برت استفنز
از یک سو می بینیم بنیامین نتانیاهوی تندرو، که با روندی دموکراتیک بر کرسی نخست وزیری اسرائیل نشسته است روز یکشنبه با دست برداشتن از موضع همیشگی خود و حزبی که نماینده آن است، از تمایل اش برای پذیرش یک دولت فلسطینی به شرط خلع سلاح فلسطینی ها، بازگشت مهاجران فلسطینی به سرزمین شان و به رسمیت شناخته شدن دولت اسرائیل سخن می گوید.
از سوی دیگر نیز نظاره گر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران هستیم که به عنوان یک منکر واقعه هولوکاست، روز جمعه از پیروزی در انتخاباتی سخن گفت که حتی نسبت به اینکه رژیم زحمت شمارش آرا را به خود داده باشد، ابهام و تردیدهای جدی وجود دارد. از آن پس، چهره های سیاسی اصلاح طلب بازداشت یا سرکوب شده اند، راهپیمائی ها ممنوع شده و صدای پای تکرار واقعه میدان تیان یان من به گوش می رسد.
سؤال این است که باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا، قصد دارد با کدام یک از این دو رهبر معامله سنگین خود را بکند؟
به نظر می رسد او قصد ندارد با رهبر ایرانی وارد این بازی شود. رابرت گیبس سخنگوی کاخ سفید روز شنبه گفت “از مناظرات و اشتیاق حاصل از انتخابات، خصوصاً در میان جوانان، تحت تأثیر قرار گرفته است.” جو بایدن روز یکشنبه گفت “تردیدهای واقعی” درباره انتخابات وجود دارد اما آمریک در هرحال، به رویکرد خود برای تماس با این کشور ادامه خواهد داد. 48 ساعت طول کشید تا رئیس جمهور بالاخره به تأیید سخنان سخنگو های خودش دست بزند.
سلسله حوادث عجیبی در جریان است. آقای اوباما دو هفته پیش در قاهره گفت “من در برابر دولتهائی که بازتاب خواست مردمشان هستند، متعهد هستم.” وی ضمناً گفت “آمریکا در سرنگونی دولت انتخابی ایران (در گذشته) نقش داشته است.” با پذیرش نقش آن کشور در سرنگونی دولت های انتخاباتی، پیش از آنکه این بار دولت جدیدی برگرفته از انتخابات دموکراتیک در ایران بر سر کار بیاید، دولت وی از ادامه تکرار تعهدهاتی که از آن سخن گفته شده بود، بازمانده است.
اکنون ریاست جمهوری که بنا بود بر پایه امید استوار باشد، به یک چهره سیاسی مخوف تبدیل شده است و تنها مفهوم قابل استنباط فعلی از “امید”، برعهده گرفتن نقش یک «چانه زننده» در بحث پرونده هسته ای ایران است. هیچوقت شانس موفقیت، لا اقل تا جمعه گذشته که نتایج در تعارض با منافع و خواست مردم قرار گرفت بود، اینقدر زیاد نبوده است. اما اکنون دیگر شانسی نیست.
یکی از ایرانی های معترض بر روی وب سایت شورای ایران- آمریکا این پیام را گذاشته است: “ما به کمک احتیاج داریم، به پشتیبانی نیاز داریم.“ وی ادامه داده است: “زمان به نفع ما جلو نمی رود… اصلی ترین نیاز جوانان ایرانی، به رسمیت شناخته شدن از سوی دولت آمریکاست. آنها می خواهند آمریکا نتایج را به رسمیت نشناسد و با دولت ایران به عنوان یک مسؤول، سخن نگوید.”
ممکن است روزی یک رئیس جمهور دیگر آمریکا به خاطر قصور اوباما از مردم ایران عذرخواهی کند، همانطور که اکنون آقای اوباما به دلیل دخالت دولت های پیشین طلب عفو می کند.
مثال مشهودی که در این باره وجود دارد، به مجارستان سال 1956 باز می گردد. در آن زمان نظیر شرایط فعلی ایران، اشتیاق عمومی حول یک چهره به نام ایمر نگی گرد آمد (چهره ای نظیر میر حسین موسوی در ایران) که خود زائیدۀ سیستم کشورش بود، چهره ای که متأثر از گفتمان آمریکائی درباره آزادی و دموکراسی بود.
در آن زمان نیز آمریکا مانند روشی که اکنون پیش گرفته، اتفاقات را نادیده گرفت، درحالیکه پشتیبانی آمریکا می توانست باعث ایجاد تغییراتی شود. نتیجه اینکه مجارستان 33 سال دیگر را نیز زیر سایه اتحاد جماهیر شوروی گذراند. سرنوشت مشابهی درباره ایران به چشم می خورد: پیروزی آقای احمدی نژاد از برتری نهائی نظامیان سپاه پاسداران و شبه نظامیان بسیجی حکایت دارد که قصد دارند هرچه می خواهند بدست آورند و هرکاری که می خواهند بکنند، حتی اگر در تضاد با روش روحانیون پیش کسوت شان باشد: به عبارت دیگر باید منتظر دور دوم انقلاب فرهنگی ایران بود. آقای احمدی نژاد نیز با دادن وعده تعقیب عناصر فاسد رژیم، از جمله حلقه اطراف اکبر هاشمی رفسنجانی که علناً به مخالفت با وی تا پیش از انتخابات جمعه پرداخته بود، بر این موضوع صحه می گذارد.
برخلاف ابراز امیدواری یکی از مقامات ارشد دولت در گفتگو با نیویورک تایمز که آقای احمدی نژاد به دلیل نگرانی های موجود بر سر مشروعیت ریاست جمهوری خود، مواضع سیاست خارجی را نرم تر خواهد کرد؛ اما وی روز یکشنبه موضع خود را کاملاً مشخص کرد.
در تاریخ سیاست خارجه آمریکا به ندرت دوره های همراه اغماض در قبال وقایع موجود نظیر رویکرد اوباما به ایران در خلال ماه های اولیه دوره ریاست جمهوری وی به چشم می خورد. حتی جیمی کارتر نیز در پی بحران گروگانگیری سال 1979 در ایران، نتیجه گیری های تقریباً درستی از رژیم داشت.
ممکن است اکنون این رئیس جمهور هم به نتیجه گیری های مناسبی برسد. شاید هم نگاهش را از بحران تهران بردارد و به سرزمین مقدس خیره شود؛ جائیکه منادیانش به شکرانه تلاش های آقای نتانیاهو برای سازش و منطق گرائی، سبزتر از همیشه اند. با این حال اسرائیل نباید روی پاسخ مهربانه آقای اوباما حساب باز کند.
منبع: وال استریت ژورنال- 17 ژوئن 2009