آزاده انصاری فارغ التحصیل رشته نمایش از دانشکده هنرهای زیبا با گرایش نمایش عروسکی است. او در این سال ها به عنوان کارگردان نمایش های عروسکی بسیار فعال بوده و چندین نمایش را روی صحنه برده که از آن میان می توان به تنهاترین زیبای مرده، اپیزودهای مرگبار، ماه پیشونی و… اشاره کرد. ماکوندو تجربه ای تازه برای انصاری و گروه تئاتر معاصر به شمار می آید.
ماکوندو
کارگردان: آزاده انصاری. نویسنده: آرش پارساخو. موسیقی: فرشاد فزونی. طراح صحنه: منوچهر شجاع. طراح و ساخت عروسک ها: فرناز بهزادی. بازیگران: افسانه ماهیان، رامین سیار دشتی، فرزین محدث، علی میلانی، مرضیه ایمان خانی، فرزانه عاقلی، نسیم یاقوتی و نعیما کرمی.
مارکز نویسنده بزرگ عالم ادبیات کنار صحنه نشسته و داستان مردی بالدار روایت می کند که همچون فرشتگان بر مردم موکوندو ظاهر می شود و روایتگر زندگی آنها می شود.
رویاهای فانتزی مارکز
تئاتر عروسکی در ایران جایگاه بایسته ای ندارد. فعالیت های آن هرازگاهی و پراکنده هستند. حتی چند بار دفتر انجمن نمایشگران عروسکی تعطیل شد و تنها با تلاش اعضای آن دوباره جان گرفت. بهروز غریبب پور در این سال ها با اجرای اپرای رستم و سهراب و مکبث بسیار تلاش کرد هویت از دست رفته این نمایش را به آن باز گرداند و حتی برای آن تالارفردوسی را نیز ساخت. اما متولیان دولتی کمتر علاقه ای به تولید و اجرای این شکل آثار از خود نشان می دهند.
در همین بین کارگردان هایی مثل آزاده انصاری که در دل گروه فعالی همانند معاصر جای گرفته اند بسیار می کوشند تا این شکل رویا انگیز از نمایش را همچنان زنده نگاه دارند و مسئولین را هم مجاب کنند که به آنها اجرای عمومی بدهند.
نمایش موکوندو بر اساس داستانی از گابریل گارسیا مارکز به صحنه آمده است. کارگردان با نگاهی جزئی نگر به مخاطب خود یاد آوری می کند که آثار این نویسنده تا چه اندازه به دلیل ماهیت ساختاری خود قابلیت اجرا شدن در شکل نمایش های عروسکی را دارند.
نمایش موکوندو به شکل تلفیقی عروسکی و زنده اجرا می شود. این دو شیوه آنچنان با یکدیگر آمیخته شده اند که مخاطب هیچ یک را مخل وجود آن دیگری نمی بیند. بازیگران و عروسک ها کنار یکدیگر قرار می گیرند و وجود هم را کامل می کنند. از منظری فلسفی عروسک ها نمایشگر وجوه رویاگونه شخصیت های زنده می شوند و فضایی میان واقعیت و رویا را پدید می آورند که به روح داستان های مارکز تعلق دارد.
آزاده انصاری در نمایش موکوندو فضایی را ملهم از واقعیت و خیال خلق می کند. فضایی که تا انتها نمی توان آنها را متمایز کرد و در پایان متوجه شد آنچه به تماشا نشسته بودیم به راستی متعلق به دنیای خیال بوده یا واقعیت؟
بازیگران در کنار عروسک ها روی صحنه کنار هم قرار می گیرند. کارگردان هم سعی نداشته فضای این دو ژانر را از هم جدا کند. در بسیاری از موارد حتی شخصیت هایی را می بینیم که درکنار قالب عروسکی خود حضور پیدا می کنند و این مسئله ابعادی چندگانه از شخصیت آنها را پیش روی مخاطب می گذارد. در بسیاری از صحنه ها شخصیت هایی را می بینیم که بر اثر جادو به عروسک تبدیل می شوند و یا بر عکس عروسک هایی که به تغییر ابعاد می دهند و به انسان زنده بدل می شوند. کارگردان توانسته با حذف محدودیت تفکیک فضا این امکان را برای خود پدید آورد که این انتقال ها را به راحتی انجام داده و ذهن تماشاگر خود را به راحتی به بازی بگیرد.
انصاری و نویسنده اش در این نمایش بر وجوه روایتگری و داستانگویی تاکید بسیاری دارند. تاکیدی که اتفاقا با روح نمایشگری عروسکی بسیار همخوان به نظر می رسد. ما در صحنه مارکز را می بینیم که نشسته و خود داستان را تعریف می کند. او گهگاه با شخصیت ها درگیر می شود و از آنها برای ادامه روایت سود می جوید و در برخی فصول هم کار را به آنها وامی گذارد و خود تنها نظاره گر می شود. او تنها این حق را برای خود قائل می شود که داستانش را تماشا کند و اگر پایان آن را دوست نداشت تغییر در داستان ایجاد کند. شخصیت ها نیز با او همکاری صمیمانه انجام می دهند و در این راه او را یاری می رسانند.
این همنشینی به نویسنده و کارگردان نمایش کمک کرده تا بتوانند فضای ذهنی و عینی را با یکدیگر تلفیق کرده و با نگاهی از بیرون به دنیای سومی دست یابند که نگاه خود صاحبان اثر نمایش در آن نهفته است.
در نمایش موکوندو ما با فضایی دوگانه از رعب و حلاوت رو به رو هستیم. حضور یکی از شخصیت های نمایش یعنی پیرمرد بالدار همان اندازه که مایه انبساط ذهن می شود در جاهایی نیز خطرنلاک و دهشت آور جلوه می کند. گویا او چیز هایی را نمی داند که دیگر شخصیت ها از ان بی خبر هستند و همین آگاهی در جاهایی او را ترسناک جلوه می دهد.
نمایش موکوندو کاملا ساده و بی ادعاست و شاید با همین سادگی توانسته تماشاگران زیادی را به سالن بکشاند.