دولت در کجای امور است؟

ثمینا رستگاری
ثمینا رستگاری

اتفاقی که روز چهارشنبه در مجلس افتاد فارغ از چند ساعتی خشم و هیاهو برای عزل یک وزیر، و البته موفقیت در انجام آن مقصود، معناهای دیگری هم داشت. یعنی آمدن و رفتن فرجی‌‌دانا تمام قصه نبود و داستان با آن ‌الله‌اکبر قرایی که نماینده مخالف فرجی‌‌دانا بعد از شنیدن خبر عزل او سر داد، تمام نشد. استیضاح فرجی‌‌دانا آغاز پرسش‌هایی جدیدی در میان جامعه است؛پرسش‌هایی که سه سال پیش رو دست از سر ما برنخواهد داشت و با هر مناسبتی سر بر خواهد آورد. مثلا این پرسش که چرا فرجی‌‌دانا به دلیل عمل به وعده‌های رییس‌جمهور در دانشگاه توسط مجلس عزل شد؟ چرا مجلس مدام به وزرا کارت زرد و قرمز می‌دهد؟ دولت اعتدال با این مجلس چه کار می‌تواند بکند؟ اصلا با وجود چنین طرز تفکری در مجلس از دولت چه کاری برمی‌آید؟بهتر است در ابتدای کار نگاهی به خود عبارت‌های درخواست‌کنندگان استیضاح بیفکنیم:

«عدم پایبندی فرجی‌‌دانا به رویه‌های قانونی مصالح کشور و مشی اعتدال /
ایجاد و فراهم‌سازی بستر و ترویج افراطی‌گری در دانشگاه‌ها /
عدم پذیرش و سرگردانی پذیرفته‌شدگان قانونی بورسیه‌های تحصیلات تکمیلی /
ارائه مجوز پذیرش افراد رد صلاحیت شده در این دوره‌ها
بازگرداندن برخی اساتید اخراج‌شده /
منصوب کردن عناصر دارای سابقه مشخص در فتنه ۸۸در مسوولیت‌های مهم ستادی ‌وزارتخانه و نصب افراد دارای سوابق تند و افراطی به ویژه در مدیریت‌های میانی دانشگاه‌ها.” این جملات عینا از متن درخواست استیضاح نقل شده و برداشت و منظور ما نیست. این اتهام‌ها که فرجی‌‌دانا به یک‌یک آنها پاسخ گفت، چند ویژگی مهم دارد: اول اینکه بند نخست آن یعنی عدم پایبندی فرجی‌‌دانا به مشی اعتدال نشان می‌دهد که استیضاح کنندگان معنای اعتدال را بهتر از رییس‌جمهور مبدع اعتدال می‌دانند چرا که فرجی‌‌دانا وزیر دولت اعتدال است اما به دلیل نداشتن مشی اعتدالی عزل می‌شود. این نکته دستاورد جدیدی در عرصه سیاسی است؛ عده‌یی که در تعریف هویت اصولگرایی خود ناتوان بوده متر و معیار اعتدال را به دست گرفته و با آن وزیر عزل می‌کنند. فارغ از این طنز تلخ، بقیه عبارات همان حرف‌هایی است که هشت سال تمام شنیده‌ایم: “افراطی”، “افراد رد صلاحیت شده”، “استاد اخراج شده”، “افراد دارای سوابق تند”، “عناصر دارای سابقه مشخص در فتنه ۸۸” و…. اینها همه حرف‌هایی بود که سالیان متمادی برای حذف افراد به کار می‌رفته. این اتهام‌ها به پیشانی خیلی از دانشجویان و روزنامه‌نگاران و مسوولان دیروز و پریروز چسبید و هیچ‌وقت هم معنای مشخص آن برای جامعه تعریف نشد. فقط مانند اسم یک بیماری مسری راهی برای استخدام نکردن و به کار نگرفتن ناقلان ادعایی آن بیماری عمل کرد. انتخابات ۹۳ دقیقا واکنش مردم به چنین اتهام‌زنی‌هایی بود. مردم سال گذشته با وجود تمام ناامید‌ی‌ها و سرخوردگی‌ها آمدند و رای دادند که این فضای غبارآلود جای خودش را به فضای سالم سیاسی بدهد و به قول فرجی‌دانا یک جوان از سن ۲۲ سالگی تا پایان عمر مجبور نباشد بار چنین اتهامی را بر دوش خود حمل کند و برای همیشه از هستی ساقط شود. دوم اینکه حل مساله ستاره‌دار کردن دانشجو و بازنشسته کردن اساتید و غیرقانونی بورسیه کردن پسر دایی و دختر خاله هم دقیقا همان کارهایی است که روحانی وعده انجامش را داده بود. حالا انداختن وزیری که داشت چنین می‌کرد چه معنایی دارد؟ آیا این عده ازنمایندگان از نتیجه انتخابات و چرایی رای آوردن حسن روحانی بی‌خبرند؟ نمی‌دانند چرا همه کاندیداهای آنها روی هم رفته، رای کمتری از روحانی آوردند.
آیا آنها می‌خواهند ثابت کنند که نمایندگان مردم لزوما خواستی مشابه مردم ندارند؟ مگر همان مردمی که رییس‌جمهوری را برمی‌گزینند نماینده هم انتخاب نمی‌کنند، پس چگونه می‌شود که رییس‌جمهوری یک چیز بخواهد و عده یی از نمایندگان عکس آن را طلب کنند؟
دولتی که به دلیل دادن وعده‌هایی مشخص مردم را به پای صندوق می‌کشاند برای عملی کردن آن وعده‌ها چه می‌تواند بکند؟ اگر آن وعده‌ها را عملی کرد و مدام از مجلس کارت زرد و قرمز گرفت چه؟ اگر خواست بر عهدش با مردم باقی بماند و ژنرال‌ها و سربازهایش را از او گرفتند چه؟ آیا دولت باید فقط خوب حرف بزند و کسی از او کاری نمی‌خواهد؟
آیا همین رویکرد نیست که جناح‌های سیاسی را بعد از موفقیت در انتخابات مجلس یا دولت به گرفتن آن نهاد دیگر هم وسوسه می‌کند زیرا یکدستی و یک کاسه شدن قدرت را تنها چاره انجام کار می‌داند.
آیا اینکه “نمی‌گذارند” ترجیع‌بند حرف‌های همه روسای جمهور شود یک قرار تاریخی است که ما از آن بی‌خبریم؟

منبع: اعتماد، دوم شهریور