نگاهی به مجموعه شعر “افلاطونی که هندسه نمی دانست”، سروده ابوالقاسم تقوایی
تداوم ساده نویسی
ابوالقاسم تقوایی، شاعر 37 ساله اهل کاشان، پیش از “افلاطونی که هندسه نمی دانست” سه دفتر شعر دیگر را منتشر کرده است: کشیدن گاری شاهانه، شعرهای گاوی و کبریتی اوستایی. افلاطونی که هندسه نمی دانست را نشر بوتیمار که در این سالها در حوزهی شعر بسیار فعال بوده و امید می رود دامنه انتشاراتش را در سال های آینده وسیعتر کند منتشر کرده است. البته سنگ اندازی های وزارت ارشاد همچنان عرصه را بر نشرهای نوپا و خصوصا دفترهایی که توسط جوانان اداره می شود، تنگ می کند و اجازه فعالیت آزادانه را به آنان نمی دهد. بوتیمار از آن دسته نشرهایی است که از طرف اداره سانسور به تکرار تهدید به ابطال مجوز شده است و کسی نمی داند که فعالیتش در سال های آینده ادامه پیدا می کند یا نه.
افلاطونی که هندسه نمی دانست همچنان تداوم نوع نگاهی در شعر معاصر است که از آن به ساده نویسی یاد می شود. با این که هنوز تعریفی دقیق از ساده نویسی ارائه نشده است و شاعرانی ظهور کرده اند که خود را مبشر ساده نویسی می نامند، در این که این جریان، جریانی اصیل در شعر فارسی است، شک و شبهه وجود دارد. ساده نویسی از این منظر، گویا بیشتر چشم پوشی شاعر ازامکانات فوق العاده زبان فارسی از سر ناتوانی استفاده از آن امکانات تلقی می شود و اگر جز این باشد، چطور می توان ساده نویسی را جریانی نوین قلمداد کرد حال آن که بزرگان شعر کهن فارسی چون سعدی و رودکی، بسیار پیش از این ساده و سهل ممتنع نوشته اند. با این حال انتشار سرسام آور دفترهای شعری بر این روال، راه را بر اظهار نظر عجولانه می بندد و مدعی را وا می دارد که اندکی صبر پیشه کند.
افلاطونی که هندسه نمی دانست سه فصل دارد؛ فصل اول که همان عنوان کتاب را بر خود دارد، شعرهایی است که بیشتر دغده های اجتماعی شاعر را در بر می گیرد. شاعر در فصل اول به اتفاقات روزمره و تکراری پیرامونش توجه دارد و در هر چیزی دنبال امری انتقادی و ابزورد می گردد. فصل دوم که عنوان روایت ها را دارد، شعرهای بلندتر و روایی شاعر را شامل می شود. برای بعدها بخش سوم این دفتر است که شعرهای کوتاه شاعر را در خود جا داده است. شعرهای کوتاه این دفتر چون دفترهای پیشین، هنوز ته مایه های طنز تلخ و زیرپوستی خودش را دارد و می توان از آن ها به عنوان یکی از خواندنی ترین شعر کوتاه های این سال ها یاد کرد.
افلاطونی که هندسه نمی دانست در 88 صفحه و با قیمت 3200 تومان روانه بازار کتاب شده است.
شعرهایی از ابوالقاسم تقوایی
کلاغ
لبه حوض نشست
با اضطراب به من نگاه کرد
آبنخورده پرید
هفده سال است
اضطراب کلاغام.
اشکهایت را نگاهدار
تا برای گریستن
کم نیاوری
دنیا چروکیدهتر از پستانک توست
کوچکتر از تصور تو
بازیتر از بازیهای تو.
تقصیر خودم نیست
روی برف زود سُر می خورم
لطفا
دکمههای پیراهنتان را ببندید.
خداوندگارا!
زمین خود را نگاهدار
از بس که چرخ خورده
دارد بالا می آورد.
تا تو با منی
همه جا کاشان است
تهران، کاشان است
دمشق، کاشان است
لندن، کاشان است
بگذار عکست همچنان
در کیف کوچکم بماند.
گنجشکی می نشیند
تنهایی درخت می پرد
گُل گاهی دو حرفیست مثل گُل
گاهی بی حرفیست مثل تو
سیاه! پاهایت را قویتر کن
تا از دوندگان پشت کامیونهای نان جا نمانی
قول میدهم
دونده خوبی در المپیک خواهی شد.
گاو به دنیا آمدیم
گاو زندگی کردیم
گاو مردیم
گناه بزرگ ما
پیشانی سفید ما بود
وقتی سفره را باز می کنی و
بوی نان تازه می پیچد
آن بوی نان تازه
ابوالقاسم تقوایی است
وقتی لقمه را در دهان می گذاری و
می جوی و فرو می دهی
آن لقمه ی فرو شده
ابوالقاسم تقوایی است
وقتی به کوچه می آیی و
برف های شب مانده را می فشاری
آن برف مچاله شده
ابوالقاسم تقوایی است
وقتی لب های سرخ شده ات را
با شال صورتی پشمی گرم می کنی
آن شال صورتی چشمی
ابوالقاسم تقوایی است
حسودم مکن
به واژه های کتابی که باز می کنی
(این واژه ها
جای مرا در چشمان تو
تنگ می کنند)
حسودم مکن
به میزی که پشت آن می نشینی
به زمینی که بر آن راه می روی
به خداوندی که هر شب ستایش می کنی
تو را از من گریزی نیست
وقتی لباس هایت را عوض می کنی
کسی که پشت کمد مخفی شده است
منم
وقتی به رختخواب می روی
ملحفه ی گلدار سفید رنگ ات
منم
چراغ مطالعه ات
منم
سقف اتاق ات
منم
“شب به خیر”ی که
از دهان مادرت خارج می شود
منم
دوستت دارم
و تو را از من
گریزی نیست.