صحنه

نویسنده

نگاهی به متن و اجرای نمایش “هفت شب با مهمانی ناخوانده” نوشته و کار “فرهاد آئیش” 

 

فرار زیرزمینی

 

 

خلاصه نمایش: مردی نویسنده در دیار غربت در حال نگارش یک رمان است که مهمانی ناخوانده به خانه او وارد می‌شود و بعد متوجه می‌شویم که او به نشانی اشتباهی آمده است. در ابتدا ورود، این مهمان ناخوانده با واکنش منفی نویسنده روبرو شده، ولی به مرور بین آن‌ها رابط دوستانه‌ای ایجاد می‌شود.

مهم‌ترین ویژگی اجرای نمایش “هفت شب با مهمانی ناخوانده” نوشته و کار “فرهاد آئیش” فضاسازی ساده و باورپذیر و خلق شخصیت‌های ایرانی و قابل درک است. نمایش ساختار و داستان روان و قابل فهمی دارد و شخصیت‌های ساده و فاقد پیچیدگی آن موجب شده است تا مخاطب به راحتی بتواند با آن ارتباط برقرار کند.

امابا وجود ظرفیتی که ایده اولیه درام دارد، نمایشی که بر صحنه اجرا می شود به آن اندازه تاثیرگذار نیست. یکی از دلایل آن مربوط به دیالوگ هایی است که گاه شعاری، گاه شعرگونه و گاه به شکل صحبت های روزمره ادا می شود و به طور کلی از یکدستی درام می کاهد.شاید یکی دیگر از دلایل بروز اشکالات اثر در اجرا مربوط به کارگردانی آن است؛ پاتریس پاویس، نظریه پرداز تئاتر، در کتاب “نقد دراماتیک در مواجهه با میزانسن” می گوید: “ تحقیقات به ما نشان داده‌اند که در هر مورد، “میزانسن” مفیدترین و مهم‌ترین عنصر برای ارزیابی یک اثر نمایشی است و نه‌تنها برای تحلیل آن، بلکه برای قضاوت‌های زیبایی‌شناسانه نیز اهمیت دارد. اندیشه‌ای که در طراحی‌ “میزانسن” وجود دارد، برای همه یکسان نیست، بلکه بنا بر دوره و زمان و همچنین فرهنگ و عقیده تفاوت دارد”. با توجه به این اشاره، می توان گفت نه همه نمایش، اما بخش عمده ای از آن دچار یکنواختی است. یکی از دلایلی که منجر به این یکنواختی شده، نبود میزانسن های خاصی برای بازیگران است و آن هایی هم که تعریف شده اند از نظر مفهومی و حتی زیبایی شناسی برجسته نیستند. به همین دلیل در بخش هایی، نمایش مشابه فضاسازی های نمایش های رادیویی می شود و این موضوع ریتم نمایش را کند می کند.

نمایش هرگاه به شاعرانگی و لحن خاص و انسانی اش گرایش پیدا می کند، در برقراری ارتباط با احساس و عاطفه تماشاگر ناموفق است. هرجا که شبکه ارتباطی میان دو شخصیت به موقعیت آن ها و داستان اجتماعی مربوط می شود وجه ارتباطات کمرنگ می شود و نگاه سطحی به پردازش داستان غلبه پیدا می کند و برعکس، آنجا که عواطف انسانی و رابطه علی و معلولی شخصیت ها مورد توجه قرار می گیرد و اهمیت پیدا می کند، تحریک احساسات و عاطفه تماشاگر به ارتباطی موثر میان صحنه و مخاطب منجر می شود.
همین انرژی و حسی که صحنه به تماشاگر انتقال می دهد تا اندازه ای موفقیت نسبی نمایش آئیش را به وجود آورده و باید اعتراف کرد که این پرداخت شگرد کارگردانی او است. آئیش می داند که چه موقع، چگونه و به چه وسیله ای احساس تماشاگرش را تحریک کند و عواطف نمایش را با حس تماشاگر به اشتراک بگذارد و نتیجه بگیرد. معمولا هم قهرمان های مرد نمایش های او وظیفه ایجاد و تقویت این حس را برعهده دارند.
در واقع انسان های این اثر او به دلیل جنونی که جامعه بر آن ها تحمیل کرده است به زیرزمینی پناه برده اند که در آن ارتباطی نزدیک تر و انسانی تر پیدا می کنند. جنون نویسنده با انسانیتی که میهمان به او هدیه می کند باید درمان شود و این همان مسیری است که تراژدی “هفت شب با مهمانی ناخوانده” باید برای رسیدن به نتیجه طی کند. اما در این مسیر تمرکز و توجه آنقدر معطوف نقش و حضور شخصیت ها بر صحنه است که بخش دیگر ماجرا کمرنگ شده و به حاشیه رفته است. اجرای سالن چهارسو، یک مضمون انسانی و اعتقادی دارد. شخصیت‌های نمایش در ارتباط با عقیده و اعتقاد خود در مخمصه‌ای که گرفتار شده‌اند از خود واکنش نشان می‌دهند. وقتی یکی از اشخاص دچار تغییر می‌شود دیگری هم از او تأثیر می‌گیرند.
 یکی از ویژگی‌های این نمایش بازی‌های روان و یکدست بازیگران آن است. بازیگران در یک هماهنگی و ارتباط باورپذیر به خوبی هدایت شده‌اند. نوع بازی علی نصیریان و فرهاد آئیش متکی بر روایت‌های مختلف است و در هر صحنه بازی متفاوتی را طلب می‌کند و این در هماهنگی و رابطه بازیگران به عنوان مهم‌ترین عامل نمایش نمود دارد. برای همین بازیگران نمایش در یک سطح قابل قبول و هماهنگ بازی می‌کنند. همین نکته می تواند به عنوان یک عامل موثر در کارگردانی نمایش باشد. نمایش “هفت شب با مهمانی ناخوانده” شخصیت محور است و از آنجا که رابطه در بازیگری تابع مثلث خود، دیگری و مخاطب است، در این اجراهم این ارتباط به خوبی ایجاد می‌شود. شخصیت‌های نمایش هر دو دچار یک مخمصه شده‌اند که رابطه شخصیت‌ها می‌تواند به تغییر آن‌ها کمک کند. در یک موقعیت نمایشی که شخصیت رشد می‌کند، اگر این ارتباط و تأثیر وجود نداشته باشد تغییر و یا تحول تصنعی خواهد شد، ولی نمایش “هفت شب با مهمانی ناخوانده” و ساختار نمایشنامه تابع یک رابطه علت و معلولی باورپذیر است.