میگویند مردم ایران فراموشکارند. میگویند ایرانیان تجربههای تاریخی خود را بسیار زود فراموش میکنند و پس از سالها، آن میکنند که پیشتر، با هزینههای سنگین، از سر گذراندهاند. اکنون این گزاره نه برای همه مردم، بلکه برای برخی از طیفهای سیاسی کشور کاربرد دارد. زیرا گویی این اصولگرایان هستند که دچار فراموشی زودرس شدهاند. هنوز ۶ ماه از کار دولت یازدهم نگذشتهاست، اما آنان طوری رفتار میکنند که انگار هرچه بر سر ملک و ملت رفته است و میرود، ناشی از سیاستهای همین دولت است. این درحالی است که بسیاری از اصولگرایان تندرو، هنوز هم در تبیین برخی از مشکلات فرهنگی و اقتصادی، مانند اشرافیگری، رد تحلیلهای خود را تا دولت هاشمی رفسنجانی پی میگیرند. اما وقتی به دولت تحت حمایت خود و رئیس آن، یعنی احمدینژاد میرسند، نمیپذیرند که نتیجه سیاستها و عملکرد این دولت حداقل ۶ ماه دوام آورده باشد. گویی تاریخ انقضای میراث احمدینژاد به عنوان تجربه ناب اصولگرایی، تا ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ بوده است و پس از آن، هرچه ایراد هست، از دولت روحانی است. از این رو میتوان گفت بطن این سیاست جدید، نه فقط صرف انتقاد از دولت، که افزایش مطالبات است، افزایشی که در نهایت به یأس حامیان دولت و مردم تبدیل خواهد شد. فیالمثل درباره اظهارات وندی شرمن، از دولت میخواهند به این سخنان پاسخ دهد،اما یادشان میرود اگر قرار بر پاسخگویی باشد، این احمدینژاد است که باید روشن کند منظور وی از کاغذپاره خواندن قطعنامهها چه بوده است. از عرضه سبد کالایی تا توافق ژنو، کار و برنامهای از دولت یازدهم نمانده است که مورد انتقاد واقع نشده باشد. انتقادها از عملکرد دولت در حالی است که نه تنها شرایط موجود، بدیلی ندارد، بلکه گزینههای جایگزین مطرح شده در انتخاباتی که تازه ۸ ماه از آن گذشته است، نتوانستهاند نظر مردم را جلب کنند. آنان از یاد میبرند که اگر نتیجه انتخابات، آری به یک شیوه اداره کشور بوده است، یک “نه” دیگر گفته شده است، نه به شیوهای که ۸ سال همه “ظرفیتهای” کشور را در دست داشت. برخی از منتقدان همه سیاستهای دولت، حامیان جدی دولتهای نهم و دهم بودهاند. از این رو باید روشن شود که وقتی آنان انتقاد میکنند، آیا خواستار بازگشت به شرایط پیش از انتخابات هستند؟ چرا منتقدان نمیخواهند بپذیرند که شیوه مطلوب اداره کشور از نظر آنان، تجربه خود را پس داده است؟ پس گزینه مطلوب آنان چیست؟ آنان در پس این انتقادها که غایتش، ناکارآمد نشان دادن دولت و ضعف اجرایی آن است، چه هدفی را دنبال میکنند؟ به نظر میرسد هدف ضمنی و غایی منتقدان تندرو، خالی کردن امید از دلهای ایرانیان است. دولت یازدهم، فقط یک هیات تصمیمگیر برای اداره کشور نیست، بلکه یک روزنه به سوی فردایی بهتر است، یک فرصت برای تجدید قوای جامعه و بازسازی ساختارهای درهم ریخته آن. دولت یازدهم کاملا مطلوب نیست، اما یک آغاز است برای نوسازی یک وضعیت نامطلوب. دولت یازدهم یک آغاز برای ملتی است که ۸ سال تجربه سنگینی را از سر گذرانده است و هزینهکنندگان هم حاضر به پذیرش اشتباهات خود نیستند. اما برخی گویا نه تنها این آغاز را نمیپسندند، بلکه بیشتر دوست دارند امیدهای ایرانیان را ناامید کرده و آنان را از راهی که رفتهاند، پشیمان کنند. آنان غافلند که امید، حرکت میآفریند و حرکت، مایه قوام و ثبات یک ملت است. در غیاب امید، آینده روشن نیست و وقتی آیندهای نباشد، کار، تلاش، کوشش و جوشش اهمیت ندارد. این دلایل است که میتوان گفت هدف برخی در انتقادهای بیحد و حصر از دولت، در نهایت از حرکت بازداشتن ملت است، امری که نتیجهاش نشستن مردم بر سفره پوپولیسم و واگذارکردن امور به اندیشهای است که خود را به پیشگاه ملت پاسخگو نمیداند. خود دولت هم این گزاره را قبول ندارد که بهترین تصمیمها را میگیرد و عاری از خطاست. اما مسئله این است که دولت یازدهم، بعد از ۸ سال اضطراب و “نه” گفتن به ساختارهای عقلانی و قانونی کشور، روی کار آمده است. از این رو نخستین کار این دولت در حوزههای عقلانی و ساختاری، بازگشت به نقطه ماقبل ۱۳۸۴ خواهد بود. نکته عجیب ماجرا همین جاست که از قضا همین عقبگرد است که به مایه امید تبدیل شده است.
منبع: قانون، ۲۶ بهمن