مهرداد شیبانی
هفته ای که احمدی نژاد آن را با خبر ربایش و ترور خود آغاز کرد و با وعده ریختن رایانه ها به حساب مردم آن را به پایان رساند، پر بود از چنگ و دندان نشان دادن سرداران اصولگرا و عقبه هایشان. از رویارویی نمایندگان جناح راست در مجلس با سعید مرتضوی، تابستن روزنامه های خودی ونشاندن عضو گروه فشار در خبرگزاری ایرنا، و سرانجام این خبرکه: فرقه مصباحیه کودتا خواهد کرد.
در میانه همین به جان هم افتادن به اصطلاح اصولگرایان بود که زاکانی، نماینده مجلس از انحرافات سعید مرتضوی خبر داد و مرتضوی از اینکه او “تعادل روانی اش را از دست داده است.” جالب اینکه نامه زاکانی را روزنامه ایران، ارگان رسمی دولت چاپ کرد؛ نامه ای که کیسه ای جانانه بود بر تن سعید مرتضوی و باعث شد بسیاری بدین باور برسند که رویارویی قوه قضاییه و وابستگان دولت نهم به جاهای بسیار باریک کشیده شده است.
شاهد های بعدی این باور هم از راه رسیدند: بیش از200 تن از نمایندگان مجلس ضمن نگارش نامه ای علیه سعید مرتضوی، قوه قضائیه را متهم کردند که درصدد تسویه حساب با نمایندگانی است که در تحقیق و تفحص از این قوه شرکت داشته اند. نمایندگانی که این روزها یک به یک به انواع اتهامات، از فساد اخلاقی گرفته تا ربودن اسناد نظامی و امنیتی، به دادگاه ها احضار می شوند و تحت بازجویی های 11 ساعته قرار می گیرند..
پس از نمایندگان نوبت به 600 تن از فارغ التحصیلان دانشگاههای سراسر کشور ـ البته از نوع بسیجی و حزب اللهی ـ رسید که آنان نیز در نامهای به رئیس قوه قضائیه، خواستار تشکیل دادگاهی صالح و بیطرف و علنی برای رسیدگی به اتهامات سعید مرتضوی، دادستان تهران شدند. مرتضوی اما آنان را “قابل جواب دادن” ندانست و حتی برای قدرت نمایی روزنامه ایران را واداشت جوابیه بعدی زاکانی را هم درج نکند.علت: هراس گردانندگان روزنامه دولت از توقیف!
اما درحالیکه دعوای اصلی در جبهه ای دیگر ادامه داشت، وزیر آموزش و پرورش دولت نهم و فرماندهان و مسئولین سپاه پاسداران و نیروی انتظامی که این روزها اخبار مربوط به فساد های مالی و اخلاقی شان، آن طور که یک وبلاگ نویس جوان گفته است “مرز تمام گمانه زنی ها در مورد فساد اقتصادی سران حکومت را در نوردید” اینترنت، وبلاگ، وب سایت، اس ام اس و بلوتوث را “خطرناک تر از اعتیاد”، “ویرانگر” و “ابزار تهاجم رسانه ای” نامیدند. آن هم درست در زمانی که خودکشی، به دومین عامل مرگ بین دانشجویانی بدل شده است که از فشارهای رنگ و وارنگ ـ از جمله تعرض به حریم دختران دانشجو ـ به ستوه آمده اند و خود را از اتاق حراست دانشگاه ها به پایین پرتاب می کنند و به زندگی خویش خاتمه می بخشند.
و طبیعی است که وقتی خودکشی دانشجویان، مسئولان را به فکر چاره اندیشی نمی اندازد، وقتی قیمت برنج در ایران در طول چند ماه بیش از دو برابر شده، اما “کشاورزانی که از طلوع آفتاب تا غروب در شالیزارهای برنج در شمال ایران کار می کنند” پول مداوای کمرهای خم شده خود را هم در نمی آورند و باز کسی به فکر چاره نیست، ووقتی کلیه دارایی های بانک ملی، بزرگترین بانک ایران، در اتحادیه اروپامسدود شده و باز آقایان تنها رجز خوانی می کنند که ”دنبال تحریک ایران نباشید”… مهم ترین کار آن است که انجمن صنفی روزنامه نگاران، حکم انحلال بگیرد.
چنین است که هفته رجز خوانی و انحلال، همزمان می شود با توافق اتحادیه اروپا جهت تحت فشار گذاشتن ایران برای توقف غنی سازی اورانیوم، تحریم های گسترده مالی، ممنوع الورود کردن مقامات عالیرتبه حکومت جمهوری اسلامی به اتحادیه اروپا، و تازه به گفته خاویر سولانا: فشار اروپا بر ایران ادامه هم می یابد.
آقای لاریجانی درست گفته که “فرصت کوتاهی برای تعامل باقی مانده” و بی شک حق با رئیس قوه قضاییه است وقتی که یکی از مهمترین آفات مهم سیاسی را جدا بودن مردم از تشکیلات حکومتی و مدیریتی می خواند و می گوید: “اگر حکومتی مردم پشتش نباشند در معرض سقوط و ناکامی قرار میگیرد.“
حکم زندان 11 سال محمد صدیق کبودوند، نشانه ای از این سقوط و ناکامی نبود؟