نیل مک فارگوهر
سال هاست که آمریکا و متحدانش در خاورمیانه از سوی اتحاد سیاسی و ایدئولوژیک بین شیعیان که به “هلال شیعه” معروف است و از سوی ایران حمایت می شود و با غرب و اسرائیل دشمن است، به چالش کشیده می شوند.
اما شورش ها، جنگ ها و مشکلات اقتصادی چشم انداز منطقه را تغییر داده و راه را برای رهبران سنی و متحدانشان مثل مصر، قطر و ترکیه، باز کرده است. نقش پیروزمندانه این رهبران در پایان دادن به جنگ هشت روزه بین اسرائیل و غزه که توسط حماس اداره و توسط ایران و حزب الله لبنان حمایت می شد، نشان داد که این رهبران می توانند نقش دیپلماتیک مهمی را عهده دار شوند.
این برای آمریکا و اسرائیل یک شانس دوباره است تا ایران را منزوی کنند و دسترسی این کشور را به دنیای عرب محدود کنند تا نتواند به متحدانش در مرزهای اسرائیل، کمک نظامی کند. اما این کار بسیار دشوار است زیرا در همان حالی که برخلاف ملاهای تهران، رهبران سنی تلاش می کنند تا روابط خوبی با آمریکا برقرار کنند، به تندورهای مذهبی که بذر احساسات غربی را در منطقه می افشانند، اجازه رشد می دهند.
حماس که از ایران موشک هایی گرفته است که تا اسرائیل برد دارد، زمستان سال گذشته اتحادش را با ایران گسست و علنا علیه بشار اسد، موضعگیری کرد. اما در اصل اتحاد با مصر-ترکیه- قطر عامل اصلی این گسست بود.
رابرت مالی، مدیر گروه بحران های بین المللی، می گوید: “گروه اخیر سرمایه های بیشتری از ایران دارد تا در اختیار حماس بگذارد. اخوان المسلمین بیش از ایران با آنها نقاط مشترک دارد”.
مناقشه غزه به ترسیم اتحاد های مختلف در خاورمیانه کمک کرد؛ خاورمیانه ای که از ژانویه 2011 شاهد سقوط دولت های مختلف توسط اسلامگرایان بوده است. ایران هیچ سودی از آتش بس نمی برد اما مصر و قطر و ترکیه از آن سود می برند.
اما این سوریه است که در دوئل بین شیعیان و سنی ها نقش اصلی را ایفا می کند. برنده این دوئل جایزه مهم استراتژیک را از آن خود می کند.
تا کنون به نظر می رسد که امواج بر خلاف ایران حرکت می کند و احتمال دارد که ایران مهم ترین متحد عرب اش، سوریه، را از دست بدهد. مخالفان سنی در روزهای اخیر به پیروزی های مهمی علیه دولت دست یافته اند و سلطنت چهل ساله خاندان اسد را تهدید می کنند. اگر دولت اسد سقوط کند، ایران و حزب الله لبنان منزوی می شوند و دیگر نمی توانند از اعتباری که سوریه به آنها داده بود لذت ببرند. سوریه لقب “قلب تپنده مقاومت عرب” را به آنها داده بود.
اگر آمریکا نسبت به این تغییرات بهت زده است، دلیلش این است که هنوز معلوم نیست نتیجه آن چه خواهد شد.
مشخص است که رهبران قدیمی مثل حسنی مبارک که آمریکا می توانست به آنان اعتماد کند، از بین رفته اند یا در حال از بین رفتن هستند. اما بجای آنها آمریکا با یک پارادایم جدید مواجه شده است که می تواند جوامع جدیدی بوجود بیاورد که ریشه در مذهب ایدئولوژیک دارد و این برای آمریکا پذیرفتنی نیست. این واقعیت جدید می تواند یک ایران ضعیف شده اما مذهبی تر و محافظه کار تر باشد که تحمل آن برای آمریکا سخت تر است.
اکنون، اسلامگرا ها در مصر، لیبی و تونس به قدرت رسیده اند و این درحالی است که مخالفان حکومت سوریه سنی هایی هستند که در میانشان افرادی از جهاد اسلامی و طرفداران القاعده دیده می شود. قطر که میزبان بزرگ ترین پایگاه نظامی آمریکاست، به اسلامگرایان منطقه، کمک مالی می کند.
محمد مرسی، رئیس جمهور مصر که از سمت خود در اخوان المسلمین استعفا داد تا بتواند رئیس جمهور شود، همچنان به این گروه وفادار است. ترکیه که الگوی بسیاری از این کشورهاست، روابط نزدیک اش را با آمریکا حفظ کرده اگرچه قدرت مقامات نظامی این کشور که مدت ها متحد آمریکا بودند، از بین رفته است.
آقای مالی، از گروه بحران های بین المللی، می گوید: “آمریکا بخشی از چشم انداز خاورمیانه بود که بکلی تغییر کرد. آمریکا بین جابجایی میانه رو های قدیمی و رادیکال ها قرار گرفته است.”
اتحاد سنی ها نه تنها شیعیان را در موقعیت بدی قرار داده بلکه رهبران سنتی را هم که زمانی با آمریکا متحد بودند دچار مشکل کرده است.
اعضای قدیمی تشکیلات خودگردان فلسطین تلاش می کنند بر سر قدرت باقی بمانند ، این درحالی است که در مورد پایان دادن به اشغال فلسطین شکست خورده اند و این شکست چهره ای منسوخ و کهنه از آنان به نمایش گذاشته است.
قسان خطیب، سخنگوی سابق دولت می گوید: “حماس همواره این بحث را داشته است که به دلیل ماهیت انقلاب، منطقه دچار تغییر خواهد شد و این بخشی از هویت گروه های مذهبی سیاسی است که در این انقلاب ها به پیروزی رسیده اند.”
روز پنجشنبه محمود عباس، رهبر تشکیلات خودگردان فلسطین، در سازمان ملل سخنرانی خواهد کرد و خواستار پذیرش عضویت فلسطین بعنوان کشور غیر عضو خواهد شد. به نظر می رسد با این درخواست توافق خواهد شد اما تحلیلگران معتقدند که با توجه به تحولات منطقه، این درخواست بسیار ناچیز و بسیار دیرهنگام مطرح شده است.
وضعیت در یک نانوایی شلوغ در رام الله جور دیگری است.
صالح عبدالحامد، 50 ساله، با اشاره به آقای محمود عباس می گوید: “اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، ابومازن به رسمیت شناخته می شود. خوب که چه؟ اگر او نتواند تغییرات اساسی بوجود بیاورد، چه فرقی می کند.”
صاحب نانوایی جرات کرده و عکس شهید احمد الجباری، رئیس شاخه نظامی حماس را که توسط اسرائیل ترور شد به شیشه مغازه اش چسبانده است.
طاهر الباو، 23 ساله با اشاره به حماس می گوید: “مقاومت نشان داد که آنها چقدر از کشور همسایه بهتر هستند. در دوران عرفات، ما به این گفته عادت کرده بودیم که صلح از دل مذاکره بیرون می آید اما امروز هیچ کس به این حرف اعتقاد ندارد”.
حتی قبل از مناقشه، امیر قطر از غزه بازدید کرد و قول داد که 400 میلیون دلار کمک مالی بکند. قطر این پول را برای تهیه بمب برای اینکه هر چندسال یک بار جنگی در بگیرد، اهدا نکرده است.
حسنی مبارک، بعنوان رئیس جمهور مصر که دشمن اخوان المسلمین بود،احساس رضایت می کرد از اینکه اسرائیل هرازگاهی حماس را که پسرخاله های اخوان المسلمین در غزه بودند درهم می کوبید.
آقای مرسی، بازی آقای مبارک را کمی عوض کرد، اگرچه لحن اش کاملا تغییر کرده است. وی نخست وزیرش را برای ابراز همدردی به غزه فرستاد. ده نفر از وزرای امور خارجه از جمله وزیر امور خارجه ترکیه و دولت جدید تونس در راس یک هیات در جریان جنگ از غزه بازدید کردند.
مصر و قطر و ترکیه به خاورمیانه ای آرام و با ثبات نیاز دارند و بارها گفته اند که این آرامش با پایان اشغال فلسطین توسط اسرائیل به پایان می رسد. اما دولت های جدید اسلامگرا زیاد درمورد راه حل تشکیل دو دولت حرفی نمی زنند و به همین دلیل تحلیلگران معتقدند که آنها به راه حل های دراز مدت بیشتر معتقد ند.
طلال عتریسی، تحلیلگر لبنانی مسائل ایران و جهان عرب، می گوید: “هرچقدر حماس به مصر و ترکیه و قطر نزدیک تر شود، موضوع جنبش مقاومت کمرنگ تر می شود.”
درهر صورت این کشورها به حماس کمک نظامی نخواهند کرد و به همین دلیل حماس مجبور است رابطه خود را با ایران حفظ کند. خالد مشعل، رهبر حماس به سی ان ان گفت که “رابطه حماس و ایران اگرچه مثل گذشته نیست اما هیچ مشکلی در این روابط بوجود نیامده است.”
این درست است که حماس و حزب الله که زمانی متحد بودند، هردو به سمت کشورهای سنی تمایل بیشتری نشان می دهند.
یک دیپلمات غربی معتقد است که نقطه برخورد در تغییرات اخیر، سوریه است. او از اصطلاح “هلال تب دار” به جای “هلال حاصلخیز” استفاده می کند که در گذشته معرف خاستگاه تمدن در خاورمیانه بود. هلال تب دار، نماینده خطی است که بین شیعیان و سنی ها کشیده شده است.
متحدان دیگر، “ مبارزات سنی” نام گرفته اند که معرف درگیری های سنی ها برای بدست آوردن حکومت و پیروزی ایدئولوژی بر جنجال های سیاسی است. این عمیق ترین تغییر است زیرا دوران دیکتاتوری به پایان رسیده است.
رشید خالدی، استاد دانشگاه کلمبیا، می گوید: “اینها دولت های پوپولیست هستند که افکار عمومی داخل کشور را بیشتر از دولت های گذشته در نظر می گیرند. قبل از انقلاب در کشورهای عربی یک انجماد سیاسی وجود داشت که براحتی می شد تشخیص داد که سرنوشتشان به کجا می انجامد.”
نیویورک تایمز، 28 نوامبر