کشمکش شصت ساله دولت و برنامه

نویسنده

po_masoud_01.jpg

یک ماه بعد از زلزله ای که در ارکان برنامه ریزی کشور افتاد و در اولین واکنش به آن چهار مدیر ارشد سازمان مدیریت و برنامه ریزی استعفا دادند؛ سرانجام فرهاد رهبر که در زمان خود کنار رفتنش می توانست بحرانی برای دولت پدید آورد، بالاترین شغل کابینه را ترک گفت و گفته می شود با عنوانی دیگر در دستگاه اجرایی می ماند.

farhad_rahbar_b.jpg

فرهاد رهبر که در زمان انتصاب به ریاست سازمان مدیریت و برنامه ریزی به جهت سابقه اش در بخش اقتصادی وزارت اطلاعات با این توصیف استقبال شد که “سازمان برنامه به دست امنیتی ها افتاده” در طول یک ساله گذشته در بدنه کارشناسی سازمان برنامه که قوی ترین نیروهای کارشناسی دولت است، جائی نسبتا مناسب برای خود باز کرد. سازمانی که از بدو تولد به علت ماهیت و وظیفه تعیین شده اش و از آن جا که نظم و برنامه را توصیه و اعمال می کند؛ همواره مورد غضب مدیران دولتی بوده است.

ماه گذشته رییس جمهور با تصمیمی که هوادرانش آن را انقلابی خواندند با تفویض بخشی از اختیارات سازمان مدیریت و برنامه به استانداران، موضوع تازه ای برای انتقاد از خود به کارشناسان و اقتصاددانان داد که هشدار دادند عملیات لجام گسیخته ای که بعد از این رخ خواهد داد به زیان مصالح عمومی جامعه خواهد بود. در زمان آن تصمیم علاوه بر استعفای سه معاون سازمان برنامه و یکی از مدیران ارشدش نامه فرهاد رهبر صدا کرد که به رییس جمهور نوشت که عواقب این تصمیم چیست. اما همزمان با ارسال آن نامه گفته شد که فرهاد رهبر بیش ترین سهم را برای آرام کردن سازمان برنامه به عهده گرفته و می ماند تا مانع از ایجاد بحرانی در دولت شود.

اینک به نظر می رسد با استعفای فرهاد رهبر، و جانشینی احتمالی برقعی به جای وی، می توان گفت پیروزی تازه ای نصیب تیم امنیتی پورمحمدی به وجود آمده است که در وزارت کشور امنیتی سازی کشور را وجهه همت خود قرار داده و قائم مقام وی ذوالقدر معاون سابق سپاه هم در این کار با وی همصداست.


پیشینه سازمان برنامه

صد و شصت سال بعد از آن که میرزا تقی خان امیرکبیر نخست وزیر اصلاح طلب ایران در “کتابچه خیالات اتابکی” از لزوم داشتن تشکیلات اداری نوشت و در آن “دخل و خرج” و “نقشه عسکریه” را مشخص کرد، و شصت سال بعد از آن که سرانجام اداره ای در سه اتاق برای تهیه “نقشه اقتصادی کشور” بنا شد، سازمانی که مامن بیش ترین جمع کارشناسی کشور خوانده می شود زیر ضربه قرار گرفت.

کشمکش سازمان برنامه با دولت هائی که برنامه ریزی و حرکت مطابق یک دستور عمل ثابت، مخالف سلیقه خود و باعث کندی کارها می بینند، در اوج خود ششمین رییس جمهور را واداشته تا در قالب اصلاحات ساختاری برنامه ریزی کشور، طی بخشنامه ای - به گفته کارشناسان – تشکیلات برنامه ریزی کشور را خنثی و بلااثر کند.

کتابچه “خیالات اتابکی” سرنوشت غم انگیزی یافت و سال ها بعد جزء مدارکی که هنگام قتل امیرکبیر به دست یکی از ماموران اجرای حکم افتاده بود پیدا شد، اما صد سال بعد از نوشتن آن کتابچه اداره ای در یک ساختمان اجاره ای نزدیک مجلس به وجود آمد.

اداره شورای اقتصاد، در دوران رضاشاه و با شتابی که وی برای نوسازی داشت، کم اهمیت ماند تا زمانی که جنگ جهانی دوم پایان گرفت و ایالات متحده کمک های عمرانی خود را به کشورهای درگیر جنگ آغاز کرد و سیاستمداران ایرانی به فکر افتادند که از این کمک ها برای بازسازی کشور جنگ زده بهره گیرند و در این جا بود که لزوم داشتن نهادی برای برنامه ریزی خودنمائی کرد.

اولین گام

دولتمردان بعد از جنگ، مانند اسلاف و جانشینانشان نظری به نقشه و برنامه نداشتند و درگیر مسائل روزانه اداره کشور بودند و از هر نوع مانعی پرهیز داشتند. تحصیل کردگان برای باوراندن لزوم اداره برنامه ریزی باید چندان صبر می کردند تا همزمان با تاسیس بانک جهانی [ 1947] فشار کمبودهای مالی دولت ها را ناگزیر سازد که به تاسیس اداره بزرگ تری از دبیرخانه شورای اقتصادی تن دهند تا بتوانند از کمک های آن بانک بهره مند شوند. دبیران این شورا اولین مسوولان سازمان برنامه به حساب می آیند که رضا امین، ابوالحسن ابتهاج و علی امینی از آن جمله بودند.

.

اما سرنوشت اداره ای که برای برنامه ریزی و خارج شدن کشور از روزمرگی و برنامه های کوتاه مدت تدارک دیده شده بود، از سرنوشت بسیاری از وزارت خانه ها و ادارات دولتی که بارها تغییر مسوولیت و نام دادند جدا نماند و در دوره های مختلف نام ها و ماموریت های مختلف گرفت تا سرانجام به عنوان یک نهاد بزرگ، زیر نظر رییس دولت در آمد که کار تدوین برنامه و بودجه سالانه و مدیریت اداری و نظارت بر اجرای برنامه ها را به عهده داشت که هیچ گاه محبوب مدیران دولتی نبود.

اولین برنامه هفت ساله کشور در سال 1327 تهیه شد و عمده اثرش این بود که توانست وام بانک جهانی را جذب کند اما کمبود کارشناس و کارآشنا باعث شده بود که یک کمپانی آمریکا طراحی برنامه ها را به عهده داشت و اعتبار آن معادل 21 میلیارد ریال بود این برنامه عملا به علت برخورد با تموج های سیاسی به اجرا نرسید.

به اعتقاد تمام کسانی که تاریخ اداری ایران را بررسی کرده اند اداره برنامه زمانی اهمیت گرفت که ابوالحسن ابتهاج که دوران ابتدائی و دبیرستان را در فرانسه و بیروت درس خوانده اما از مدیران ثابت قدم و قاطع بود، با مرگ ناگهانی جعفر پناهی [ دومین رییس سازمان برنامه] از سفارت ایران در پاریس فراخوانده و به ریاست آن منصوب شد. ابتهاج پیش از آن عملا بانک ملی مدرن را پایه ریزی کرده و در جدالی سخت با میلیسپو مستشار مالی آمریکائی دولت زمینه اخراج وی را فراهم آورده و خود را نشان داده بود.

برنامه دوم هفت ساله عمرانی که تدارک آن توسط ابوالحسن ابتهاج با قدرت نمائی بی سابقه ای آغاز شده بود از سال 1334 در قالب اجرائی در آمد در حالی که تعیین اعتبارات عمرانی به ویژه در زمینه صنعت اهمیت اصلی را پیدا کرده بود، با تصویب قانون جلب و حمایت سرمایه های خارجی سازمان برنامه قدرت بیشتری گرفت اما به همان نسبت دولت ها مدعی شدند که باید از قدرت این سازمان کاسته شود. کاری که برای حکومت آسان نبود چرا که موسسات بزرگ اعتباردهنده بین المللی سازمان برنامه را به عنوان یک واحد قانونمدار و ثابت قدم شناخته بودند.

چهار سال بعد از آن که ریاست سازمان برنامه با تصویب قانونی در موقعیتی قرار گرفت که عملا روسای دولت در امور برنامه و عمرانی هیچ کاره شدند و معاون سازمان برنامه [ در آن زمان خسرو هدایت] به معاونت نخست وزیر منصوب شد تا این قدرت به رخ کشیده شود، اختلاف ابوالحسن ابتهاج با شاه و دولت مورد حمایت وی [به ریاست منوچهر اقبال] با بردن لایجه ای با عنوان “تعویض اختیارات و مسوولیت سازمان برنامه” زمینه حرکتی را به وجود آورد که قابل پیش بینی بود. ابتهاج از سازمان برنامه و خدمات دولتی کناره گرفت و عملا جز منقدان شاه درآمد و سه سال بعد به همین دلیل به زندان افتاد

رییس چریک برنامه

خسرو هدایت معاون ابتهاج به جای او در راس سازمانی گذاشته شد که قدرت سابق را نداشت و از نظر قانونی زیر نظر دولت ولی عملا زیر نظر شاه قرار گرفته بود، اما با روی کار آمدن دولت شریف امامی که تمایلی به سمت روابط بهتر با شوروی از خود نشان داد، احمد آرامش به ریاست سازمان برنامه رسید. وی نیز همچون ابتهاج منتهی از راهی معکوس وی در زمره مخالفان شاه در آمد و بعد از کنار رفتن از ریاست سازمان برنامه، راه جمهوریخواهی در پیش گرفت و سرنوشتش هفت سال زندان شد، و کوتاه مدتی بعد از آزادی نیز در یک درگیری مشکوک با ماموران امنیتی در یکی از پارک های وسط تهران کشته شد.

خداداد فرمانفرمائیان، مهدی سمیعی،عبدالمجید مجیدی، محمد یگانه، مرتضی صالحی و حسنعلی مهران روسای بعدی سازمان برنامه که دفتر بودجه هم به آن اضافه شده و در سال های میانی دولت امیرعباس هویدا رییس آن به عنوان وزیر مشاور در کابینه بود.

برنامه سوم عمرانی [ که با تغییری پنج ساله شده بود] از سال 1342 و دولت اسدالله علم آغاز به کار کرد، تموج های سیاسی پایان گرفته، ایران در زمره متحدان آمریکا در آمده و عملا قدرت بلامنازع در دست شاه افتاده بود که هم روسای دولت و هم روسای سازمان برنامه، وظایف خود را زیر نظر وی انجام می دادند.

دو برنامه پنج ساله سوم و چهارم چندان تغییری در زندگی مردم به وجود نیاورد تا زمانی که برنامه پنجم نوشته شد و انفجار بهای نفت حکومت را واداشت تا دو بار در این برنامه تجدید نظر کند. برنامه ای که در ابتدایش رییس دولت وعده داده بود که هواپیمای بخت ایران اول باند است و بزودی اوج می گیرد. عملا آخرین برنامه عمرانی اجرا شده نظام پادشاهی بود که از اواجر عمر این برنامه [1356] با موج ناآرامی هائی روبرو شد که سرانجام در بهمن سال بعد به سقوط حکومت پادشاهی انجامید.

در جریان تجدید نظر دوم در برنامه عمرانی پنجم درگیری میان کارشناسان و برنامه ریزانی که همگی تحصیلات عالی خود را در دانشگاه های معتبر جهان انجام داده و به خدمت سازمان برنامه بازگشته بودند، زمانی اوج گرفت که شاه اصرار خود را آشکار کرد که همه درآمد چهاربرابر شده نفت را وارد کشور کند و به رشد و رونق افتصادی شتاب بخشد. کاری که مدیران سازمان برنامه بر زیان کشور می دانستند. شاه با تغییراتی راه خود گرفت و در آخرین ماه های سلطنت به دیدار کنندگان خود از این که توصیه های کارشناسان را نادیده گرفته است ابراز پشیمانی کرد.

پس از انقلاب

به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی کم نبودند انقلابیونی که در صدد تعطیل سازمان برنامه برآمده و انحلال این سازمان را هم در زمره برنامه های انقلابی می خواندند اما مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر موقت که خود با برنامه ریزی آشنا بود و چند تن از همفکرانش که سابقه کار در سازمان برنامه داشتند سرانجام موفق شدند که لزوم ماندن قوی ترین پیکره کارشناسی کشور را به رهبران انقلاب یادآور شوند. مهندس علی اکبر معین فر اولین رییس سازمان برنامه جمهوری اسلامی و با انتقال وی به وزارت نفت، عزت الله سحابی کار ریاست سازمان برنامه ریزی را بر عهده گرفتند اما تدارک برنامه عمرانی باقی ماند تا زمانی که جنگ هشت ساله با عراق به پایان رسید و در این فاصله عملا دولت [ میرحسین موسوی] اختیار مدیریت بودجه و برنامه ریزی را در اختیار گرفته بود.

مسعود روغنی زنجانی پایدارترین رئیس سازمان برنامه و بودجه در 27 سال گذشته با وجود همگرایی سیاسی با دولت وقت اما سرانجام وقتی شرایط را نامساعد دید، ترجیح داد از این سازمان کنار برود. این سرنوشتی بود که تقی بانکی هم تجربه کرد و در مجموع علاوه بر این دو حمید میرزاده، محمدعلی نجفی، محمدرضا عارف، محمد ستاری فر، برادران شرکاء و سرانجام فرهاد رهبر که این سازمان را ریاست کردند همواره با دولت ها و گاه مجالس قانونگزاری درگیر ماندند.

اولین برنامه عمرانی توسعه جمهوری اسلامی در پایان جنگ تصویب شد، و زمان اجرای آن تا سال 1372 بود و دومین برنامه نیز در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی به اجرا در آمد که سیاست اصلی آن آزادسازی اقتصادی و بازسازی و توسعه زیرساخت ها بود. رشد دادن بخش خصوصی در صنعت و تجارت، حذف تشکل های انحصاری در تولید و توزیع و فعال کردن بازار سهام بود، روندی که در دومین دوره دولت با توجه به مشکلاتی که با مجلس ظاهر شده بود کند شد. سومین برنامه نیز بر همین راستا به دولت محمد خاتمی ابلاغ شد.

چهارمین برنامه عمرانی توسعه که برخی آن را کامل ترین و پرحجم ترین برنامه تاریخ ایران می دانند در زمانی به تصویب رسید که اجرای آن به جانشین دولت اصلاح طلبان محول می شد. دولتی که از همان ابتدا نشان داد که قصد تن دادن به اصول آن برنامه را ندارد و از جمله کوچک کردن دولت و خصوصی سازی و کاستن از یارانه ها را برنمی تابد. در این فاصله سازمان برنامه علاوه بر این که تهیه بودجه های سالانه را به عهده دارد، طرحی تحت عنوان چشم انداز بیست ساله کشور را هم تهیه کرد که در نوع خود در ایران سابقه نداشت.

تجربیات گذشتگان

از میان روسای پرآوازه سازمان برنامه، ابوالحسن ابتهاج، احمد آرامش، و عبدالمجید مجیدی خاطرات خود را بازنوشته و مشکلات برنامه ریزی در کشوری را که دولتمردان و قدرتمندانش چندان اعتقادی به برنامه ندارند بازگفته اند، مدیران بیست ساله اخیر در قالب مصاحبه ها و مقالاتی این همه را گفته اند.

فرهاد رهبر که به دنبال معاوانش از دولت رانده شده سرنوشت مشابه مدیرانی که هیچ کدام آن ها، از این سمت عالی به مقامی بالاتر نرفتند، چهار تن آنان راهی زندان شدند، بیش ترشان عطای کار دولتی را به لقای آن بخشیدند و این خود بهترین گواه دشواری وظیفه ای است که به عهده داشته اند.

ابوالحسن ابتهاج در کتاب خاطرات خود از زمانی در دوران رضا شاه یاد می کند که برای اول بار سخن از نقشه اقتصادی رفته است و او که جوانی بوده از وزیر دارائی وقت شنیده که آقا برنامه ریختن و نقشه کشیدن مال اروپائی هاست ما باید مدام به فکر امروزمان باشیم. تاب برنامه های طولانی نداریم.

آخرین نمونه از این دست را باید عزل فرهاد رهبر آخرین رییس سازمان مدیریت و برنامه ریزی دید که مدتی است تقاضای استعفای کرده بود پذیرفته نشد، تا رییس عزل کند.