هفته دوم اسفند برای” نگاه هفته” چهارشنبه تما م می شود. هفته ای که یکشنبه اش هم تعطیل است. با اینهمه بازار خبر رونق دارد. سرنخ ترورهای شخصیتی و فیزیکی به کیهان می رسد. تیم های ترورش رو می شوند. همه می فهمند از ۲۵۰ میلیارد دلار درآمد نفتی فقط ۵ میلیاردش باقیمانده است. چماقداران، دانشگاه دیگری راگورستان می کنند. بحث شیرین رابطه با آمریکا داغترین موضوع روز است و اتوموبیل بی ترمز احمدی نژاد دارد به لب دره می رسد…
حزب شیخ کروبی که حالا غلامحسین کرباسچی را درتیمش دارد و درعالم رقابت با خاتمی میر حسین موسوی را “پوش” می دهد، این سخن اورا تیتر اول روز شنبه اش می کند: “صدقه راه به توسعه نمیبرد.”
محمد خاتمی که اگر هر اتفاقی بیافتد، خونش به گردن برادر حسین است در پاسخ به احمدینژاد می گوید: “جامعه سربلندتر از آن است که از جیب خودش صدقه بگیرد.”
آماری ازکارنامه 4 ساله دولت احمدی نژاد تیتر می شود: “۲۵۰ میلیارد دلار فروش نفت، ۵ میلیارد دلار ذخیره ارزی!” و توضیحی به دنبالش: “هرچند در سه سال گذشته اقتصاد ایران مملو از درآمدهای سرشار نفتی بوده است اما درست در همین دوران نیز ذخایر ارزی بدترین روزهای خود را مزمزه کرده است. تحلیلگران اقتصادی با توجه به اطلاعات موجود، حداقل درآمد ارزی ایران در این دوران ناشی از فروش نفت را بیش از 250 میلیارد دلار ارزیابی میکنند و بر این باورند که بر اساس قوانین موجود با این میزان فروش نفت حداقل باید 107 میلیارد دلار وجه نقد در حساب ذخیره ارزی وجود داشته باشد.البته چند ماه پیش نمایندگان مجلس با گفتن این خبر که فقط 7 میلیارد دلار در حساب ذخیره ارزی تهنشین شده است پرده از اتفاقی برداشتند که میتواند به نوبه خود برای تاریخ اقتصاد ایران ماندگار باشد. این اما تمام ماجرا نیست. پس از نزاع شکل گرفته بر سر موجودی حساب ارزی مسوولان بانک مرکزی موجودی این حساب را 25 میلیارد دلار اعلام کردهاند؛ رقمی که باز هم با 107 میلیارد دلار ادعای تحلیلگران اقتصادی فاصله زیادی داشت.”
تیتر و خبر از روزنامه اعتماد ملی است که با آمدن تیم محمد قوچانی کلی دوپینگ کرده است.
میرحسین موسوی که باعبارت “نخست وزیر دوران دفاع مقدس” بیادش می آورند و هنوز واژگان آشنایی را لباس اسلامی می پوشاند می گوید: “هژمونی طبقات فرادستتر در حال فراگیرشدن است. الآن تعجبی ندارد که ما گلابی چینی و انگور آفریقای جنوبی بخوریم و با خودروهای چند صد میلیونی در خیابانها مانور بدهیم و هر روز خبر توقف و تعطیلی این کارخانه یا ورشکستگی آن و یا این تاجر را بشنویم.” و نتیجه می گیرد:“یکی از بدترین شرایط را درکشورهای منطقه داریم.”
موسوی هم که می خواهد مانند احمدی نژاد به “ارزش های اول انقلاب” برگردد ـ منتها از سمت چپ ـ آخرین سخن این هفته اش این است: “مصرف درآمد نفت با اهداف کوتاه مدت پایمال کردن حقوق نسلهای آتی است.”
مهندس عزت اله سحابی از محمدخاتمی پشتیبانی می کند، اما حرف های موسوی را می شکافد: “پول نفت سر سفره تجار رفت. تاکید افراطی بر تداوم واردات لجام گسیخته در عمل منجر به بهره مند شدن تجار از سود بیشتر و افزایش فشار بر فقرا به دلیل دامن زدن دولت بر تزریق نقدینگی و رشد تورم شده است.زمانی که دولت در یک سال بیش از 50 میلیارد دلار واردات انجام می دهد به این معناست که بین 15 تا 30 درصد سود این حجم از واردات نصیب تجار می شود. در مقابل کشاورزان ایرانی و فعالان صنایعی همچون نساجی با زیان قابل توجه مواجه می شوند.”
پول نفت که چهار سال پیش قرار بودسر سفره فقرابرود وبعد به “صدقه” 25 هزار تومانی تبدیل شد، تنها به جیب تجار وسرداران میلیاردی نرفته است، مصارف دیگر هم داشته است.
به نوشته روزنامه جمهوریت این هفته بعد از توبیخ شدید استاندار یزد بعلت افشای دستورالعمل محرمانه اش به فرمانداران شهرهای استان، معلوم می شود: “در سفر احمدی نژاد به استان یزد زادگاه سید محمد خاتمی که یکی از مهمترین سفرهای استانی احمدی نژاد به شمار می رفت، صدها دستگاه اتوبوس از شهر های مختلف استان، مردم را رایگان به شهر یزد مرکز استان آوردند و برای آنان وعده های غذایی صبحانه، ناهار و شام نیز در نظر گرفته شد و در عین حال مبالغی پول هم به تعدادی از مردم پرداخت شد.”
ریخت و پاس بی حسابی که قطعا محدود به این سفر نبوده است. سفرهائی که به نوشته عبد الجبار کرمی ـ نماینده کردستان ـ هیچ سودی برای مردم نداشته است: “دیگر بس است این سفرهای پوچ و تهی که تاکنون حتی یک ریال هم برای روستایی دردمند نفعی نداشته، چون حق آنها با جولان زدن در روستاهاگرفته نمیشود و با این سفرهای روستایی پر وعده و وعید، پوچ و تهی و بدون بودجه و اعتبار چیزی محقق نمیشود، به آن ذات بیهمتا سوگند، مردم از عوام فریبی خسته شده اند و همه چیز را میفهمند اما بیان نمیکنند.”
بیهوده نیست که حمید رضا جلایی پورمی نویسد: “رشد افسردگی مصرف ما را به ۱۰ میلیون قرص مسکن رسانده است.” و یک عضو هبات علمی دانشگاه تهران، خبر می دهد: “۷۸ درصد مردم به هم اعتماد ندارند.در جامعهای که ۳۰ سال پیش انقلاب معنوی کرده است امروز به دروغ رسمی گفتن رسیده یعنی در سطوح بالا که باید نماد صداقت و راستی باشد و متاسفانه دولت نهم دروغ رسمی و آماری را رایج کرده است.”
سکانداران کنونی هم بی توجه به فاجعه درحال انفجار ایران، به گفته مهدی کروبی:” به هر قیمتی می خواهند قدرت را حفظ کنند.” و از مرده و زنده و “شهید” مایه می گذارند.
این هفته نوبت می رسد به “برنامه دفن شهید در دانشگاه پلی تکنیک.”
به نوشته خبر نامه امیر کبیر “چماقداران همراه هیات های سینه زنی و مداحی در خیابان انقلاب از روبه روی دانشگاه تهران” حرکت می کنند و “کمتر کسی تصور می کرد که این نیروی جیره خوار، در دانشگاه پلی تکنیک به سیل مخالفان دفن شهید در دانشگاه برخورد کند.” مخالفینی که شعار می دادند “دیکتاتور زمانه ـ شهیدشهد بهانه” تا مخالفت خود را باتبدیل دانشگاه به گورستان اعلام کنند.
“دولت سایه” که به گفته محمدرضا جلایی پورحکومتی 12 ساله دارد و “امروز هر چهار رکنِ استقلال، آزادی، جمهوری و اسلامی را با فعالیت مستمرِ ش به سخره گرفته” توپخانه کیهان را از هم اکنون علیه رقیب اصلیش محمدخاتمی بکار انداخته است.
عضو دفتر سیاسی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در گفتگو با پایگاه خبری یاری، حرفهائی می زند که یک سایت فارسی زبان این تیتر را ازآن بیرون می آورد: “تیم های ترور کیهان آماده ترورهای انتخاباتی شده اند.”
او می گوید: “اقتدارگرایان به هیچ وجه فکر نمی کردند خاتمی وارد صحنه انتخابات شود. از آخرین راهکارهای آنها رد صلاحیت خاتمی بود که به دهها دلیل این موضوع منتفی است. به همین دلیل این جریان به تهدید جدی برای حذف فیزیکی روی آورد تا بتواند زمینه را برای پیروزی خود فراهم کند”.
جریان اقتدارگرا در اینگونه اقدامات سابقه دارد. بارزترین این اقدامات ترور حجاریان و همچنین مسائلی مانند 18 تیر و کوی دانشگاه بود که نشان داد آنها برای خانه نشین کردن جبهه اصلاحات از هیچ کاری فروگذار نمیکنند. سرمقاله کیهان بدون جمع بندی های جدی و تصمیمات برخی جایگاه ها گرفته نشده است. زمانی که حجاریان ترور شد گفتند که کار عوامل خودسر بوده است، اما این سرمقاله با توجه به جایگاه کیهان و مدیر مسوول آن یک یادداشت خودسر نیست و گرفتاری های اقتدارگرایان به احتمال قوی آنها را به سمت این گونه اقدامات خواهد برد.دغدغه خاتمی بعد از کشف قتل های زنجیره ای این بود که می خواست ریشه این تفکر را در همه بخش های کشور بخشکاند، اما سرمقاله کیهان نشان داد که این تفکر زنده است و مدیریت کیهان نیز نماینده آن است.
محسن آرمین- سخنگوی سازمان- هم “پته” کیهان را روی آب می ریزد: “این اولین بار است که در انتخاباتی در ایران کاندیدایی تهدید به ترور و قتل می شود. این تهدید و خط و سرانجام این جنایت زشت نیز نتوانست حضور نظامیان در قدرت را تضمین کند. بنابراین آقایانی که خاتمی را با بی نظیر بوتو مقایسه می کنند و نسبت به سرنوشتی نظیر بی نظیر بوتو برای خاتمی هشدار می دهند باید روشن سازند ژنرال مشرف ایران کیست و چه نسبتی میان نظامیان ایران و پاکستان وجود دارد؟ جای این سئوال وجود دارد که چرا کیهان و شخص آقای شریعتمداری که نماینده رهبری در این مؤسسه است و به عنوان نماینده یک نهاد اجماعی که انتظار می رود بیش از همه، جانب بی طرفی را حفظ کند و از عرصه منازعات و رقابت های سیاسی ارتفاع بگیرد، شأن این نهاد را حفظ نکرده، رهبری این عملیات را برعهده گرفته است و در اتخاذ مواضع افراطی و خشن و ایجاد رعب و وحشت در جامعه، گوی سبقت را از رادیکال ترین و افراطی ترین باندهای دخمه نشین ربوده است؟”
دیگرمرکز فرماندهی تروروشخصیت، پرونده سازی و محو فیزیکی کاملاشناسائی شده است: تهران- خیابان فردوسی ـ روزنامه کیهان.
برخی سازمان هاو احزاب هم عزل “برادر حسین” را از رهبری می خواهند. آیا عملی می شود؟ هنوز معلوم نیست. اما هنوز درکار دریدن هرکسی است که خلاف میلش نفس بکشد.
بدنبال فتوای قضائی دادستان کل کشور، دُری نجف آبادی درباره ممنوع بودن آئین بهائیت درایران، به خانه دهها بهائی از قبل شناسائی شده در تهران یورش امنیتی برده می شود و شمار زیادی از اعضای خانواده های بهائی دستگیر می گردند. در یورش دیگری، شماری از اعضای خانواده های برخی اعدام شدگان قتل عام زندانیان سیاسی 1367 در تهران دستگیر و به بند 209 وزارت اطلاعات در زندان اوین منتقل می شوند.
حسینیه دراویش گنابادی در اصفهان تخریب می شود و شماری از دراویش که در حسینیه بودند دستگیر و به اوین منتقل می شوند.
بعد نوبت به ورزشی نویسان می رسد.تعدادی از روزنامه نگاران ورزشی ایران بازداشت و روانه زندان اوین می شوند.
هفته دوم اسفند در جهان هفته ای عادی است بدون تعطیلی و به نوشته یک سایت فارسی زبان “هفته، هفته ایران” است.
در منطقه نتایج انتخابات اسرائیل معلوم می شود. اغلب صاحب نظران معتقدند پیروزی تندروها که نخست وزیری را تقدیم نتانیاهو می کند، حاصل سیاست تندروانه حماس است که با حمایت های جمهوری اسلامی عملیاتی می شود.
گزارش محمدالبرادعی هم انتشار می یابد و ایران را در صدراخبار جهان قرار می دهد.به گفته رئیس آژانس بین المللی اتمی: “ایران به طور قابل ملاحظهای توسعه برنامه مناقشه برانگیز غنیسازی اورانیوم را کند کرده است. علت این مسئله، «سیاسی» است و ایران منتظر است تا نشانههای مصالحه جویانهای از دولت جدید آمریکا دریافت کند.”
وزارت خارجه امریکا بلافاصله به این گزارش واکنش نشان می دهد: “این گزارش نشان داد که فرصت دیگری برای رفع نگرانی های بین المللی از فعالیت های اتمی ایران از بین رفت. جامعه بین المللی نمی تواند به این مساله اعتماد داشته باشد که برنامه اتمی ایران صلح آمیز است.”
هنوز بحث بر سراین موضوع ادامه دارد کهگزارش روزنامه گاردین از “پیشنهادات ناکام مانده برای معاملات پشت پرده اتمی” پرده بر می دارد.
به نوشته گاردین- به نقل ازسر جان سورز، نماینده فعلی انگلستان در سازمان ملل “ایران به انگلستان پیشنهاد کرد حاضر است در برابرانعطاف بریتانیا در برابر برنامه ای اتمی ایران به بمب گذاری های جاده ای در عراق پایان دهد.”
این چندمین بار است که تلاش جمهوری اسلامی برای مذاکره وتوافق پنهان با آمریکا و انگستان از پرده بیرون می افتد. در مذاکره پنهان می توان سهم بیشتری از ایران را فروخت وامتیاز گرفت و بعد شکست دشمن را در بوق کرد.
در مذاکره علنی همه خواهند دانست چه می گذرد. توافقات کدام است. کیهان با مذاکره مخالفت می کند، یا دارد خاک در چشم حقیقت می پاشد؟ به تعبیر حمید رضا جلائی پور “دروغ پراکنی و عظمت طلبی قلابی” را الغاء می کند. از “امپراطوری ایران” سخن می راند و می نویسد:
” تقابل بین ایران و آمریکا که لایه بیرونی آن ظاهراً مواجهه دو حکومت است، طی سه دهه اخیر، با وجود فراز و نشیب های مختلف، به یک رویارویی ماهوی که از هویت متضاد طرفین حکایت می کند، تبدیل شده است.”
اما فصل، فصل گفت و گوی آشکار است. مقامات جمهوری اسلامی”سیگنال” های خاص برای آمریکا می فرستند.
انواع و اقسام رابطین و میانجی ها پیدا شده اند. سفیر ایران در برلین از تمایل المان به میانجیگری بین ایران و امریکا خبر می دهد. علیرضا شیخ عطار تاکید می کند: “هر کشوری که بخواهد برای حل مسائل بین ایران و امریکا اقدام کند باید طرح مشخصی ارائه کند.”
روزنامه اعتماد می نویسد: “پیش از این نیز حسن قشقاوی سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، اواسط آبان ماه امسال در واکنش به پیشنهاد ترکیه برای میانجیگری، گفته بود مسائل ایران و امریکا فراتر از مباحث معمولی و سیاسی دو کشور است که با میانجیگری کشوری ولو با حسن نیت قابل حل و فصل باشد.”
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتگو با الجزیره، باردیگر اشغال لانه جاسوسی راسیاستمدارانه توجیه می کند و به صراحت می گوید: “از تغییر رویکرد اوباما نسبت به ایران استقبال میکنیم. ما خواهان تخاصم همیشگی با آمریکا نیستیم. جمهور ی اسلامی قصدی برای قطع رابطه با ایالات متحده نداشت و این آمریکا بود که رابطه را قطع کرد.”
گرهاردشرودر ـ صد راعظم سابق آلمان- به تهران می آید. دیدارهای متعددی می کند که محتوایش کاملا سری می ماند.هاشمی رفسنجانی در دیدار با او می گوید: “جمهوری اسلامی ایران از مذاکره هستهای بدون شرط و در شرایط برابر ابایی ندارد.”
شاید سخن شرودردراین دیدار همان “پیام” او باشد: “بدون همکاری ایران و آمریکا مشکلات کنونی منطقه و جهان برطرف نخواهد شد.”
شرودر نرفته، جلال طالبانی در راه است. او فرداـ پنج شنبه ـ به تهران می رسد و بعد به واشنگتن می رود.هنوز معلوم نیست، طالبانی نیز حامل پیام ویژه ای از جانب اوباما برای رهبر جمهوری اسلامی هست یا نه.
بشار اسد که دارد با هدف بهبود روابط سوریه و آمریکا دردمشق با جان کری مذاکره میکند، به امریکا پیشنهاد می دهد مذاکره با تهران را به بعد از انتخابات موکول نکند.
احمد توکلی از همه جلوتر می رود: “برای رابطه با آمریکا تغییر رفتار میدهیم.”
دکترسیدولی رضا نصر که به عنوان مشاور امور خاورمیانه آمریکا برگزیده شده پیشنهادش این است:
“مصالحه و تجارت واشنگتن با تهران برای تعامل با ایران.” این سخن او سخت قابل توجه است: “دولت های عرب دور هم جمع شده اند تا یک دولت کارآمد را در عراق ایجاد کنند، زیرا نگرانند سقوط بغداد، نفوذ ایران را در آنجا تحکیم بخشد. نگرانی از تفوق شیعه در منطقه، عربستان سعودی و مصر را متقاعد ساخته است تا به شدت به مهار حزب الله کمک کنند. طبق این برنامه، اسرائیل و دشمنان قدیمی عرب آن که منافع مشترکی در لطمه زدن به قدرت ایران و متوقف ساختن حماس دارند، به پرونده اسرائیل و فلسطین باز خواهند گشت. این امر، تمرکز خاورمیانه را از مساله پیچیده و کهنه فلسطین به فشار بیشتر بر تهدید ایران تغییر خواهد داد…”
موضوع وقتی مهمتر می شود که نظرسنجی تلویزیون الجزیره نشان می دهد: “90 درصد اعراب، نظام سیاسی حاکم در ایران را دشمن میدانند. طبق این نظر سنجی ملتهای عربی به شدت از سیاستهای نظام حاکم بر ایران ناراضی هستند و در پاسخ به این سؤال که «به جای دشمنی با ایران بهتر است از دستاوردهای انقلاب آن استفاده کنیم» ۹۰ درصد آنها جواب منفی دادند.”
ودرست درهمین اوقات که غروب سه شنبه 6 اسفند 1387 است، این خبر منتشر می شود: وزیران کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در نشست ریاض خواهان محکومتی سخنان علی اکبر ناظق نوری توسط دولت ایران شده اند. علیاکبر ناطق نوری، رئیس بازرسی ویژه دفتر رهبری ایران، روز ۲۲ بهمن، در سخنرانی خود در شهر مشهد گفته بود: “در دوران محمدرضا پهلوی یک استان ما که امروز کشوری به نام بحرین شده است از دست ما گرفته شد. آن زمان بحرین استان چهاردهم ما بود و در مجلس شورای ملی هم نماینده داشت.”
هفته کوتاه پر خبر به آخر می رسد. اوضاع جهان چنان است که پادشاه ۸۶ ساله عربستان آستین ها را بالا زده تا “عربستان سعودی؛ پاورچین پاورچین به سوی اصلاحات” برود.
و در ایران ما هنوز طالبان شیعی حاکم، بر سیاست های غلط سی ساله پامی فشارند. با اندیشه ترور به استقبال انتخابات می روند و در اندیشه امپراطوری هستند، تا خود بر تخت آن فخر بفروشند ومردمان گرسنه امروز را موعظه کنند تا دراندیشه فردا باشند.
در تهران نفس بهار می زند. پونه ها در کوه شکفته اند و ایران به سوی سال سرنوشتی دیگری می رود.