سرزمین ساز و آواز و لغو گردید!

نویسنده
پیام رهنما

» شرح

 

در چند ماه اخیر، بیش از هر زمان دیگر، کلمه‌ی کناری کنسرت، واژه‌ی لغو بوده تا برگزار. کنسرت‌ها برای برگزاری از وزارت ارشاد مجوز می‌گیرند و توسط  نهادهای دیگر لغو می‌شوند. در این پرونده ابتدا مروری خواهیم داشت بر اتفاقات یک ماه اخیر دنیای موسیقی؛ در مطلبی دیگر ده کنسرت لغو شده‌ی این سه دهه را مرور می‌کنیم که سر و صدای زیادی داشته‌اند و در گزارشی مفصل دلایل لغو سه کنسرت کیهان کلهر، پرواز همای و جیپسی کینگ را خواهید خواند که هر کدام به دستور نهادی بی‌ربط به فرهنگ، به اجرا نرسیدند.

تکلیف ِ نامعلوم؛ این عنوان کلی اگر شرح و توضیح نداشته باشد، معلوم نیست که کدام بخش از جامعه‌ی ایرانی را توصیف می‌کند. اما حالا و این‌جا حرف ما بر سر موسیقی‌ست. هنری که همیشه زیر سایه‌ی مذهب زیست کرده و بین حلال و حرام تاب خورده. امروز موسیقی ایران هم چنین احوالی دارد. ابتدا خبر می‌آید که دانشگاه علوم پزشکی شیراز آلبوم موسیقی تولید کرده. اولین آلبوم موسیقی جهان تشیع. تعبیر این خبر می‌تواند این باشد که مذهب قصد دارد چهارچوب سنت را کنار بگذارد و با دنیای امروز ارتباط برقرار بکند. از یک‌سو دست به جانب جذابیت موسیقی دراز می‌کند و از طرف دیگر زبان انگلیسی را به کمک می‌طلبد تا درباره‌ی امام سوم شیعیان حرف بزند. اما این نگاه و نگرش، بازوی دیگری هم دارد. بازوی سانسور و حذف که بازار آزاد و آزادی اندیشه را به رسمیت نمی‌شناسد. بر هر نقطه از نقشه‌ی ایران که دست بگذارید، خبری از لغو و محاکمه‌ی موسیقی بیرون می‌آید.

ابتدا پایتخت. در تهران کنسرت کیهان کلهر لغو می‌شود و مرد ِ ساز و موسیقی، نام ایران از فهرست کشورهای مناسب برای کنسرت خط می‌زند و می‌گوید دیگر در سرزمین مادری و پدری کنسرت نمی‌دهم. پرواز همای که برای برگزاری کنسرت پس از 8 سال همه کاره کرده و حتی ندامت‌نامه نوشته هم در روز موعود با نامه‌ی  لغو گردید مواجه می‌شود که امضای مقام قضایی را پای خود دارد و از همین خبر، خود به خود لینک می‌شویم به خبری دیگر با حضور قاطع‌تر مقام قضایی که اعضای گروه ماه بانو را مخفیانه به دادگاه می‌برد.

در شهرستان‌ها هم موسیقی روزگار بهتری ندارد. از برگزاری نماز جماعت به جای کنسرت در ماه گذشته تا این ماه و لغو کنسرت گروه سامان جلیلی به بهانه‌ی دروغین تصادف! بی‌نشان‌ها به اعضای گروه تلفن می‌زنند و می‌گوید اگر به خرم‌آباد بیایند، نرسیده به شهر دستگیر خواهند شد و بعد با پارچه‌نوشتی به دروغ اعلام می‌کنند که گروه نوازنده‌ها به علت تصادف به شهر نرسیده‌اند.

اگر کل نما و تصویر همین بود، ما مخاطبان گرامی، شاید برای هضم اخبار دچار مشکل نمی‌شدیم. اما سرزمین تضاد و تناقض که اجرای کنسرت با مجوز ارشاد را تاب نمی‌آورد، خیابان‌های‌ش در تسخیر گروه‌های دوره‌گردی است که درامز و گیتار و تشکیلات را به گوشه‌ی پیاده‌روها آورده‌اند و پینک‌فلوید اجرا می‌کنند.

جنگ بین لغو و برگزاری اما به جایی نمی‌رسد. دولتیان به عنوان صاحبان مجوز به صف می‌شوند. ابتدا وزیر امور خارجه است که از مسئولیت لغو کنسرت‌ها شانه خالی می‌کند و می‌گوید “وظیفه‌ی ما فقط صدور روادید برای گروه‌های موسیقی خارجی است.” کمی بعدتر، رئیس دولت، از راه می‌رسد تا میان بحران مذاکرات و کشمکش پنهان با کاسبان تحریم، نظری هم به موسیقی بیندازد و بگوید “ما اعلام کردیم که فضایی باید باشد که هم تولیدکننده کالای فرهنگی و هم مصرف کننده کالای فرهنگی بتوانند به خوبی تولید و به خوبی مصرف کنند.” این اعلام کلی رئیس به جزیی‌نگری و ریشه‌یابی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ختم می‌شود که تقصیر عدم برگزاری کنسرت‌ها را به طور کامل به گردن مصرف‌کننده‌ها یا همان تماشاگران سابقا محترم می‌اندازد و می‌گوید “ ظاهر نامناسب تماشاگران دلیل لغو کنسرت‌هاست!” تا نشانی تازه‌ای را کف دست ون‌های گشت ارشاد بگذارد و کلامی درباره‌ی وظیفه‌ی پاسداری وزارت‌خانه‌اش از مجوز صادر شده، نگفته باشد.

و تصویر نهایی ساز و آواز در سرزمین لغو گردید، تار فرهنگ شریف است. فرامرز اصلانی در ترانه‌ای به نام قدیم، زنده‌گی‌های قدیم را روایت می‌کند و از ساز فرهنگ شریف می‌خواند و در زنده‌گی‌های جدید و به قول تئوریسن‌های فرهنگی حزب‌الله “دوران تازه”، تار شریف فرهنگ جا و مکان‌ش نه دست‌های بلد هنرمند که در ویترین فرتوتی‌ست برای  فروش تا بلکه در این بازار انحصاری رانت‌زده‌ی سفله‌پرور بتواند خرج درمان بیماری‌اش را تامین کند تا بتواند هم‌چنان نفس بکشد. نفس در سرزمینی که برای حرفه‌ی او، موسیقی، حکم قفس را دارد.