در سپهرحقوق ومنافع ملی وبستر مدنی وچهارچوب حقوقی وقانونی راه سبز امید را باید تعریف کرد، رهبری نامتمرکزوخودجوشی که نهادها، احزاب، شبکه های اجتماعی باتوجه به اهداف مشخص به دنبال آن هستند.
بااین وصف باید توجه داشت که مجموعه وظایفی برای رهبری غیرمتمرکزنهادهای مدنی مرجع واحزاب وشخصیتها وجود دارد که درصورت تحقق آن شبکه های اجتماعی قدرتمند می شود. مهندس موسوی در بیانیه شماره 10 خود نگاه به ایران ودید به ارزشهای جمهوری اسلامی واجرای ظرفیتهای قانون اساسی دارد؛ ظرفیتهایی که همه مردم ایرانی می دانند و تنوع مذهبی، قومی، زبانی، اقوام ایرانی را در کلیت خود تایید می کنند.
اما نگاه محوری این نوشتار، شکافتن رابطه بین شبکه یا نهادهای مدنی غیر رسمی با نهادهای مدنی مرجع، احزاب وشخصیتهای سیاسی وفکری می باشد. بی گمان نهادهای مدنی غیررسمی به مانند شاخ وبرگهای تنومند یک درخت ریشه دار عمل می کنند ومحیط خانه، کار ومحافل دوستانه را شامل می شوند؛جمع های دوستانه از هواداران یک تیم ورزشی تامسافرتهای فامیلی ویا یک تیم کوهنوردی را شامل می شوند، فضای ادارات، مدارس ودانشگاهها، بازار وخیابان وکسبه را مملو از شوروشوق حق طلبی راه سبز امید می کنند؛ به عبارت ساده تر شبکه های غیر رسمی مدنی میهمانی ها، دورها وجمع های مطالعاتی ویا قرآنی وجلسات دعا ویا هیاتهای مذهبی وحتی صندوقهای قرض الحسنه را نیز شامل می شوند، در این رابطه هر فرد به شوروشوق باورها ویا برنامه هایی را تولیدویا همراهی می کندو مطمننا چنین طراوتی از سوی نهادهای مدنی غیر رسمی بسیار در جوشش سایر پایه های جنبش سبز تاثیر گذار خواهد بودو اما به واقع این نهادها دیالکتیک وارتاثیرگذاروتاثیرپذیرهستند، ایده وخلاقیتها در این نهادها بهتر تولید می شود وامکان شیوع وگسترش عملی آن نیز بیشتر است.
اما مهمتر آن است که در نهادهای مدنی غیررسمی می توانند محل آموزش این اصول مهم باشند:
1- پیروزی زود هنگام می تواند در واقع پیروزی نباشد؛ وتغییری از حالتی به حالتی دیگر میتواند باشد تا رسیدن به و وضعیت بهتر! “تجربه انقلاب اسلامی ومشروطیت در جلوی روی ماست”.
2- هدف باید مشخص، معین، دست یافتنی و قابل ارائه باشد؛باید در اوج رفتار اخلاقی و آرمانی تلاش کردتا به اهداف مشخص ومرحله ایی رسید مانند چند هدف که راه سبز امید آنرا معرفی کرده است.
3- روحیه کارجمعی در این نهادها می تواند ارتقا یابد.
4- رهبری مدنی در این جامعه جا می افتد؛رهبری مدنی که بر اساس قرار داد، محدودیت زمانی ورابطه حق وحقوق است.
5- سطح مبارزه به سطح زندگی نزدیک می شود وعین زندگی می گردد وگسست معمول میان مبارز، زندگی خانوادگی ودوستانه وغیر از بین می رود.
6- نوعی اعتماد بنفس در این جمع به وجود می آید.
7- کار جمعی این نهادهای غیررسمی بر تقویت کار جمعی نهادهای مدنی واحزاب می افزاید.
8- این نهادها وسیله ونیروی غیر وابسته به نهادها واحزاب در جامعه می شوند که ایده می دهند وایده می گیرند.
9- رشدتکامل شخصیت افراد در این نهادها شاید بارزترین ومفیدترین آن باشد از همین روی فعال مدنی وسیاسی می تواند بانی چنین جمعهای مدنی غیررسمی در محیط کار ومحافل دوستانه باشند، بدون اینکه بخواهند رابطه هژمونی طلبی در این جمع ایجاد کند؛این نهادها مدنی غیررسمی ضرورت دمکراسی خواهی است.
نهادهای مدنی مرجع:
نهادهای مدنی مرجع پایه واساس دمکراسی هستند که رودهای کوچک نهادهای غیررسمی را یاری می دهندویاری هم می گیرند، آنها در حقیقت رودخانه یی هستند که که نتیجه رشدو تکامل نهادهای مدنی غیررسمی هستند؛رابطه حوزه علمیه را با هیات مذهبی را همه می دانیم، وجود هیات و حوزه علمیه شهر به یکدیگر پیوند خورده است.
نهادهای مدنی مرجع زمانی قدرتمند می شوند که بتوانند مخاطب گسترده مستقیم داشته باشند.
یک جمع معلمان در یک مدرسه درتعامل با انجمن صنفی معلمان شکوفاتر می شود وانجمن صنفی نیز در رابطه با جمع معلمان در یک محله یا دبیرستان، قدرتمندتر می گردد، اما بدون رابطه با نهادهای مدنی مرجع، نهادهای مدنی غیررسمی نمی توانند موثر واقع شوند؛کارگران، معلمان، کارمندان، اقوام، اصناف و… در تجمع محلی یا صنفی، در پیوند با نهاد مرجع مدنی می توانند قدرتمند شوندوفراخوان یک نهادمدنی مرجع درصورت ارتباط با نهادهای غیررسمی نشان ازقدرت آن میدهد؛باید پذیرفت، جامعه مدنی ما بی اندام است، در نیجه حالت ژله ایی دارد؛باید این نهادها را اندام وار کرد، نهادهای مدنی مرجع شامل زنان، اقوام، اصناف و… می باشند که باید به رسمیت شناخته شوند ومورد تعامل قرار گیرند واز سوی احزاب شخصیتها ورهبری جنبش سبز مورد اعتماد واقع شود.
به عبارتی فقط انجمن اسلامی معلمان وجود ندارد، بلکه چند نهاد مرجع معلمان، کارگران، کارمندان، پزشکان ومهندسان وجود دارد که درصورت توافق با نهاد مرجع بر سر معیارها ومصداقها در حنبش سبز باید مورد توجه قرار بگیرند تا جنبش سبز مدنی قدرتمندتر شوند تا به اهداف حقوقی خود دست یابند.
این نهادها وجود دارند و در چهار سال گذشته بیشتر از احزاب سیاسی مطالبات مدنی را مطرح کرده اند ودر ازای آن بازداشت، زندان، محرومیت وفشار را تحمل کرده وبر فضای مطالبه محوری انتخابات تاثیر گذاشته اند.
می گویند مهندس موسوی در کوران فعالیتهای انتخاباتی خود بردو تجربه تاکید کرده:بالارفتن نگاه ملی وایران خواهی، خواسته ها ومطالبات اجتماعی.
این دو ویژگی را باید بیشتر مرهون فعالان ملی ـ مذهبی وملی و فعالیت های اقوام واصناف وزنان ایرانی دانست؛ آنها ایران را فقط زبان فارسی وتهران ومردان قلمداد نمی کنند؛ ایران انتزاعی که ریشه در تاریخ کهن دارد ومنافع کلی را داراست، درنهایت در خدمت حاکمان قرار می گیرد وعاقبت نیز همین حامیان خود را که برای ایران جان ومال می دهند سر کوب می کند. این نگاه جدید به نام ایران به عبارتی نگاه مدنی یا اجتماعی از ایران مجموعه ای جان دار می سازد که قدرتی فراگیری همه اقوام ایرانی را دارد.
نهادهای مدنی مرجع نیاز به نهادهای مدنی غیر رسمی دارند اما در عین حال بستر در برگیرنده را شامل می شوند، در نهایت این نهادهای مدنی گوناگون هستند که شبکه های غیررسمی را از قاعده دولت گرایی وپوپولیسم نجات می دهند ودر عین حال خود نیز از انزوا نجات می یابند ؛چراکه نهادهای مدنی مرجع در فقدان ارتباط با اجتماع منزوی یا فرقه ای می شوند و درعمل کارکرد ارتباطی خودرا به عنوان رابط جامعه واحزاب وحاکمیت ازدست می دهند. نهادهای مدنی پدیدآورنده جنبش سبز هم مدیون آن هستند؛جایگاه نهادهای مدنی مرجع در جامعه در حال مطرح شدن هستند اما در زیر فشار شدید قرار دارند(مانند انجمن صنفی روزنامه نگاران، کانون صنفی معلمان، کانون وکلا واصناف بازار ومهندسان وپزشکان وتشکلات مربوط به اقوام ایرانی اعم از مذهبی، قومی، ملی و… )
نهادهای مدنی مرجع در ارتباط با نهادهای غیر رسمی می باید:
1- وجود آنها را به رسمیت بشناسد.
2- رابطه تعاملی با آنان برقرار کنند.
3- در شکوفایی آنها بکوشند.
4- جنبش سبز باید تنوع این نهادها را به رسیمیت بشناسد ودید اثباتی به آنان نگاه کند.
5- نظرات این نهادها را مورد بررسی قرار دهد وطرف مشورت قرار بگیرد.
6- نهادهای مدنی مرجع در عین حفظ استقلال، ارتباط با جنبش سبز را در اولویت قرار دهند.
7- توافق حداقلی بر سر خواسته ها را باور کنند وبر سر تحقق آن بکوشند.
8- نهادهای مدنی مرجع، رهبری مدنی که بر اساس توافقات مصداقی، رهبری مشروط است در عمل اثبات کنند و در تقویت این دیدگاه بکوشند.
9- نهادهای مدنی مرجع باید توجه کنند که درصورت سرکوب جنبش سبز امکان فعالیت مستقل آنان بسیار مشکل می شود.
احزاب سیاسی
احزاب سیاسی در عنوان محل تجمع وممکن کننده چرخش قدرت سیاسی بازیگر در پارلمان، انتخابات وسیکل های دولت مورد توجه هستند، اگرچه در ایران به دلیل عدم قدرتمندی جامعه مدنی چنین کارکردی ندارند وشخصیتهای سیاسی قدرتی برابر با احزاب سیاسی ویا بیشتر دارند؛با این حال در این سالهای اخیر چند حزب اصلاح طلب دردرون حاکمیت وبیرون از آن با طرح دیدگاهها واجرای رفتار هایی در فضای سیاسی کشور تاثیر گذار بوده اند ؛به خصوص این احزاب کارکرد مطبوعاتی وانتخاباتی بیشتری دارند، احزاب مزبور به اعتقاد نگارنده بعداز مبارزات پارلمانی وبستن رسانه ها کارکرد عملی کمتری داشتند به خصوص از سال 84به بعد با این وصف اما نقش موثری در ایجاد جنبش سبز داشته اند ودر انتخابات در قالب ائتلاف وتشکل فراگیر قدرت تاثیرخود را نشان دادند، حال سخن این است که رابطه این احزاب با جنبش سبز باید چگونه باشد:
1- احزاب سیاسی همانند تیم های تشکیل دهنده لیگ فوتبال که در صورت نشاط وقدرت جنبش سبز را که همانند تیم ملی است را یاری می رسانند. -پس وجود آن ضروریست-
2- احزاب سیاسی نقش تحریک وفعال کردن بسیاری از نیروهای حزبی وغیر حزبی را دارند، این نیروها در انتخابات فعال شدند وبر جامعه تاثیر گذاشتند، این تاثیر در شرایط فعلی به ارائه تحلیل و… چشم انداز وتوضیح اما واگرهای جامعه باشند.
3- احزاب سیاسی در ارائه راهبردها وتاکتیکها اهداف جنبش سبز را عملی کنند وپیش قدم شوند.
4- احزاب سیاسی، می باید استقلال نهادهای مدنی مرجع را به رسمیت بشناسند وایجاد نهادهای مدنی مرجع را تبلیغ وترویج وتوصیه کنند واز اعضا وهواداران خود بخواهند این نهادها را تشکیل ویاری دهند. چنین اقدامی بسیار ارزنده است.
5- احزاب سیاسی در جریان موج سبز باید تقویت نهادهای مدنی غیررسمی و مرجع ، در حقیقت آینده خود ودمکراسی را تضمین کنند ودر شرایط ایجاد شده امکان شکوفایی دمکراسی را مضاعف سازند.
6- احزاب سیاسی بر اساس معیارها ی اهداف معین مرحله ای با به رسمیت شناختن رهبری جنبش در عین حفظ استقلال وتقویت خود نشان دهند که تنوع وتکثر را در جامعه به رسمیت شناخته وبه آن یاری می رسانند.
7- احزاب از هژمونی طلبی به جنبش بپرهیزند، چراکه حتی احزاب واقعی در یک جامعه فراگیر نیستند ودر برگیرنده طبقات معینی هستند. شخصیتهای سیاسی، فرهنگی، هنری، ورزشی وچهره های معتبر؛این افراد که به عنوان چهره های معتبر درکنار نهادهای مدنی غیررسمی ورسمی واحزاب سیاسی تاثیرگذار هستند؛وبه واقع مروج، تحلیل گر وآسیب شناس خوبی هستند که خطاها را بهتر تشخیص می دهند. اما توجه به دعوت مخاطبان خود در فعالیت جنبش سبز از وظایف این چهره های تاثیر گذار است. درحوادث بعداز انتخابات موج برانگیختگی این چهرها قابل تحسین است منتها این حمایتها باید با توصیه های روشن وتحلیل های مثبت ونقدی همراه شود، در نزد ایشان تبیین وتحلیل با دلیری همراه شود وبه مردم جامعه امید وشجاعت ودرایت نشان داده شود.
در خاتمه این نکته را باید گوشزد کرد که نهادهای مدنی، نهادهای غیررسمی واحزاب در کنار هم، دست در دست با یکدیگر می توانند کارستان مسیر سبز را هموار کنند؛ در این میانه رهبری مدنی سیاسی جنبش سبز با توجه به معیارها ومصداقها قابل حمایت است؛چنین تجربه ای در جامعه ما جدید وبدیع است؛ باشد که کامیاب گردد.