مصاحبه♦ سینمای ایران

نویسنده

“نقاب” ساخته کاظم راست گفتار پس از نزدیک به سه سال درتهران اکران شد. در شماره پیش نقد فیلم از نظر خوانندگان گذشت. ا ین هفته هم در تهران پای حرف های کارگردان فیلم نشسته ایم.

kazemrastgoftarb.jpg

حرف های کاظم راست گفتار

روایتی جذاب با نگاهی موشکافانه

یکی دوروز پیش ازاکران فیلمتان درتهران پیش بینی اتان راازحاصل اکران این فیلم پس ازگذشت مدتی نه چندان کوتاه دریک از روزنامه ها خواندم که گفته بودید: الخیرفی ماوقع. حالا نزدیک به دو هفته از اکران آن می گذرد. آنچه گذشته را خیر تلقی می کنید؟

بله. چرا که نه. من هیچ وقت امیدم را از دست نمی دهم. البته من هیچ گاه آدم خوش شانسی نبودم چون معتقدم به غیر از استعداد وابتکار، دراین زمانه شانس حرف اول را می زند.. واقعیت این است که همیشه بیش از آنچه به دست آورده ام تلاش کرده ام واین درحالی است که افراد بسیار زیادی هستند که ممکن از نیمی از مسیری را که من رفته ام را طی نکرده باشند. اما من دراین زمینه تحصیل کرده ام وسعی کرده ام وقتی به آن وارد می شوم نادانسته هایم را به حداقل برسانم. فکر می کنم اگر به حجم کارم کمی شانس اضافه می شد وضعیتم به مراتب بهتر می شد.

آیا قرار است شما درکارهایتان از شیوه یا سبکی خاص تقلید کنید؟

نه. من هیچگاه ازشیوه کارگردانی خاصی تقلید نمی کنم. من فیلمسازی به شدت حسی هستم، هیچ وقت نیامده ام تا یک چارت از پیش تعیین شده ای را برای خودم درنظر بگیرم وبرطبق آن پیش بروم.


خب مگر پیروی ازاصول نظام مند یک ژانر وپیروی از قواعد چه اشکالی دارد که اینقدرفیلمسازان ایرانی از آن سر باز می زنند؟

اصولا نمی توان سینمای ایران را سینمای ژانرمداری دانست، اما بحث سرباز زدن ازقواعد نیست که تمام تلاشم پیروی کردن از قواعد سینما بوده و هست. من به ژانر خاصی پایبند نبوده ام، حالا این وظیفه شماست که بگویید این فیلم درچه محیط ویا ژانری قرار می گیرد. درست است که فیلم زیاد می بینم و به کارگردانان زیادی هم علاقمند بوده ام اما هیچگاه درپی این نبوده ام که تحت تاثیر شیوه روایت وحتی کادربندی وچیدمان صحنه آنها برآیم.

حالا با این حساب، سوال بعدی من هم که درباره تغییرلحن روایی فیلم بود، با پاسخی چنین روبرو می شود. درست است که تمام تلاشتان را برای درست ازآب درآمدن این غافلگیری کرده اید، اما به نظر من این درست نیست نیمی از فیلم بدون هیچ نشانه ای که راهنمای نیمه معمایی دوم باشد، کاملا ملودرام پیش رود وناگهان فراموش شود.

غافل گیری مورد نظرما به غیر ازاین امکان پذیر نمی شد. من دورتادور صحنه را به هنگام فیلمبرداری هندی کم نصب کرده بود وججالب اینجاست که درنهایت متوجه شدیم بهترین انتخابها با دوربین اصلی ما اتفاق افتاده است.

اما گاهی احساس می کنم که این غافلگیری به نوعی خودزنی برای شما به شمار می آید. چون نیمه اول فیلم آنقدر ساده انگارانه به نظر می رسد که حتی دربعضی لحظات غیرقابل تحمل می شود.

یک ضرب المثل آمریکایی هست که می گه:یک فکر بزرگ تو کلت داشته باش، کارای احمقانه بکن. شاید من دراین رویکرد پیرو این ضرب المثل بوده ام. جالب اینجاست که فیلم را بارها با تماشاگران معمولی درسینما دیده ام واز تماشای عکس العملهایشان لذت برده ام، مخصوصا درلحظات پایانی نیمه اول تا خنده پارسا که دیگر همه کلافه شده اندو مدام دراین فکرند که این کارگردان قرار است سفره ای را که پهن کرده، چگونه جمع کند.

فکر می کنید درمورد انتخاب بازیگران این فیلم علی الخصوص قراردادن سارا خوئینی ها درکنارباقی هنرپیشگان با سابقه تان درست عمل کردید؟

شرط اصلی من برای انتخاب بازیگران داشتن انرژی بسیار زیاد درکنارانگیزه بالا بود. سارا خوئینی ها اولین ودرواقع بهترین انتخاب برای این نقش بود. برای این نقش چهره ای ناشناخته و یا حداقل کمتر شناخته شده مد نظرم بود. کسی که نشود براساس بازی های گذشته او درفیلمهای دیگرش و عکس العملهای او درمقابل اتفاقات همه چیزرا آشکار کند. مثلا اگر این نقش را هدیه تهرانی بازی می کرد صددرصد با آگاهی مردم از نوع بازی این بازیگر انتهای فیلم لو می رفت. ساراویژگی های مورد نظر مرا به شکل گسترده ای داشت واتفاقا هر بار که فیلم را می بینم نسبت به انتخابم بیشتر به یقین می رسم.

درباره مشکلاتی که فیلم طی این سه سال با آن مواجه بود بگویید. آیا “نقاب”دراین مدت تلویحا توقیف نشده بود؟

ببینید مدیریت فرهنگی را من به کاشت درخت گردو تشبیه می کنم که از کاشت دانه تا برداشت ان 15 سال طول می کشد. اما با این حال مدیریت فرهنگی ما مدیریت سه سال یک بار است. از این روست که با رفتن وآمدن هر مدیری کلیت سیتم تغییر می کند وهمه چیز با نظرات او منطبق می شود. نظراتی که بعد از مدتی آن هم تغییر خواهدکرد. مشکلی که گریبانگیر “نقاب”شد هم تقریبا از همین دست بود وگرنه این فیلم چقدر خطرناک تر ازفیلمهایی بود که درنیمه دوم دهه هفتاد تولید واکران شدند؟واقعیت این است که اگر “نقاب”درآن سالها ساخته می شد چه بسا که جایزه هم می گرفت.

می گویید فیلم به هیچ عنوان سانسور نشده، اما پرش هایی درآن وجود دارد که مسلنا نمی تواند ازضعف تدوین باشد.

منظورم از سانسور، آن گونه ای بود که به کلیت ان لطمه وارد کرده باشد. واقعیت این است که معتقدم یک داستان خوب مثل یک شیشه بلورین می ماند که هرچه بیشترترک بردارد یا بشکند برنده تر می شود. به همین دلیل است که معتقدم همچین اتفاق هایی برای فیلم هم افتاده باشد به نفع آن تمام شده است وبر فضای معماگونه ان صحه گذاشته است.

مدتی پیش بود که به کتابی برخوردم با عنوان “نگرش بر تاریخ سیاست درسینما” نوشته کاظم راست گفتارکه چاپ آن به سالهای شصت برمی گشت. آن کتاب، کتابی کاملا انقلابی به شمار می آمد که بانفی سینمای آمریکادرجستجوی سینمای برتر بود، اما همین راست گفتار حضورحرفه ای اش رادرسینما بافیلمی متعلق به سینمای بدنه اغاز کرد، سینمایی که ذاتا محافظه کار است. چطور شدآن راست گفتارانقلابی به کارگردانی محافظه کار تبدیل شد؟

من هیچ اسمی روی خودم نمی گذارم. نه ان زمان خودم را انقلابی می دانستم نه حالا محافظه کار. واقعیت این است که وقتی یک منطق خشک وجزمی برای خود درنظر می گیرید، تمام صغراهایی را که در دل آن می چینید به نتایج نادرستی منتهی می شود. شما هم با با محافظه کاردانستن سینمای بدنه، من را که متعلق به آن سینما هستم محافظه کارقلمداد می کنید. من ان فرض اولیه را قبول ندارم.

خب، همین که حتی حذفیات صورت گرفته برای فیلمتان رابه نفع ان ارزیابی می کنید، رویکردی کاملا محافظه کارانه است.

ببینید بگذارید مساله را از زاویه ای دیگر بررسی کنیم. شرایط درسالهای شصت شرایطی به اصطلاح انقلابی بود. شرایطی شعارزده که همه فقط دران بدون تفکر هر شعارهای گنده گنده می دادند. من هم درآن شرایط به عنوان جوانی که به سینما علاقمند است، احساس کردم اگر چنین حرفهایی بیان شود، حاصل خوبی خواهدداشت. این گونه شد که ان کتاب نوشته شد واتفاقا بسیار هم دستخوش سانسور قرار گرفت. راستش اتفاقاتی که برای ان کتاب افتاد و کتابی 300 صفحه ای را به 50 صفحه تبدیل کرد مرا از قصد اولیه ام که نویسندگی بود انداخت وکاملا پشیمانم ساخت. این را فراموش نکنید که نگارش این کتاب به 25 سال سال پیش بازمی گردداما رویکرد فعلی امان نه به مفهوم محافظه کاری، بلکه به معنای اگاهی است.