والری نیولون
10 سال پیش، یک روحانی خنده رو به سمت ریاست جمهوری ایران انتخاب شد. محمد خاتمی با داشتن عمامه سیاه رنگ و لقب “سید” دارای نشانی است که او را در شجره نامه پیامبر اسلام قرار می دهد. شهرت او گشاده رویی بسیار و تساهل است. او به سه زبان انگلیسی، آلمانی و عربی مکالمه می کند.
در آن زمان، انتخاب او به مثابه نسیمی بود که در جمهوری اسلامی وزیدن گرفت و به همراه خود امیدهای بسیاری را، به ویژه برای زنان و جوانان به همراه داشت.
در این مورد با یان ریچارد، استاد ایران شناسی در دانشگاه سوربن نوول [دانشگاه پاریس 3] و نویسنده کتاب های “ایران، تولد یک جمهوری اسلامی” و “ایران در قرن بیستم” و همچنین دلفین مینویی، گزارشگر فیگارو در ایران از سال 1997 و نویسنده کتاب “مرغ های شاخدار در تهران” مصاحبه ای انجام داده ایم.
با توجه به اینکه شما مدتها در ایران زندگی کرده اید، موقعیت محمد خاتمی در ایران چگونه بوده است؟
یان ریچارد: او ابتدا وزیر فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی بود و سپس در سال 1992 یعنی 5 سال قبل از انتخابش به عنوان رییس جمهور از منصب خود کناره گیری کرد. او قصد داشت سانسور و فشار بر روزنامه نگاران را کاهش دهد، ولی این خواسته ها برای مجلس ایران چندان خوشایند نبود و به همین دلیل از سمت خود استعفا داد.
قبل از انتخاب او عکس العمل مردم چگونه بود؟
یان ریچارد: مردم، به ویژه جوانان، بسیار اشتیاق داشتند. زنان نیز بسیار امیدوار بودند که خاتمی بتواند شیوه های تحقیرکننده ای را که به آنها تحمیل شده بود از میان بردارد.
من به خاطر دارم که پس از انتخاب شدن او جمعیت زیادی در دانشگاه تهران تجمع کرده بودند، دختران و پسران دانشجو که هر یک طی اقدامی سمبولیک یک شاخه گل رز در دست گرفته بودند که نشان از صلح و امید آنها داشت. در آن زمان خاتمی را با لقب “داداش” خطاب می کردند که در فارسی به معنای برادر است و بدین طریق می خواستند نزدیکی او را با خود نشان دهند. در حالی که در زمان ریاست جمهوری رفسنجانی فاصله زیادی بین جامعه و دولت به وجود آمده بود. دانشجویان معتقد بودند حال که یک شخصیت خنده رو و اهل امدارا روی کار آمده که اندیشمندان و دگراندیشان را در کنفرانس های مطبوعاتی پذیرا می شود، مطمئناً تغییراتی حاصل خواهد شد، زیرا این یک رویداد جدید در طول حیات جمهوری اسلامی بود. درواقع می توان گفت که خاتمی جوانان را به سوی خود جذب می کرد…
یان ریچارد: درست است. من برای شما خاطره ای نقل می کنم که به انتخابات مربوط می شود. البته ناگفته نماند که این انتخابات به اندازه کافی متزلزل و آسیب پذیر بود، به ویژه در سیستمی سیاسی که بلوکه شده است. یکی از دوستان ایرانی من به نام محمد مدیر شانه چی که مدتهاست در فرانسه به سر می برد و یک شخصیت مذهبی باز و لیبرال دارد و همچنین در سایت های ضدحکومت اسلامی در پاریس و بی بی سی نیز صحبت می کند، پس از انتخابات خاتمی گذرنامه و بلیت هواپیمایی دریافت کرد که در مراسم تحلیف محمد خاتمی در ایران شرکت کند. درواقع می توان گفت که از سوی رییس جمهور جدید به صورت افتخاری برای حضور در این مراسم دعوت شد. او زمانی که به ایران رسید، توسط چند تن از نیروهای امنیتی با اتومبیل برده شد و تمام شب به سؤالات آنها پاسخ داد. فردای آن روز او را به سطح شهر بردند تا تغییرات 16 سالی را که در ایران نبوده ببیند. سپس او را سوار بر اولین هواپیمایی کردند که به پاریس بازمی گشت. درحقیقت این مسأله نشان دهنده این است که انتخاب خاتمی مسایل را به طور ریشه ای تغییر نداد و نیروهای سابق اطلاعاتی و امنیتی همچنان فعالیت می کردند.
خانم مینویی، به نظر شما وضعیت نسل جوان ایران در زمان انتخابات یعنی سال 1997 چگونه بود؟
دلفین مینویی: نسل جوان آن سال دقیقاً نسلی بود که در حول و حوش وقوع انقلاب اسلامی به دنیا آمد و طبیعتاً تنها خمینی و خامنه ای را دیده بودد و به همین دلیل به شکلی گروهی به خاتمی رأی داد. درواقع این نسلی بود که تنها در حکومت آیت الله ها رشد کرده و با اجبارات و محدودیت های آن انس گرفته بود، ولی درعین حال نسلی بود که می خواست از موانع سنتی جدا شود و از سنت به سوی مدرنیته گام بردارد. در خصوص خاتمی می توان گفت که او در این “گشایش” نقش بزرگی را ایفا می کرد. با توجه به اینکه قبل از ریاست جمهوری سمت وزیر فرهنگ را برعهده داشت، پس از انتخابات نیز در خصوص مسایل فرهنگی ایده های بسیاری در سر داشت. پس از آن دیدیم که صدها مجله و روزنامه جدید در سطح کشور تأسیس شد و هزاران کتاب که به دلیل سانسور در انبارها خاک می خوردند یا اجازه چاپ نداشتند به بازار آمدند. این همان چیزی است که جوانان از آن به عنوان “بهار فرهنگی ایران” یاد کردند و متأسفانه پس از انتخاب محمود احمدی نژاد در سال 2005 از ارزش های آن تا حد قابل توجهی کاسته شد.
لطفاً در خصوص اصلاحات پیشنهاد شده توسط خاتمی و این واقعیت که کدام یک قابلیت اجرایی دارند توضیح دهید.
یان ریچارد: متأسفانه اصلاحات انجام نشدند، بلکه بلوکه شدند. با اینکه اکثریت مجلس را اصلاح طلبان تشکیل می دادند، ولی به عنوان مثال قانون مطبوعات که به روزنامه نگاران آزادی بیان می داد توسط شورای نظارت بر قانون اساسی معلق شد. ولی باید به این مسأله نیز اشاره کنم که با توجه به لغو منصب نخست وزیری در ایران و اعطای صدارت کابینه وزرا به شخص رییس جمهور، وی باز هم از توانایی چندانی برای اداره امور برخوردار نیست.
می توانید در مورد قدرت رییس جمهور و رهبر انقلاب توضیح دهید. وجود رییس جمهور چه مزیتی دارد؟ چگونه این دو می توانند در آن واحد امور کشوری را اداره کنند؟
یان ریچارد: در یک طرف رهبر قرار دارد و در طرف دیگر مجلس. اگر رییس جمهور قصد سوء استفاده از قدرت خود را داشته باشد، این دو نهاد می توانند نسبت به خلع او اقدام کنند. این درحالی است که مجلس از سوی رأی مستقیم مردم انتخاب شده، ولی رهبر به شکل رأی غیرمستقیم و توسط مجلس خبرگان به این منصب می رسد. در عین حال، قوانین وارد چرخه ای می شوند که کاملاً از حیطه خواست مردم خارج است. درحقیقت می توان گفت که دستورات رهبر انقلاب می تواند روند هرگونه اصلاحاتی را در هر زمینه ای بلوکه کند.
یعنی امیدی که جوانان و زنان نسبت به اصلاحات داشتند کاملاً به یأس تبدیل شده؟ آیا خاتمی توانست اصلاحاتی را به انجام برساند؟
یان ریچارد: در سالهایی که دولت خاتمی بر سر کار بود، زنان یک آزادی واقعی داشتند. ولی ازطرف دیگر، سیاست خارجی به نفع خاتمی نبود و از سال 2002 به بعد رییس جمهور بوش ایران را در لیست “کشورهای متخلف” گنجاند. این تدابیر فاصله ایران را با جامعه بین الملل افزایش داد، درحالی که خاتمی ابتدا گشایش های بسیاری را به ویژه در ارتباط با ایالات متحده انجام داد، مانند مصاحبه با شبکه CNN. او سعی کرد تا چهره ای جدید از ایران به وجود آورد. نباید فراموش کرد که خاتمی در دیگر زمینه های دیگرسیاست خارجی ایران، مانند مسایل مربوط به دولت اسراییل، از مواضع بسیار بسیار عملگرایانه تری نسبت به اسلاف خود برخوردار بود.
منبع: رادیو بین المللی فرانسه، 28 ژوئیه 2007
مترجم: علی جواهری