بازی رد صلاحیت های گسترده

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

در شرایطی که امواج پیاپی سرمای طبیعت زمستان 86، فضای سرد حاکم بر فعالیت های سیاسی، اجتماعی ‏و فرهنگی ایران را دو چندان کرده است، اندک شعله های برآمده از گرمای کارزار انتخاباتی می رود که ‏برای مدتی هر چند اندک، یخ سرمای سیاسی را بشکند و شور و شوقی در دل جریانی بیفکند که حضورشان در ‏صحنه مایه ی نگرانی و حذفشان از قدرت، دغدغه ی اصلی اقتدارگرایان است.‏

دغدغه ای که گویا قرار است نسخه ی درمانش رد صلاحیت های گسترده ی غیرقانونی و از دور خارج ‏کردن رقبا، در فضایی سرد و خاموش و در محیطی گورستانی از ترس برخورد مقام های انتظامی - ‏اطلاعاتی - امنیتی باشد. گروهی که اکنون خود گویا در یک برنامه ی طراحی و حساب شده به یک پای اصلی ‏دعوا تبدیل شده است، تا بازیگر اصلی جریان تمامیت خواه از میدان مبارزه خارج شده، فرصت تنفس یافته و ‏اگر شد، حتی در جایگاه قاضی بی طرف به قضاوت بنشیند و دل گروهی از اصلاح طلبان را به دست آورد. ‏

این در شرایطی است که با نزدیک شدن 24 اسفند، روز رای گیری هشتمین دوره ی انتخابات مجلس شورای ‏اسلامی، یک جناح سیاسی ایران تمامی لشگر خود را در زیر پرچم یک فرد جمع کرده و گوش به فرمان ‏فرمانده ی اعظم دارد. و جناحی دیگر، در ائتلافی ناپایدار توانسته تنها بخشی از نیروهای گسترده، اما پراکنده ‏اش را راضی کند به کارزار انتخاباتی پل بگذارند و عمدتا آن ها رادر سه جبهه و زیر سه پرچم سازماندهی ‏کرده و فرماندهانی را برگزیده که با سه راهبرد و سه راهکار مختلف می خواهند کار این لشگر به سرانجام ‏برسانند.‏

این نکته ی اساسی- با وجود عدم تجربه اندوزی بخشی از شخصیت های حقیقی و حقوقی اصلاح طلب- از ‏ابتدا روشن بوده است که جناح اقتدارگرا با وجود تمام اختلاف ها و تضاد منافع سیاسی و اقتصادی در نهایت ‏زیر پرچم مقام رهبری گردهم خواهند آمد و سرانجام این آقای خامنه ای است که حرف آخر را در مورد ‏چگونگی برگزاری انتخابات و کیفیت آرایش نیروها خواهد زد و در این میان دوقلوهای بازی انتخاباتی، جنتی ‏و افشار، تنها گوش به فرمان ایشان دارند و با وجود نمایش ظاهری استقلال رای و عمل، به دلایل مذهبی و ‏سیاسی بی اجازه ولی فقیه آب هم نخواهند خورد و لذا هر چه اصلاح طلبان و تحول خواهان بگویند و ‏اعتراض کنند آب از آب هم تکان نخواهد خورد، و در بر همان پاشنه خواهد چرخید که درانتخابات های ‏گذشته، به ویژه انتخابات مجلس هفتم، چرخیده بود- اگر وضع بدتر از گذشته نباشد که نشانه ها و علائمش ‏آشکار و هویدا است.‏

اما در این سو، سه فرمانده با سه راهبرد و سه راهکار قدم به میدان انتخاباتی گذارده اند که دست کم دوتای ‏آنان، خاتمی و کروبی، نیم نگاهی نیز به انتخابات ریاست جمهوری آینده دارند. آنها در واقع چگونگی فتح ‏سنگر مجلس هشتم را سنگ محکی برای سنجش راه آینده می بینند که خود می توانند اصلی ترین نامزدهای ‏انتخابات ریاست جمهوری تابستان 88 باشند. انتخاباتی که از هم اکنون می توان حدس زد که احمدی نژاد به ‏دلیل ناکارایی و ناتوانی فردی و جمعی و نارضایتی فزاینده ی عمومی به آن راهی نخواهد داشت.‏

از میان این سه فرمانده، می توان حدس زد و شواهد و قرائن هم نشان می دهد که دو تن راهکار و راهبردهای ‏گذشته را پی خواهند گرفت. شیخ اصلاحات که پرچم میانه ی میدان را در کارزار انتخاباتی برفراشته است، ‏کماکان سیاست به نعل و به میخ زدن را دنبال خواهد کرد و تعامل و بده بستان آشکار با بیت و مقام رهبری. ‏از آن رو که وی راهبرد مشارکت بدون قید و شرط در انتخابات را برگزیده، لذا در پی چیزی نیست جز ‏فرستادن تعداد هر چه بیشتر اعضا و هواداران حزب اعتماد ملی به مجلس و به اصطلاح عامه، خر خود و ‏یارانش را از پل گذراندن. لذا، اگر نامزدهای حزبی اش همه تائید شوند، برایش چندان تفاوتی نمی کند که چه ‏کسانی و چه تعدادی رد صلاحیت شوند و انتخابات به صورت کلی چه میزان “آزاد، مستقل و عادلانه” ‏برگزار شود. اما اگر تعدادی از نامزدهای حزب او در تهران یا شهرستان رد صلاحبت شوند، ابتدا با هم ‏حوزه ی سابقش، آقای جنتی، دست به یقه خواهد شد، سر و صدایی به راه خواهد انداخت و در نهایت شکایت ‏به محضر رهبری خواهد برد و بسته به اینکه میزان دخالت آقای خامنه ای چقدر باشد و چه تعدادی از رد ‏صلاحیت شدگان حزبش به لیست های انتخاباتی بازگردند، احتمالا عمامه ای نیز به زمین خواهد کوفت، ‏غرولندی هم خواهد کرد، اما بعید است در سیاست شرکت بدون قید و شرط در انتخابات، با هر میزان نامزد، ‏تغییری دهد.‏

در جناح راست جریان اصلاح طلب، این بار پرچمدار شیخی دیگر است. هاشمی رفسنجانی پرچمی افراشته ‏است که همانگونه که آرزویش را دارد و دل نیز بسته است به پیروی و متابعت بخش هایی از هر دو جناح، ‏سایه اش بر بخشی از لشگر محافظه کاران نیز افتاده است. او کماکان روش مالوف و مطلوب گذشته خود را ‏که چیزی نمی تواند باشد جز چانه زنی ها و بده و بستان ها وامتیازگیری های پشت پرده، دنبال خواهد کرد. ‏تنها با این تفاوت که اکنون با توجه به تجارب انتخابات های اخیر، و حتی یارگیری های سیاسی برای ریاست ‏مجلس خبرگان، او به این نکته ی مهم بیشتر واقف شده است که تیزی شمشیر جریان اقتدارگرا در این دور از ‏انتخابات علیه نزدیکان، یاران و احزاب طرفدارش برندگی بیشتری خواهد داشت. ‏

درکی واقعی تر از صحنه ی سیاسی ایران که از یک سو در بیان عمومی تر دغدغه های او از عدم برگزاری ‏انتخابات آزاد و امکان انجام تقلب های گسترده - که چون بسیاری چیزها عنوانی اسلامی یافته و نام بداخلاقی ‏انتخاباتی گرفته- ظاهر شده و می شود. و از سوی دیگر، در زمان ثبت نام انتخاباتی جلوه گر شد و اجازه نداد ‏که سران شناخته شده ی احزاب موسوم به اعتدال گرا، اعم از”اعتدال و توسعه” و “کارگزاران سازندگی” و ‏به ویژه خویشان و بستگان هاشمی رفسنجانی حتی گام اول را بردارند. در این جناح نیز چون اصل بر ‏مشارکت بدون قید و شرط است، یا در نهایت خود را از میدان مبارزه خارج کردن، اگر رد صلاحیت ها ‏گسترده تر از پیش باشد، زیادش باید انتظار تشدید رایزنی ها و اعتراض های پشت پرده برای بازگرداندن ‏تعدادی از نامزدهای احزابی خاص را داشته باشیم ـ نه همه ی نامزدها- و در کنارش تلاش هایی برای نظارت ‏دقیق تر بر جریان برگزاری انتخابات و روند شمارش آرا.‏

در جناح چپ این کارزار سرنوشت ساز که در واقع همان قلب لشگر اصلاح طلبان است، پرچم در دست ‏سیدی است که هر چند خود نمی خواسته، به ناچار و جبر زمانه و ضرورت روزگار بار دیگر در مرکز ‏میدان سیاست جای گرفته و رهبری حرکت نیروهای اصلاح طلب و تحول خواه را عهده دار شده است. کارو ‏تلاشی که اقتدارگرایان را به هیچ وجه خوش نیامده و ماه هاست با هزار ترفند درتلاشند که او را از زمین ‏سیاست به عرصه ی فرهنگ بازگرداندند و از میدان داخلی به صحنه ی بین المللی بیرون برانند. در این جناح ‏از لشگر اصلاحات است که راهبرد مبارزات انتخاباتی متفاوت است و نیروها و راهکارها نیز. ‏

در این جناح، مشارکت در انتخابات “مشروط” است که راهبرد خاص آن مسیر اصلی را نشان می دهد و ‏ابزار و روش های مبارزه را. ابزار و روش هایی که تفاوت خود را از همان ابتدا، با ثبت نام چهره های ‏شاخص نیروهای اصلاح طلب و تحول خواه - با وجود هشدارهای شفاف رهبری برای عدم ورود به کارزار ‏انتخاباتی و تهدیدهای آشکار دست اندرکاران انتخابات در شورای نگهبان و وزارت کشور- جلوه گر کرده ‏است و با اعلام نامزدها جلوه ی بیشتری نیزخواهد یافت و مسلما تا حد زیادی مسیر آینده ی سیاسی کشور را ‏مشخص خواهد ساخت. مسیری که در آن خواه ناخواه سید محمد خاتمی و همکاران و یاران نزدیکش در دولت ‏گذشته نقش مهمی ایفا خواهند کرد، نقشی که متاسفانه در زمان برگزاری انتخابات مجلس هفتم، با خوش بینی ‏به دخالت رهبری و بازگردانده شدن اکثر قریب به اتفاق نامزدهای رد صلاحیت شده، نیمه تمام ماند و از ‏جانب عامه ی مردم، و به ویژه فعالان سیاسی نوعی “ضعف” و “عدم استقامت” ارزیابی شد و از جمله ‏پیامدهایش روی کار آمدن دولت احمدی نژاد بود.‏

مبارزه ی اصلی در این جناح، در دل لشگر نیروهای اصلاح طلب و تحول خواه چند هفته ای است که آغاز ‏شده و هر چه زمان پیش می رود دامنه و وسعت آن گسترش بیشتری می یابد و در این مرحله در مبارزات ‏تبلیغاتی و هل من مبارزهای پیش هنگام نمود پیدا می کند؛ مبارزاتی تبلیغاتی که از دل برنامه ها و خط مشی ‏های سیاسی دو طرف بیرون می زند. برنامه هایی که از یک سو نگاه به ضرورت برگزاری انتخاباتی “آزاد، ‏مستقل و عادلانه”‌ دارد، حتی در به صورت نسبی در حد و اندازه های ایران، و از سوی دیگر، نگاه به ‏ضرورت حذف گسترده ی رقیب و از دست ندادن دوباره ی سکان نهادهای انتخاباتی کشور. ‏

مبارزه ای که کلید آن را در این دور شخص سید محمد خاتمی با بیان نگرانی شدید خود و اصلاح طلبان از ‏صورت اجرایی گرفتن برنامه ی اقتدارگرایان زده است؛ “متاسفانه اخباری به دستم رسیده که حاکی از نوعی ‏تنگ‌نظری و اقدام برای محروم کردن بسیاری از نیروهای مومن و مجرب و روشن از حضور در عرصه ‏انتخابات است”.‏

این حرکت و بیان آشکار و علنی واقعیت های پشت پرده، آن هم از زبان رئیس جمهور گذشته، طبیعی است که ‏به مذاق اقتدارگرایان خوش نیاید و آنان را سریعا به واکنش وادارد. واکنشی که ابتدا در خبر خبرگزاری ‏رسمی حکومت به صورت “شایعه‌پراکنی در بالاترین سطح” جلوه گر شد و سپس مقام های اجرایی دولت را ‏به موضعگیری در قبال آن و موج های ایجاد شده ی در پیرامونش واداشت.‏

با وجود این واکنش سریع، اما مواضع علیرضا افشار، مقام نظامی نشسته در جایگاه رئیس ستاد انتخابات ‏ایران، نشان داد که برنامه برای رد صلاحیت های گسترده “انتخاب شوندگان” و محروم کردن ملت و ‏‏”انتخاب کنندگان” از حق قانونی خود نه تنها “شایعه پراکنی” نیست، بلکه برنامه ای حساب شده است که ‏دست کمی از سیاست های “چندلایه ی و پیچیده ی” دوره های گذشته برای رقم زدن به نتیجه ی دلخواه ‏انتخابات ندارد؛ “تیتر کردن اظهارات و زیر سئوال بردن رد صلاحیت ها، مانع رفع سوابق تخلفاتی افراد ‏نمی شود.“‏

سیاست و خط مشی روشن و شفافی که روی دیگر سکه ی آن را وزیر کشور با طرح این موضوع که “عده ‏ای با اطمینان از رد صلا‌حیت نام‌نویسی کرده‌اند”، در عمل از هم اکنون تکلیف این گروه خاص رد ‏صلاحیت شده در دوره های گذشته روشن کرده است. بر این اساس بود که مصطفی پورمحمدی روز یکشنبه ‏در کوهدشت راه مذاکره و دخالت ظاهری دیگران را بست و تاکید کرد: “در راستای اجرای قانون هیچ ‏تعامل و مسامحه‌ای انجام نمی‌دهیم”.‏

‏ ‏

چنین روش ها و چنین اظهار نظرهایی همه حاکی از اهمیت ویژه دادن به پیگیری خط مش درست “مشارکت ‏مشروط” در انتخابات است، سیاستی که اگر از جانب سید محمد خاتمی و همکاران و دوستان نزدیکش- نه تنها ‏شکل دهندگان جریان اصلاح طلبان پیشرو- دنبال شود، می تواند تا حد زیادی دو جناح دیگر لشگر اصلاح ‏طلبان که زیر پرچم کروبی و هاشمی خیمه زده اند، به سمت خود بکشد و به دنباله روی وادارد- هر چند که ‏در دل جناح راست سپاه و جایی که نیروهای کارگزاران استقرار یافته اند تمایل به این سمت و سو بیشتر ‏مشاهده شده و می شود.‏

معیار این نگاه و غالب شدن این نگرانی را در جریان میانه روی داخل اصلاح طلبان می توان به خوبی در ‏بیان نکاتی چون “اصلاح طلبان هیزم آتش برنامه های انتخاباتی اقتدارگرایان نخواهند شد”، یا این سخنان ‏عارف معاون پیشین ریاست جمهوری مشاهده کرد: “اتفاقاتی که در انتخابات قبلی رخ داد و عده بی‌شماری رد ‏صلاحیت شدند و بسیاری از حوزه‌های انتخابیه غیر رقابتی شد و نیز انگیزه حضور از مردم گرفته شد، این ‏بار رخ ندهد، که در آن صورت عده‌ای مجبور شوند از صحنه انتخابات کنار بکشند و یا انصراف خود را از ‏نامزدی اعلام کنند”.‏

اما دغدغه ی اساسی که اکنون وجود دارد، همان دغدغه ی دیروز است و دیروزهای انتخابات است: “نبودن ‏استقامت و پایمردی بر روی برنامه ها و شعارهای انتخاباتی” و احیانا در روزهای آینده و سرنوشت ساز، ‏گردش از جناح پیشرو به جناح های دیگر لشگر اصلاح طلبان، یعنی انتخاب روش و خط مشی اتخاذ شده در ‏زمان برگزاری انتخابات مجلس هفتم؛ چربش سیاست حل پشت پرده ی مشکلات، فراموش کردن توان و حق ‏مردم، و دل بستن به وعده های رهبر، به امید به راه راست آوردن دست اندرکاران برگزاری انتخابات و تائید ‏صلاحیت تعدادی از نامزدهای محذوف. روش و منشی که ندای آن نه از دل جناح راست و میانه ی ‏اصلاحات، بلکه متاسفانه از منتهی علیه چپ به گوش می رسد. حرفی که بر خلاف مواضع پیشین، روال ‏گذشته و روش های عملی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، این روزها از زبان دبیرکل این جریان سیاسی ‏می شنویم: “امیدواریم که مسئولان تراز اول نظام جلوی اعمال سلیقه‌های احتمالی را بگیرند تا‎ ‎گروه‌ها و ‏احزاب با اطمینان و اعتماد لازم و احساس ایجاد شرایط رقابتی در انتخابات‏‎ ‎به شکل فعال‌تری در عرصه ‏انتخابات حضور پیدا کنند‎.‎‏”‏

مواضعی که نتیجه و پیامد عملی آن در جریان برگزاری انتخابات مجلس هفتم و مذاکرات پشت پرده ی ‏روسای مجلس و دولت وقت، کروبی و خاتمی، مشاهده شد. پیامدی که مختصات و مشخصات دقیقترش می ‏تواند آن چیزی باشد که عضو دیگر این سازمان، سید مصطفی تاج‌زاده، مورد تاکید قرار داده است: “طرح ‏‏«انقلاب مخملی» توسط اقتدارگراها زمینه‌سازی به منظور انجام «کودتای مخملی» یا «کودتای نرم» توسط ‏آنان بوده است. یعنی به جای آوردن توپ و تانک به خیابان‌ها، می‌کوشند رقبای خود را رد صلاحیت کنند و ‏اجازه شرکت در انتخابات را به آنان ندهند و مجلس فرمایشی دیگری ضعیف‌تر از مجلس هفتم تشکیل دهند”. ‏

‏ ‏

اگر برنامه اقتدارگرایان این است که هست، باید به این پرسش اساسی هم پاسخ داد که آیا در این صورت، ‏جایی برای مذاکرات زمان بر و کم حاصل باقی می ماند و تکرار و پیگیری چنین روش ها و بازی های ‏سیاسی امتحان پس داده شده؟ ‏