هابیل، قابیل، آدم و احتمالا جنگ

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

در خبر آمده است که 500 نفر از فرزندان مسوولین در انگلیس تحصیل می کنند. البته خبر خوبی است، حداقل همین که به جای خریدن مدرک کمبریج و آکسفورد از ناصرخسرو، تا لندن می روند و از همان جا مدارک شان را می خرند، شاید هم در بعضی موارد بگیرند، خودش جای شکر است. بالاخره هر چه باشد ما به جای شکر نیاز داریم، وگرنه فکر کنید با این اره ای که در درون ملت و حکومت جاگرفته، همین جای شکر هم نبود، واقعا لحظات دردناکی را می گذراندیم.

 

الفنون کم نمی آورد

نه که کم نمی آورد، یک چیزی هم زیاد می آورد. بادامچیان گفت: “احمدی نژاد در برابر سووال مجلس کم نمی آورد.” فعلا که طرف دارد دعوا را تبدیل به جنگ خودش و رهبری می کند. خصلت آیت الله خامنه ای این است که وقتی اول بهار تصمیم می گیرد، آخر زمستان سال بعد نتیجه می دهد، درست برعکس، خصلت احمدی نژاد این است که اول دعوا می کند، بعد معلوم می شود که می خواست دعوا کند. شوخی شوخی، اختلاسی را که در قوه مجریه انجام گرفته بود و مجلس هم در آن دست داشت، دارد می اندازد گردن هاشمی با این استدلال که طرف داشته برای رهبر پاپوش می دوخته. از این شیوه برخوردش خوشم می آید. یک چیز گنده ای را می گوید که همه آدمهای باشعور می دانند مزخرف است، و همه آدمهای ساده لوح می توانند باور کنند. من که فکر کنم حداکثر اگر تا یک ماه دیگر طرف را حذف نکنند، آقا باید سریع تر بلیط یک طرفه جزایر کومور را برای خودش و خانواده خریداری کند. اتفاقا آنجا خیلی ها دوستش دارند، بیچاره ها سرگرمی دیگری هم ندارند. با توجه به سخنرانی چند روز قبل محمود خان برای اعضای ستاد انتخاباتی اش، پیش بینی می شود متن سخنرانی بعدی الفنون این طور باشد:

“برادران و خواهران! ما آمده ایم تا بگوئیم کسانی که تا دیروز می گفتند “دشمن کیه” اینها دیگر فرصت شان تمام شده. من قبول ندارم بعضی افرادی مثل آن آقایی که یک دخترش تبلیغ دوچرخه سواری می کرد و پسرش پول مردم را برداشت و رفت انگلیس در هر سخنرانی اش، هر ده کلمه دو بار بگوید دشمن. دشمن خودتی! یک بار دیگه بگی دشمن می آم خودم ترتیب ات رو می دم. (جمعیت: مرگ بر هاشمی) فکر می کنند با پاپوش دوختن از صحنه خارج می شویم. ما و آقای مشائی در خدمت شما هستیم و برای رسیدن به آزادی و حقوق این ملت و دموکراسی راستین تلاش می کنیم. آقای اوباما فکر می کند با طرح سووال از ما می تواند ما را تحت فشار قرار دهد، پیغام داده که بیایید با هم مذاکره کنیم. آقای اوباما! ما چه مذاکره ای با شما داریم؟ شما برادرت هفت میلیارد زمین را بالا کشیده و مردم بزودی توی خیابان توی دهان همه شما می زنند، توی همین خیابان وال استریت. این آقا می گوید تهاجم فرهنگی غرب، فرهنگ که تهاجم ندارد، ما با فرهنگ غرب حرف می زنیم، من خودم با فرهنگ غرب و همین آقای لاری کینگز حرف زدم، نه تهاجمی کرد نه چیزی. وقتی خبر ندلری دنیا دست کیست نظر نده برادر من. من این حرف را به آقای سارکوزی می زنم که دائم راجع به تهاجم فرهنگی نظر می دهد و پول ملت فرانسه را داده به یک مشت شاعر جیره خور که دائم تعریفش را بکنند. آقای سارکوزی که فکر می کنی مردم لبنان و فلسطین تو را رهبر خودشان می دانند، دستت را بده به من تا برویم وسط نوار غزه ببینیم کدام شاعری طرفداری از تو می کند. از وقتی فهمیدند که ما اسناد همه شان را داریم، مثل موش رفتند توی سوراخ شان، یک کلمه صداشان در نمی آید. گفته است “کش ندهید” می ترسند پاره بشود. خیلی وقت است پاره شده. خبر نداری. چرا کش ندهیم؟ چون طرف خودش در کاخ شماست و پشت سرش خودت بودی؟ آقای اوباما، ما کش می دهیم تا قضیه روشن شود.”

 

جنگ دارد جدی می شود

داریم می رسیم به روز مبادا. الآن در ماه آبان هستیم، چهار ماه دیگر انتخابات مجلس است. از آذر تقریبا نمایندگان مجلس می شوند مرغ پرکنده. هم پول دست احمدی نژاد است برای انتخابات و هم وزارت کشور، از همان اول کار هم طرف توپ پر آمده که صلاحیت نامزدهای گروهش را کسی رد نکند. البته به نظرم باند احمدی نژاد با جبهه پایداری آخرش آب شان توی یک جوب نمی رود. به نظرم احمدی نژاد از یک طرف سعی می کند تسلط اش را بر پول برای خرید رای از دست ندهد، و از طرفی تلاش می کند که با برخورد تهاجمی فضایی را ایجاد کند که نامزدهای باندش را رد صلاحیت نکنند. رهبری هم به نظرم قدرت برخورد با او را نخواهد داشت. به نظرم در این میان سبزها و اصلاح طلبان و اپوزیسیون خیلی نقش فعالی بازی نمی کنند. اما اینها مهم نیست، مهم این است که در معادله قدرت موجود تقریبا همه طرفین دوست دارند جنگ اتفاق بیافتد؛ آمریکایی ها می خواهند جنگ بشود تا هم از شر ایران راحت شوند، هم براحتی مشکل سوریه و لبنان و افغانستان و بحرین و عراق و آذربایجان حل می شود، اروپایی ها و ناتو هم دوست دارند جنگ شود تا زودتر از شر جمهوری اسلامی راحت شوند، خیلی از مردم ایران هم چنان نفس شان بریده که حاضرند جنگ بشود، تا این حکومت نابود شود، اتفاقا خیلی تندروهای مخالف بیرون از ایران هم دوست دارند جنگ بشود اعم از مجاهدین و سلطنت طلبان و حتی چپ ها، به نظر می رسد که احمدی نژاد هم دوست دارد جنگ بشود تا خامنه ای و دارو دسته اصولگرایان سریع تر به آخر خط برسند، حتی خود رهبر هم دوست دارد جنگ بشود که بتواند اوضاع را میلیتاریزه کند و همه را بگذارد توی بایگانی راکد. به نظرم تنها گروهی که دوست ندارند جنگ و حمله نظامی اتفاق بیافتد، سبزها و اصلاح طلبان و اپوزیسیون عاقل حکومت و تکنوکراتها و میانه روهاست. هاشمی و خاتمی و سبزها و شاید هم تیپ های لاریجانی و امثالهم. دیروز تقریبا همه روزنامه های چپ اسرائیل تیترهایی علیه ایران نوشته بودند، راست ها که هیچ، ایران را لوله کرده بودند و کرده بودند توی باسن الاغ. البته بیل کلینتون که ناناس شو خیلی تیپ جنگی مردانه دارد، گفته است: “اوباما ابهت و قدرت لازم را ندارد.”

 

هابیل، قابیل، آدم

من می ترسم یا آخرش داوود با بیل محمود را بکشد، یا محمود با بیل داوود را می کشد، یک کلاغ سیاه هم آن گوشه موشه ها روش سر زیر آب کردن، یا تن زیر خاک کردن را به او یاد می دهد. توطئه خانوادگی دارد جدی تر می شود. داوود احمدی نژاد گفت: “ در رگ های ما خون هابیل جریان دارد.” فکر کنم اسطوره هابیل و قابیل در خانواده احمدی نژاد تکرار شود، فقط تنها چیزی که کم دارد این است که باید یک حضرت آدم، یا حتی یک آدم معمولی، یک “آدم” عضو خانواده باشد. حالا می خواهند آدم از کجا گیر بیاورند، نمی دانم.

 

انقلاب بدون فرهنگ

حالا اینکه استاد بزرگ و دکتر عظیم الشان، یا به عبارتی تنها دکتر دوران ما یعنی مرحوم دکتر شریعتی گفته بود که “انقلابی که بدون فرهنگ به پیروزی برسد، فاجعه است” تا چقدر درست است یا نه، بماند. ولی مثل اینکه تا حدی درست است. البته فرهنگ معانی مختلفی دارد، وقتی به حرف های رهبر و مسوولان کشور توجه می کنیم متوجه می شویم منظورشان از فرهنگ، همان اخلاق و حجاب و ناموس است، در حالی که احتمالا فرهنگ شامل یک چیزهای دیگری هم می شود، ولی من نتوانستم بفهمم این که آقای امیرخانی گفته است کی جلو رفته که ما متوجه نشدیم، البته من در این دو سال متوجه شدم که یک چیزی بشکلی دردناک دارد جلو می رود، و بهتر است هیچ وقت عقب نرود، ولی نمی دانستم اسم آن چیز، بقول میرحسین موسوی انقلاب است. رضا امیرخانی گفت: “حیف است این انقلاب بدون فرهنگ جلو برود.” می خواستم برای آقای امیرخانی توضیح بدهم که:

اولا: شما خیلی نگران نباشید، چیز زیادی جلو نرفته، به نظرتان می رسد.

دوما: اگر فرهنگ همراهش بود، احتمالا اصلا جلو نمی رفت.

سوما: اشتباهی که همه می کنند این است که فکر می کنند انقلاب جلو رفته، در حالی که این کشور است که عقب رفته، در این موارد دقت کنید.