات خلاصه می شود یا مسائل دیگری هم هست؟

اینکه مشخص است. اول بحث ما انتخابات بود ولی روز به روز دارد مسائل دیگری هم آشکارتر و اوضاع بدتر می شود. من خودم احساس مسئولیت میکنم. راستش قبلا هیچ وقت چنین کاری نکرده بودم اما به خاطر مسائلی که در این 4 ساله افتاده بود رفتم کلی مردم را تشویق کردم که بیایید رای بدهید. خیلی از مردم شاید نمی خواستند در انتخابات شرکت کنند ما تشویق کردیم و الان باید جوابگوی آنها باشیم. از طرفی نگاه کنید همه جا را خرافات گرفته است. ما آدم های مذهبی هستیم اما خرافی نیستیم مذهبی که من قبول کرده ام امام صادق و امام باقری دارد که در مسجد می نشستند و با مخالفانشان بحث می کردند. الان اوضاع مملکت را ببینید؛ خرافات که آفت دین است همه جا را گرفته باید بنشینیم و فقط نگاه کنیم؟ نمی شود وقتی این مردم این همه در زحمت باشند ما هم ناراحت هستیم. حداقل باید از راه شهدایمان دفاع کنیم. بچه های ما هر روز سئوال دارند و ما باید جواب سئوالات بچه هایمان را بدهیم. وقتی مسئولین مملکتی به راحتی دروغ می گویند به شعورما توهین می شود . این دروغ گویا مسری شده که قبلا فقط یکی دو نفر دروغ می گفتند اما الان همه دروغ می گویند، ما واقعا نمی توانیم وضعیت موجود را تحمل کنیم. به راحتی دروغ می گویند و کسی هم احساس مسئولیت نمی کند. کسی خود را پاسخگو نمیداند. همان نامه ای که من برای آقای جعفری نوشتم مربوط به دو هفته قبل بود؛ یعنی ما مخصوصا دو هفته صبر کردیم ببینیم آیا این آقا احساس مسئولیت میکند بیاید بپرسد که درد شما چیست؟ نکرد و ما نامه را منتشر کردیم.

 

خانم باکری اشاره کردید به راه شهدا و خون شهدا و … من میخواهم جسارتی بکنم و سئوالی را بپرسم که مدتهاست دغدغه ام است. برمیگردم حتی به قبل از 4 سالی که اشاره می کنید. همواره در برخورد با مطبوعات، روزنامه نگاران، گروهها یا فعالان سیاسی و … صحبت از این بود که جمعی از خانواده های شهدا شکایت کرده اند و ….

باور کنید هیچ وقت این گونه نبوده. ما هیچ وقت وارد این مقولات نشده ایم. ما آدم های منطقی و عاقلی هستی.م آخر کجا چنین حرف هایی زدیم یا چنین شکایت هایی کردیم؟ خانم همت و من کار دیگری می کردیم اصلا کاری به این قضایا نداشتیم. یک بار آمدند برای برنامه روایت فتح با ما مصاحبه کردند ما هم صادقانه حرف زدیم خیلی ها جذب شدند. چطور شد آن موقع که از شهدا حرف میزدیم ، حرف هایمان درست بود اما الان که می گویم شهید باکری در خیابان زنی را نمی زد، شهید باکری دروغ نمی گفت، شهید باکری فحاش نبود و …. با ما این گونه برخورد می کنند؟ حرف هایمان که همان حرف ها هستند تغییری هم نکرده چرا چنین می کنند؟ ما واقعا تا قبل از جریانات اخیر کاری نداشتیم. خودشان آن موقع آمدند ضبط کردند و پخش کردند اما در جریانات اخیر، ما مخصوصا خودمان را معرفی کردیم مخصوصا خواستیم مردم بدانند خانواده های شهدا مثل این آقایان فکر نمی کنند و با مردم هستند. نمیدانم کدام خانواده ها را جمع می کردند و می بردند اما ماها نبودیم.

 

 کسی را نمی آوردند همیشه به صورت جمعی فقط مطرح می کردند که مثلا جمعی از خانواده های شهدا از فلان روزنامه شکایت کرده اند و ….

دروغ می گفتند. از خون شهدا سواستفاده می کردند. شما ببینید الان هم من دارم از همان خون شهید حرف میزنم چرا حرفم را گوش نمی دهند؟ اتفاقا همین باعث شد آشکار شود که دروغ می گویند. بهتر از این چگونه می توانست آشکار شود؟ اتفاقا مردم باید بفهمند این آقایان از ما نپرسیده صاحب خون شهدای ما شده بودند. به قول خانم همت، یتیم را ما بزرگ می کنیم به این آقایان چه ربطی دارد؟ ما تنها زندگی می کنیم آنها چه می دانند یعنی چی؟ می توانند بفهمند ما عزیز ترین کسانمان را از دست داده ایم یعنی چی؟ متاسفانه خانواده های شهدا تشکیلات و یا ان جی او نداشتند که دور هم جمع شوند و نظری بدهند و یا تصمیمی بگیرند. چند سال قبل من و خانم همت شروع کردیم و هر جایی اینها پرت و پلا می گفتند جواب میدادیم و از شهدا دفاع می کردیم . خانواده های شهدا واقعا این گونه نیستند که اینها نشان داده اند. خیلی ها همراه مردم هستند و من واقعا مانده ام و از دیروز به این فکر میکنم که اینها چه کسانی هستند که به این راحتی همه کسانی که برای این مملکت مفید هستند را متهم می کنند شایعه پراکنی می کنند و …

 

خانم باکری همین سئوالتان را از خودتان می پرسم چه کسانی هستند و چرا ؟

قدرت. یک زمانی باور نمی کردیم و فکر میکردیم کسانی که نماز شب می خوانند، تزکیه نفس دارند و … اما اکنون باور کرده ام که آدم ها عوض می شوند. قدرت به مذاقشان خوش آمده و این آقایان یک شکست درست و حسابی خورده اند. جهاد اصغر و جهاد اکبر را شنیده اید؟ جهاد اصغر همان جنگ بود که یک کاریش کردند اما در جهاد اکبر همه لنگ زدند. شکست خوردند خیال کردیم هر کسی تسبیح برداشت و محاسنی گذاشت ……. اشتباه بزرگی کردیم ساده اندیش بودیم اما جوان های امروز این گونه نیستند دقیق هستند همه چیز را حلاجی می کنند.  قدرت به مذاق آقایان خوش آمده اما مطمئن باشید نخواهد ماند من یقین دارم که از نفس شان شکست خورده اند و امیدوارم فقط همین باشد چون گاهی این به دهنم خطور می کند که نکند اینها وابسته به جایی هستند و حساب شده تربیت شده اند که این گونه آدم های مفید و درست را شناسایی و حذف می کنند. نمیدانم واقعا!