رعنا فروهر
در نتیجه مشغولیت ذهنی دنیا به لیبی و مصر و موج اعتراضات ضد دولتی به راه افتاده در گستره خاورمیانه، افغانستان به چیزی شبیه یک جنگ فراموش شده تبدیل شده است. این وضعیت به زودی تغییر خواهد کرد زیرا دولت اوباما اکنون گفتگوهایی را با طالبان تنظیم کرده تا به نوعی به این جنگ نیم تریلیون دلاری پایان داده شود. بخشی از این طرح، پای کشورهایی نظیر عربستان سعودی و امارات متحده عربی را به گفتگو باز می کند. آمریکا پذیرفته است که بدون توافق منطقه ای، هیچ راه حل نهایی برای افغانستان وجود نخواهد داشت. البته امید به دریافت کمک از این کشورها ناچیز است؛ علتش هم جنگ جدیدی است که در منطقه به راه افتاده است: جنگ سرد میان ایران و عربستان سعودی.
تنش فزاینده میان ایران شیعه و حکومت سنی عربستان ممکن است نه تنها به تهدیدی علیه افغانستان بلکه علیه بهار عربی تبدیل شود. دولت های عربی مدتی است که تحت الشعاع این مناقشه منطقه ای، به تقویت نظامی خود مشغول بوده اند. سعودی ها به طور خاص احساس می کنند که تحت محاصره قرار گرفته اند: علاوه بر استقرار یک دولت شیعه در بغداد، سوریه نیز متحد کلیدی ایران است. دولت تحت نفوذ حزب الله در لبنان و حماس در محدوده خودگردان نیز متحدان دیگر ایران هستند. ضمناً شیعیان مخالف در یمن نیز حضور دارند، کشوری که صاحب مرز طولانی با عربستان است.
سعودی ها اعتقاد دارند ایران به شیعیان مخالف در یمن و بحرین کمک می کند. این یکی از دلایلی بود که سعودی، مداخله نظامی شورای همکاری خلیج فارس به بحرین برای سرکوب مخالفان را رهبری کرد و در عین حال ایران را به «زیر پا گذاشتن حق حاکمیت» کشورهای عضو این شورا متهم داشت. حدود دو سوم جمعیت بحرین را شیعیان تشکیل می دهند. ماه گذشته صدها معترض دستگیر شدند و ناظران حقوق بشر ادعا می کنند دست کم هفت نفر کشته شده اند و ممکن است بقیه دستگیرشدگان شکنجه شده باشند.
هرچند آمریکا وقوع سرکوب در سایر نقاط را محکوم کرده است، اما دولت این کشور در قبال بحرین لحن نرم تری انتخاب کرده تا به این ترتیب موجبات دلخوری دوستان خود در ریاض، جایی که کنترل 25 درصد منابع نفتی شناخته شده دنیا را در اختیار دارد، فراهم نیاورد. عربستان همین حالا هم از پشتیبانی آمریکا از سرنگونی حسنی مبارک، رئیس حکومت برجسته سنی منطقه، ناخشنود و خشمگین است.
یکی از نتایج این تنش منطقه ای، افزایش بهای نفت بوده است؛ قیمت نفت اکنون 120 دلار برای هر بشکه است و این خود یکی از دلایل اهمیت بحران در بحرین است. بحرین در مقایسه با کشوری نظیر لیبی یک صادر کننده کوچک محسوب می شود و با تأمین روزانه تنها 40هزار بشکه نفت خام، بخش کوچکی از نیاز جهانی را فراهم می کند و حجم اقتصاد این کشور کوچک است. اما ناوگان پنجم آمریکا در بحرین مستقر است و یک پنجم نفت مورد نیاز دنیا از گذرگاه نزدیک این کشور عبور می کند. احتمال افزایش تنش ها در این منطقه، بهای نفت را بالا نگه می دارد و مشکلی در برابر احیای اقتصاد جهانی است.
در همین حال، در کشورهای فاقد ثروت نفت نظیر مصر، اردن، لبنان و تونس ممکن است بازگشت به اوضاع نابسامان دهه های 1980 و 1990 رخ دهد، زمانی که متوسط رشد ناخالص ملی 2.7 بود (در مقایسه با رقم 5 درصدی دهه گذشته.) این کشورها برای ایجاد شغل و بهبود شرایط زندگی، عواملی که برای پیشگیری از وقوع ناآرامی های اجتماعی ضروری هستند، باید از رشد حداقل 6 تا 7 درصدی برخوردار شوند. آنچه در نتیجه اقدام یک میوه فروش تونسی به راه افتاد، به ما نشان داد وقتی بیکاری فراگیر به یأس و نومیدی تبدیل می شود، چه اتفاقاتی می تواند رخ دهد؟
دولت اوباما باید در جانبداری های خود در این بحران نگران کننده، نهایت احتیاط را بکند. تا اینجای کار، یک حمایت واکنشی از عربستان مشاهده شده است و علتش هم تا حدی وجود نگرانی از ایران مجهز به تسلیحات هسته ای در ذهن سیاستگذاران واشنگتن بوده است. اما این احتمال وجود دارد که ما اولویت های خودمان را از پایان فهرست نوشته باشیم. درحالیکه سخنان بسیاری درباره نقش همسایگان افغانستان در سرنوشت این کشور به میان آمده است، اما تاکنون از ایران دعوتی به عمل نیامده است. آن هم درحالیکه اشتراک مرزی، فرهنگی و تاریخی ایران با افغانستان، به حضور ایران در هرگونه فرایندی جنبه حیاتی می بخشد. باید امیدوار باشیم که جنگ سردی که خلیج فارس را دربرگرفته، به کابل سرایت نکند.
منبع: تایم- 1 مه 2011