جو کلین
آیت الله خامنه ای رهبر عالی جمهوری اسلامی درخطبه های نماز جمعه 27 خرداد ماه گفت: “خبیث ترین رژیم، انگلستان است.” و من ناخوداگاه خنده ام گرفت.
رهبر ایران در بحبوحۀ سرکوب معترضان انقلاب سبز ایران، مانند شخصیت یکی از معروفنترین رمان های ایران، دائی جان ناپلئون، حرف می زد، رمانی که سریال محبوب تلویزیونی از آن در سال های دهه 1970 پخش می شد. دائی جان ناپلئون یک پیرمرد هذیانی و دوست داشتنی بود. او همه چیز از آب و هوا گرفته تا اقتصاد و مشکلات خانوادگی اش را به گردن انگلیس می انداخت. این یک تلقی دائمی در 100 سال گذشته ایران بوده است، هرچند از زمان انقلاب سال 1357، آمریکا به عنوان شیطان بزرگ جای انگلیس را به عنوان مسؤول تمام بدبختی های ایران گرفت.
و حالا ناگهان، ورق برگشت و سؤال این است که چرا؟ مسلم است که شبکه بی بی سی فارسی به عنوان منبع کسب اخبار برای ایرانی های تحصیلکرده تر، مشکل بزرگی برای رژیم است. البته خامنه ای و عوامل او، آمریکا و بخصوص سازمان سیا را به دلیل ناآرامی های کشور سرزنش کرده اند، اما حمله به شیطان بزرگ فروکش کرده است، رویدادی که مایه کنجکاوی است. آیا این به دلیل عکس العمل آرام و اولیه باراک اوباما به انتخابات تقلبی بوده؟ آیا محبوب شدن اوباما در میان ایرانیان پس از سخنرانی قاهره و پیام تبریک نوروزی، او را نسبت به جورج بوش در مقام شیطانی کمتری قرار داده؟ آیا این یک ابتکار مصلحتگرایانه از سوی رژیم در برابر مردمش بود که راه را برای مذاکره با دولت اوباما باز نگاه دارد و نشان دهد اعتبار مذاکره با قدرتمندترین کشور دنیا را دارد؟ درحالیکه بحران ایران به پایان دومین هفته خود رسیده، این سؤال ها یی است که فکر تیم سیاست خارجه اوباما و جامعه جهانی را به خود مشغول کرده، بازتابی از این حس فزاینده است که رژیم خامنه ای- احمدی نژاد بر معترضان غلبه خواهد کرد اما زخم کاری برپیکر رژیم باقیمانده است.
واضح است دائی جان ناپلئون حرفی برای گفتن داشته است. ایران از دیرباز هدف مداخلات خارجی بوده است. مسأله تنها به کودتای تحت حمایت آمریکا در سرنگونی دولت دموکراتیک محمد مصدق در سال 1953 ختم نمی شود، واقعه ای که اوباما نیز در سخنرانی قاهره به آن اشاره کرد. حمایت غرب از شاه و بدتر از همه، پشتیبانی آمریکا از صدام حسین در جنگ دهه 60 ایران-عراق و از جمله تدارک مواد شیمیائی به کار رفته در سلاح شیمیائی نیز فکر ایرانی ها را به خود مشغول کرده است. این زخم برای ایرانی ها مرهم ناپذیر است.
به نظر می رسد اوباما اظهارات خود درباره وقایع ایران را با مدنظر داشتن فاکتور دائی جان ناپلئونی، به دقت آماده کرده است تا راه را برای مذاکره با رژیم خامنه ای باز نگهدارد. ضمناً واضح است انتقادات سناتور مک کین و سایر نومحافظه کاران تا حدی یک واکنش عاطفی به وقایع خیابانی است. اما در عین حال، یک مانوور سیاسی برای کسب امتیاز در برابر اوباما و بازداشتن وی از هرگونه گفتگو با ایران نیز هست. مک کین در خلال این نبرد، هم شکست خورده و هم پیروز شده است: رویدادهای وحشتناک خیابانی و از جمله کشته شدن دختر جوانی به نام ندا آقا سلطان که بر روی نوار ویدیوئی ثبت شده، لزوم همراه شدن با مک کین، محکومیت نیروهای امنیتی ایران و اتخاذ لحن محکم تر توسط رئیس جمهور را ایجاب می کرد. با این حال، اوباما از زیر سؤال بردن مشروعیت دولت ایران خودداری کرده است.
از سوی دیگر این برای مک کین یک شکست هم بود، آن هم به دلیل خشونت و نتیجه گیری های غلطی که به خرج داد. او خویشتنداری اوباما را با اقتدار رونالد ریگان در خطاب کردن اتحاد جماهیر سابق به عنوان «امپراطوری شیطان» در دهه 1980 مقایسه کرد. اما حتی ایرانی هائی که بهترین نگاه را به آمریکا دارند، از تلاش بوش برای قرار دادن نام کشورشان در «محور شرارت» درکنار کره شمالی و عراق دل خوشی ندارند. اوضاع ایران و اتحاد جماهیر شوروی هیچ محلی برای چنین نتیجه گیری نمی گذارد. ایرانی ها در خیابان به دنبال آزادی بیشتر بودند نه واژگونی رژیم. تلاش نومحافظه کاران برای تبدیل ایران به یک حکومت اروپای شرقی در برابر جماهیر شوروی، پیروی از نسخه ای بود که توسط بنیامین نتانیاهو پیچیده شد.
وی دولت ایران را به عنوان یک «توده در انتظار ظهور» خواند که تحت رهبری ملاهای مجنون و احتمالاً در پی حمله هسته ای به اسرائیل است. واقعیت این است که دولت ایران یک دیکتاتوری محافظه کار، دفاعی و نسبتاً نظامی است که طبقه اکثریت کارگر خودش را با توزیع درآمدهای نفتی راضی نگه می دارد.
بعید نیست که یک رژیم تضعیف شده در ایران به سوی مسائل خاص هسته ای گام بردارد، هرچند آنها اصراردارند با غنی سازی اورانیوم در پی نظامی گری هسته ای نیستند. در اینصورت، مذاکرات اقدامی همراه ریسک خواهد بود. اما از طرف دیگر، فریاد تشدید فشارهائی از سوی مک کین و سایرین به گوش می رسد، خود همراه بار ریسک سیاسی بالائی است. در شرایطی که دولت ایران اعتبار خود را در پیش چشم جهانیان از دست داده است، اکنون لحظه ای سرنوشت ساز برای دولت اوباما است که آیا با آنها مذاکره کند یا از خیر مذاکره بگذرد.
منبع: تایم- 25 ژوئن
http://www.time.com/time/world/article/0,8599,1907015,00.html